عمل هر شخصی یا در پاسخ به محرکهای بیرونی یا محرکهای بیرونی درونی شده اتفاق میافته که در کل اسم "محیط" رُ برشون میذاریم و یا در اثر محرکهای درونی که از نیازمندیهای جسم تا جرقههای ذهنُ در بر میگیره(با فرض با اصالت بودن) که بهش میگیم "ذات" اون شخص. آیا در این بین عاملی هست که ما اون رُ تحت کنترل شخص بدونیم و مسئولیت عمل رُ بپذیریم؟
این که ما خواست آزاد (freewill) داریم یا نه پیوند بسیار کمی به این دارد که آزادیها به خودی خود خوب استند یا بد.
یک نمونه ساده, بیانگارید که نه و آدمی براستی «خواست آزاد» ندارد و همواره گرفتار این فرایند همیشگی انگیختار و انگیخته (cause & effect)
است; اکنون از خود بپرسید آیا این دانش تغییری در این واقعیت میدهد که این آدم همچنان دوست ندارد زندانی باشد؟
به دیگر زبان, آیا از دست رفتن آزادی فیزیکی جنبش (در بند زندان رفتن)
پذیرفتنیست اگر کس بژرفی بباورد که خواست آزاد ندارد و مسئول اعمال خود نیست؟
اگر نه, پس میتوان بروشنی دید که «آزادی» همچون «خوراک خوب» یا «تندرستی» یک چیز نیکو است و در
همهیِ اینها چه خواست آزاد باشد چه نه, خوبی و بدی آنها دست نخواهد خورد; دستِبیش یک دلداری کوچک
برای زندانی خواهد بود که من قربانیِ زنجیرهیِ انگیختار و انگیخته بودهام و بودن من اینجا دست من نبوده.