دفترچه

نسخه‌ی کامل: فلسفه شعر
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2
درود

در این جستار قصد داریم در مورد شعر و ماهیت و فلسفه ی شعر سخن بگوییم.

البته در این جستار باید بانو سارا مشارکت داشته باشند و بطور آکادمیک و علمی و نیز احساسی در مورد شعر سخن بگویند.

E032
thought نوشته: درود

در این جستار قصد داریم در مورد شعر و ماهیت و فلسفه ی شعر سخن بگوییم.

البته در این جستار باید بانو سارا مشارکت داشته باشند و بطور آکادمیک و علمی و نیز احساسی در مورد شعر سخن بگویند.

E032

چه خوب بود که اگر خودتان نخست یک تعریفی از شعر می آوردید و اینکه به چه چیزی شعر می گویید؟ عده ای که بیشتر در عالم برونند و محو ظاهرند شعر را همان مجموعه ای از واژگان می دانند که در کنارهم یک ترکیبی موزون و آهنگین را بدهد! همین! دیگر معنا و درونمایه و روح و اصالت مهم نیست! در حقیقت جهانی که شعر متولد می گردد همان عالم برون است و بس.
اما در مقابل هستند افرادی که به عالم درون نظر می کنند و شعر را محصولِ عالم درون و جنونِ شاعر می دانند! این افراد جهانی را که در آن شعر متولد می گردد را همان عالم درون دانسته اند.
حال اگر ممکن است نظرتان را بفرمایید از دیدگاه شما در کدام عالم شعر متولد می گردد؟
سارا نوشته: چه خوب بود که اگر خودتان نخست یک تعریفی از شعر می آوردید و اینکه به چه چیزی شعر می گویید؟ عده ای که بیشتر در عالم برونند و محو ظاهرند شعر را همان مجموعه ای از واژگان می دانند که در کنارهم یک ترکیبی موزون و آهنگین را بدهد! همین! دیگر معنا و درونمایه و روح و اصالت مهم نیست! در حقیقت جهانی که شعر متولد می گردد همان عالم برون است و بس.
اما در مقابل هستند افرادی که به عالم درون نظر می کنند و شعر را محصولِ عالم درون و جنونِ شاعر می دانند! این افراد جهانی را که در آن شعر متولد می گردد را همان عالم درون دانسته اند.
حال اگر ممکن است نظرتان را بفرمایید از دیدگاه شما در کدام عالم شعر متولد می گردد؟

من هم چون شما معتقدم که شعر در عالم دورن متولد می شود اما اگر میشود این پروسه ی تولد یافتن شعر آنهم در عالم درون را بگویید اصلا این عالم دورن چیست؟
thought نوشته: من هم چون شما معتقدم که شعر در عالم درون متولد می شود اما اگر میشود این پروسه ی تولد یافتن شعر آنهم در عالم درون را بگویید اصلا این عالم دورن چیست؟
درود
راستش را بخواهید بنده با دوستی اهل اندیشه در هم میهن دور مورد عالم درون و برون و شهود و ... به بحث نشسته ایم و در مود این پرسش حضرتعالی در مورد عالم درون و اینکه اصلا آن چیست می توانید به این جستار مراجعه کنید که در آن مفصل به این نوضوع پرداخته شده و همچنان می شود و چه خوب می شود اگر شما هم در این جستار حضور یابید و مشارکت داشته باشید:e303:
درون و برون
سارا نوشته: درود
راستش را بخواهید بنده با دوستی اهل اندیشه در هم میهن دور مورد عالم درون و برون و شهود و ... به بحث نشسته ایم و در مود این پرسش حضرتعالی در مورد عالم درون و اینکه اصلا آن چیست می توانید به این جستار مراجعه کنید که در آن مفصل به این نوضوع پرداخته شده و همچنان می شود و چه خوب می شود اگر شما هم در این جستار حضور یابید و مشارکت داشته باشید:e303:
درون و برون
بله در هم میهن پیگیر مطالب و جستارهای شما هستم اما ترجیح می دهم که خواننده ی خاموش باشم اصولا در هم میهن یا در فروم هایی از این دست ترجیح بنده بر خاموش بودن است و مشارکت کم داشتن است چون همانطور که می دانید در هم میهن هم به مانند اینجا آدمهای نادان و بی سواد به وفور یافت می شوند و البته از آنجا که جمعیت آنجا چندین برابر اینجاست بخاطر همین هم تعداد روانی ها و دیوانگانِ خودشیفته اش هم چندین برابر دفترچه هست!
اگر هم دیدید اینجا آمدم و در گفتگوها شرکت می کنم دلیلی دارد که در همان ابتدای ورودم و در جستار بیانیه اعتراض به آن مدیر از خودراضی گفتم!
شعر ...

