بهمنیار نوشته: اگر نگر شما چیزی مانند آموزش و پرورش، فلسفه آموزش و پرورش،کلاس درس، مدرسه و دانشگاه و این موارد است که نه، کتاب پیرامون این ها نیست، کوشش این کتاب به زبان والدین فهم شیوه تقویت کنجکاوی و کنکاش به بچه است. عنوان کتاب هم تربیت است، نه آموزش و پرورش. البته گفتم، باید پدر باشی تا برایت جذابیت داشته باشد.
چندی پیش در خانه ای مهمان بودم، میزبان یک بچه چهار ساله پسر دارد، پدر با من گرم بحث و گفتگو بود و پسرک هی آرام آرام با پدرش حرف می زد (به خیال خودش در گوشی ولی آوایش به طور کامل واضح بود دو سه بار گفت، بابایی جیش دارم) بابا هم محل نمی داد. یکهو عصبانی شد و شلوارش را کشید پایین و بابا ببین پر شده ما مردیم از خنده. خوب، در یک چنین ذهنی آماده نقش پذیری می توان هر چیزی را نوشت، ولی چه بنویسیم که منتقد بی باک و آزاداندیش بشود؟ به گمان من کتاب به این سو می رود. بدون خواندن برگی از آن داوری خطاست، امیدوارم به دام چیزی که همگی نگران آن هستیم نیفتاده باشی!
تربیت همان "آموزش و پرورش" است دیگر:
نقل قول:تربیت
لغتنامه دهخدا
تربیت . [ ت َ ] (ع مص ) پروردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد): چون بقدرت بیچون ترتیب تربیَت و تربیت و تزتیت عالم امکان بدرجه ٔ رابع رسند. (دره ٔ نادره چ شهیدی ص 12). || دست نرم بر انزلی بچه زدن تا بخواب رود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد).
سخن من نیز از دیدگاه «سیستم» به «آدمها» بود و اینکه مرز آزاداندیشی تا کجا کشیده است. نمونهوار شما کازینسکی
باشید و ۴ تا آدم بکشید آزاداندیش نیستید, ولی رئیس جمهور آمریکا باشید و چند هزارتا آدم بکشید, آزاداندیش اید.
Transcendence نوشته: البته من فکر کنم ازاد اندیشی ،بیشتر یک توانایی باشه که قابل اموزش نیست بیشتر شاید ژنتیکی باشه.توانایی شک کردن و زیر سوال بردن و پی بردن به سفسطه ها و دروغ هایی عمیقا متقاعدکننده و انواع پروپاگانداها و باورهای هزاران بار تکرار شده و....غالبا برای اکثریت افراد نشدنی است...این رو از تجربه شخصی در برخورد با افراد مختلف مخصوصا قشر تحصیل کرده می گم ،که بسیاری از اون ها با داشتن مدرک از دانشگاه های معتبر مثلا به امام زمان معتقدند!!!کلا من احساس می کنم چیزی به اسم ازاداندیشی بیشتر وابسته به نوعی از توانایی درون نگری و کل نگری و توانایی سیستماتیک اندیشیدن،توانایی پی بردن به الگوها ،توانایی پی بردن به پیش فرض های پنهان بدون دلیل ،توانایی پی بردن به خطاهای فکری خود،توانایی سفسطه یابی ،توانایی پی بردن بر خودفریبی ، رهایی از کلیشه ها ،رهایی از دگم اندیشی ،مستقل بودن و رهایی از اتوریته ها،....می باشد و خوب شاید بخشی از اونها قابل اموزش باشه ولی خیلیهاشون بیشتر نوعی از استعداد هست به گمان من.
ژنتیکی بودن قضیه نیمی از جستار است، بالاخره نمی توان از همه ی انسان ها چشم داشت و توقع داشت، البته بیشتر نگرم درباره نقص های ژنتیکی است. نه اینکه برای نمونه من یا شما به طور ذاتی آماده برای گام گذاشتن در راه سخت بیخدایی باشیم و یک عده دیگرنه، بهتر است به طور کلی 50، 50 در نگر بگیریم، 50درصد محیط، 50 درصد ژنتیک. بعید نیست اگر انیشتین هم طرف های میدان تره بار پا به جهان پا می گذاشت وبا میر لوحی آشنا می شد عرق خور و چاقوکش نشود و احمد کسروی را ترور نکند، به نوشته زیر دقت کنید:
حاج مهدی عراقی از نخستین اعضای فداییان اسلام و از سران سازمان تروریستی « هیئتهای مؤتلفه اسلامی » و دوست و یار نزدیک آیت الله خمینی رهبر انقلاب اسلامی ضمن بیان خاطرات خود « انقلاب اسلامی » از سران را چنین « فداییان اسلام » به وضوح چگونگی تأسیس و پایگاه اخلاقی و اجتماعی اعضای « فداییان اسلام » پیرامون شرح می دهد:
سید [مجتبی میرلوحی ] وقتی [از زندان ] بیرون می آید به فکر این می افتد که یک محفلی، یک سازمانی، یک » گروهی، یک جمعیتی را به وجود بیاورد برای مبارزه . این فکر به نظرش می آید که از وجود افرادی باید استفاده بکنم که تا الان این افراد مخلّ آسایش محلات بوده اند، مثل اوباشها که توی محلات هستند، گردن کلفتها، لاته ا. به حساب آنها که عربده کشهای محلات بوده اند ... این بود دوستانی که به دور مرحوم نواب جمع شده بودند، اکثر آنها مرحله اول از اینجور افراد بودند. حاج مهدی عراقی علت انتخاب « اوباشها » را در « متدین » بودن آنان می داند و ندانسته تقسیر دقیقی از اندیشه های دینی مبارزین اسلامی و حاکمان کنونی ایران ارائه می دهد. (23 سال برگه 20)
برای اینکه شخص لات می شود یا دانشمند، ژنتیک مهم است ولی نمی توان تاثیر محیط را انکار کرد.