روان ادم برای رهایی از واقعیت ها نیاز به مرزهای تخیل داره . اندیشه ادم رو وادار به رستاخیز تخیل در قالب واژه میکنه .
پردازش ذهن در این مسیر شعر رو می آفرینه .
thought نوشته: بله در هم میهن پیگیر مطالب و جستارهای شما هستم اما ترجیح می دهم که خواننده ی خاموش باشم اصولا در هم میهن یا در فروم هایی از این دست ترجیح بنده بر خاموش بودن است و مشارکت کم داشتن است چون همانطور که می دانید در هم میهن هم به مانند اینجا آدمهای نادان و بی سواد به وفور یافت می شوند و البته از آنجا که جمعیت آنجا چندین برابر اینجاست بخاطر همین هم تعداد روانی ها و دیوانگانِ خودشیفته اش هم چندین برابر دفترچه هست!
اگر هم دیدید اینجا آمدم و در گفتگوها شرکت می کنم دلیلی دارد که در همان ابتدای ورودم و در جستار بیانیه اعتراض به آن مدیر از خودراضی گفتم!

راستش را بخواهید اصالت را باید به این سخنگاه ها و فضاهای مجازی داد تا دنیای بیرون! چرا که در این دنیا تنها واژه ها هستند که بر روابط حکمفرما هستند و تنها از طریق آنان هست که ارتباط شکل می گیرد! در دنیای بیرون ظاهر آدمی است که بسیار تاثیر گذار است و بعد از آن کلام و اندیشه ی وی! از اینرو این عالم بیرون براستی هم عالم بیرون است و فرع! و شعری که در این عالم متولد شود دیگر نامش شعر نیست بلکه مر است!!! و رایانه هم می تواند از این مِرها بسراید!!!

اما عالم درون چیست؟ تازگی ها به این نتیجه رسیده ام که عالم درون عالمی است که در آن حقیقت کلمه بر ما آشکار می گردد!و شاعر کسی است که این حقیقت کلمه را برای عالم برون تفسیر می کند ! از اینرو چون این حقیقت وجوهِ مختلفی دارد پس شعرهای متعدد و گوناگونی هم سروده می شود و در نتیجه شاعران گوناگونی هم خواهیم داشت!
سارا نوشته: بنده با دوستی اهل اندیشه در هم میهن دور مورد عالم درون و برون و شهود و ... به بحث نشسته ایم و در مود این پرسش حضرتعالی در مورد عالم درون و اینکه اصلا آن چیست می توانید به این جستار مراجعه کنید که در آن مفصل به این نوضوع پرداخته شده
من نگاهی به آن جستار در انجمن هم میهن انداختم. به خاطر اینکه حجم مطالب آن زیاد است، لطفا بفرمایید نام کاربریتان در آنجا چیست؟ و دقیقا کدام پست ها را از آنجا، در ارتباط با گفتگویمان عمیقا مطالعه کنم.
سارا نوشته: شما در این تعریف شعر را شبیه یک کالا معرفی می کنید اینکه باید به مخاطب عرضه شود و در حقیقت هستی اش نیازمند مخاطب (بخوانید مشتری!) هست! و با نه اصلا آن را یک ابزار و وسیله ای می دانید برای برانگیختن احساسات و درک شدن بهتر! برای رد این تعریف تنها می توان به آوردن مثالهای نقض آنهم از شاعران بزرگ اکتفا کرد
اکنون که عمیق تر به این موضوع نگریستم، لازم شد اعتراف کنم که من آن هنگام درک بسیار محدودتری نسبت به جایگاه زبان، واژگان و ادبیات داشتم. از این رو با موضعی تقلیل یافته به موضوع می پرداختم.

اما اکنون باید درک کنم "عالم درون" در اندیشه‌تان دقیقا چیست؟ و اینکه بیشترین درک از خویشتن را چه می دانید که در آن شعر متولد می شود؟
سارا نوشته: برای نمونه اشعار شاعران نامی ایران از جمله حافظ و مولانا .. هزاران هزار تفسیر شده اند و هرکسی بنا بر اقتضای درونیات خویش به درکی از آن اشعار رسیده است. بنده در همین تارنما دیده ام که گفته شده است که حافظ خیلی روشن است که تفکرات همجنس گرایانه ای داشته و یا شرابخوار قهاری بوده و..... و یک چنین برداشتهای عجیب و غریبی!! و خب چه بگویم که در همان زمان حضرت حافظ شیخ محمود شبستری کتاب گلشن راز را می سراید که در آن می آید و اذعان می کند که منظور از شراب و شاهد و ساقی و .. اینها در اشعار عرفا از مولانا ها گرفته تا حافظ ها چیست!!! و اینکه هم عصر خود حافظ بوده و دیگر آنکه حتی اگر کسی اندکی با ادبیات و عرفان آشنا باشد هرگز به این تفاسیر سطحی دست نمی یابد. در حقیقت تنها پوسته و ظاهر سطحی شعر حافظ را برداشته اند و ملا لغتی تفسیر کرده اند که حتی بازهم اگر نیک بنگریم و اگر بخواهیم ملا لغتی هم شعر حافظ را تفسیر کنیم بازهم نمی توانیم به چنین درکی از شعر او برسیم برای نمونه:
به قرآنی که اندر سینه داری!
یا
عشقت رسد به فریاد ور خود بسان حافظ
قران ز بر بخوانی بر چهارده روایت

یا

حافظا در کنج فقر و خلوت شب‌های تار
تا بود وردت دعا و درس قرآن، غم مخور

یا

کجاست صوفی دجال فعل ملحدشکل
بگو بسوز که مهدی دین پناه رسید


واقعا این اشعار یک شرابخوار ِ بی دین و ناخداباور است؟!! و خب اگر کسی فقط به اندازه ی اپسیلونی با صناعات ادبی و نیز با کنایات عارفانه و ادبیات عارفانه آشنایی داشته باشد واقعا به چنین برداشتهای عجیب و غریبی نمی رسد!
ولی !! ولی با اینحال غیر از چنین برداشتهایی ، برداشتهای دیگری هم از شعر حافظ می شود و حتی برداشتهای عارفانه هم یکی نیستند و هرکدام برای خود عمقی دارند و معنایی ...... برای نمونه:

مرید پیرمغانم ز من مرنج ای شیخ
چرا که وعده تو کردی و او به جا اورد!

خب از این شعر می توان دهها برداشت عارفانه کرد و اینکه هر کدام از این برداشتها در جای خود بسیار عمیقند ولی خب کدام درست تر است و کدام مد نظر شاعر آن بوده است؟
اکنون که می توان برداشت ها و تفاسیر بسیار گسترده و متفاوتی برای نمونه از اشعار حافظ داشت، آیا شما معتقدید حافظ به نهایت شعور(آگاهی از خویشتن)
رسیده بوده است؟ و اگر پاسختان مثبت است، فرنود آن را باید در جایگاهی که بیان داشتید خود "شعر" متولد می شود دانست؟
صفحات: 1 2