:e303:
Mehrbod نوشته: تربیت همان "آموزش و پرورش" است دیگر:
زمانی که سخن از سیستم می شود بیشتر درواقع دلبستگی های جریان اصلی در نگر است. من گمان کنم نگر شما از سیستم در چنین زمینه ای معنا دارد. از این سو (نه خیلی دقیق و 100 درصدی) ما خانواده را در مقابل سیستم می بینیم. تربیت خانوادگی تا زمانی که بچه به طور کامل در اختیار خانواده است، پیش از ورود به کوچه و خیابان و پارک و مهد کودک و تا هنگامی که تنها بابا و مامان و شاید داداش و آجی را می بیند، یک بخش بسیار مهم از زندگی انسان ها را می سازد، شخصیت در این دوره ساخته می شود، بنابراین باید توجه ی ویژه ای به آن شود. گرایش کتاب مکگاون نیز بیشتر به این بخش است.
البته این سخن من که خانواده را در مقابل سیستم که همان گرایشات جریان اصلی است می دانم، شاید جای بحث و چون و چرای بسیاری داشته باشد ولی اگر به خودتان نیز نگاه کنید می بینید که بخش نخست زندگی و خانواده در بردن شما به چنین راهی نقش بزرگی داشته است.
Transcendence نوشته: کافی به مردم ازاداندیشی رو اموزش بدی ....دوباره می یان از اون یه قالب می سازند ،روش برچسب می زنند ،یه سری حرف ها و باورها رو ازاد اندیشانه تلقی می کنند،شاید بعد از مدتی هم اصلا تبدیل به یه تیپ خاصی بشه ،براش مراسم و مناسک هم ایجاد کنند و.......
آزاداندیشی توانایی اندیشیدن انتقادی است از این جهت سیستم نیست، بلکه راهکاری برای بررسی و انتقاد از سیستم یا دلبستگی های جریان اصلی است
بهمنیار نوشته: ژنتیکی بودن قضیه نیمی از جستار است، بالاخره نمی توان از همه ی انسان ها چشم داشت و توقع داشت، البته بیشتر نگرم درباره نقص های ژنتیکی است. نه اینکه برای نمونه من یا شما به طور ذاتی آماده برای گام گذاشتن در راه سخت بیخدایی باشیم و یک عده دیگرنه، بهتر است به طور کلی 50، 50 در نگر بگیریم، 50درصد محیط، 50 درصد ژنتیک. بعید نیست اگر انیشتین هم طرف های میدان تره بار پا به جهان پا می گذاشت وبا میر لوحی آشنا می شد عرق خور و چاقوکش نشود و احمد کسروی را ترور نکند، به نوشته زیر دقت کنید:
حاج مهدی عراقی از نخستین اعضای فداییان اسلام و از سران سازمان تروریستی « هیئتهای مؤتلفه اسلامی » و دوست و یار نزدیک آیت الله خمینی رهبر انقلاب اسلامی ضمن بیان خاطرات خود « انقلاب اسلامی » از سران را چنین « فداییان اسلام » به وضوح چگونگی تأسیس و پایگاه اخلاقی و اجتماعی اعضای « فداییان اسلام » پیرامون شرح می دهد:
سید [مجتبی میرلوحی ] وقتی [از زندان ] بیرون می آید به فکر این می افتد که یک محفلی، یک سازمانی، یک » گروهی، یک جمعیتی را به وجود بیاورد برای مبارزه . این فکر به نظرش می آید که از وجود افرادی باید استفاده بکنم که تا الان این افراد مخلّ آسایش محلات بوده اند، مثل اوباشها که توی محلات هستند، گردن کلفتها، لاته ا. به حساب آنها که عربده کشهای محلات بوده اند ... این بود دوستانی که به دور مرحوم نواب جمع شده بودند، اکثر آنها مرحله اول از اینجور افراد بودند. حاج مهدی عراقی علت انتخاب « اوباشها » را در « متدین » بودن آنان می داند و ندانسته تقسیر دقیقی از اندیشه های دینی مبارزین اسلامی و حاکمان کنونی ایران ارائه می دهد. (23 سال برگه 20)
برای اینکه شخص لات می شود یا دانشمند، ژنتیک مهم است ولی نمی توان تاثیر محیط را انکار کرد.
بله همینطور است ،ژن خود رو در محیط بیان می کنه و خوب شرایط محیطی فاکتور مهمی در شکل گیری رفتارها و شخصیت ما هست.
من فکر می کنم که این امکان پذیر نیست که انسان مستقل از هر سیستمی باشه .منظورم این هست که چیزی به اسم ازاداندیشی،امکان پذیر نیست.اگر ازاد اندیشی به این معنا باشه که انسان به وجود یک سیستم پی ببره و نحوه عملکرد اون سیستم رو بدونه و بتونه مستقل از سیستم باشه،و فکرش به وسیله سیستم کنترل وشکل و جهت داده نشه ،این امکان پذیر نیست..شاید کسی مثلا به سیستم اقتصادی و سیاسی یا سیستم مذهبی ،...اگاه باشه اما چه دلیلی داره که ما این ادم رو ازاد اندیش بدونیم درحالی که ممکن در درون سیستم های دیگری (که نسبت به وجود اون سیستم نااگاه است)قرار داشته باشد و افکار و رفتارش کاملا تحت کنترل ان سیستم باشد.بلاخره باید برای ادم ازاداندیش قید قرار داد که مثلا نسبت به چه سیستمی ازاداندیش هست.
بخشی از کتاب:
پدر و مادران آزاداندیش در نهایت امیدوارند کودکانی را تربیت کنند که اندیشمندان مستقلی باشند. آنها کمابیش همیشه اعلام میکنند، «بدون شک میخواهم کودکانی پرورش دهم که بااخلاق باشند، ولی نمیخواهم که مغز آنها را شستشو دهم.» بههرحال هر آموزشی شستشوی مغزی نیست و آموزش درست، همان چیزیست که کودک از سوی والدین نیازمند آن است. خانه جایی است که کودکان پیش از نخستین روز رفتن به مدرسه مهارتها و گرایشهای مهم - از زبان گرفته تا محافظت از خود و مهارتهای اجتماعی - را تا حدودی فرامیگیرند. تنها به یاد بسپارید که آموزش (ارائه راهنمایی به کودکان ما هم زمان با یادگیری مهارتهای زندگی) با تلقین (ریختن اندیشهها در مغز آنان بدون نیتی برای به چالش کشیدن انتقادی) متفاوت است.
آزمایشهای فراوان تأیید کرده که شیوه تربیت به شدت بر رشد اخلاقی کودکان مؤثر است. تربیت مقتدر (در مقابل سلطهگر) که مسئولیت را با انتظارات بیان شده با کلماتی بسیار دقیق و روشن به هم میآمیزد بیشترین موفقیت را داشته است
پژوهشگران دریافته «یک تصویر پایدار از اثرات پرورش کودک... [] والدینی که گرایش به اقتدار خشن و دلبخواه بدون چون و چرا یا قدرت قاطع دارند... احتمال موفقیت کمتری نسبت به پدر و مادرانی دارند که تأکیدهای واقعی بر استقرا و خردورزی داشته هم چنین شاید برای پاسخگویی و درک دیدگاه کودکان میکوشند.»
یک نمونه قوی از تأثیر شیوهی تربیت در رشد اخلاقی در کتاب شخصیت نوعدوست نوشتهی پژوهشگران ساموئل و پیرل اویلنر یافت میشود. اویلنر-ها بیش از 700 مصاحبه با بازماندگان اروپای اشغالی توسط نازیها - هم «نجاتبخشان» (کسانی که فعالانه قربانیهای شکنجههای نازی را نجات داده) و «غیر نجاتبخشان) (کسانی در برابر آزار دیگران منفعل بوده یا به طور فعال در این آزارها شرکت داشتند)- را برنامهریزی و اجرا کردند. این مطالعه تفاوتهای ژرفی در تربیت دو دسته را آشکار ساخت - در هر دو مورد زبان و فعالیتهایی که پدر و مادران برای آموزش ارزشهای خود به کار گرفته بودند.
شاید چیز شگفتانگیز نباشد که اخلاق بزرگسالان بازتاب آموزش اخلاق آنها در زمان بچگی باشد. آنچه برخی را دچار شگفتی میکند باورهای سنتی فرضی درباره آموزش اخلاقی، این است که کدام نوع از آموزش اخلاق به کدام نتیجه میانجامد.
افراد غیر-نجاتبخش به احتمال بیستویک درصد بیشتر از افراد نجاتبخش در خانوادههایی پرورش یافته که بر اطاعت تأکید کرده - قوانین به آنها تحمیل و اطاعت بدون چون و چرا خواسته شده - در حالی که افراد نجاتبخش سه برابر بیشتر از غیر نجاتبخشها «خردورزی» را هم چون یکی از عناصر آموزش خود دانستهاند. نویسندگان اعلام کرده که «روشن ساختن و توضیح کامل» «عبارت مورد علاقهی بیشتر افراد نجاتبخش» هنگام توصیف کردار والدین خود در منتقل ساختن مفاهیم اخلاقی و قوانین بود.
:e303: