دفترچه

نسخه‌ی کامل: موسیقی معماری زمان و معماری موسیقی مکان !
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3
سارا نوشته: خب تاکنون به چه نتایجی رسیده اید؟ آیا با فارابی هم رای هستید یا با فیثاغورثیون؟
از آنجا که در تراز متافیزیک نظام فکری من، اصالتِ هستی، تنها یکی بودن، و یگانگی آن اصلی فربودین محسوب می شود؛
در حالیکه در ریاضیات ما با کثرت(اعداد) و مفهوم صفر مواجه هستیم، پس ریاضیات نمی تواند در دسته ی متافیزیک قرار گیرد.

اما قطعا ارزش و اهمییت یک پژوهش، به استقلال روش و استفاده از منابع مختلف توسط پژوهنده ارتباط زیادی دارد. از این رو من در تلاش هستم تا به طور مستقل آرا و نظریات گوناگون از مکاتب فکری گوناگون را مورد بررسی قرار دهم و از هر یک آنچه را در دستگاهی فلسفی همخوان و درست می بینم، مورد توجه قرار دهم. به همین خاطر نمی توانم صرفا با دیدگاه فارابی، فیثاغورث و یا شخصی دیگر ابراز موافقت یا مخالفت کنم.
اما آنچه تاکنون دریافته ام، ریاضیات نقش ابزاری را دارد برای دسته بندی، اندازه گیری، مقایسه و توصیف روابط میان دانش های تجربی. ولی قطعا در بستری که این پژوهش صورت می گیرد، هنوز پنداشتی خام و سطحی از ریاضیات است.



سارا نوشته: منبع و رفرنس بسیار زیاد است در باب مفهوم ریاضیات
سپاس گزارم:e303:



سارا نوشته: بنده که مشکلی ندارم
با مفصل بودن گفتگو در آن موضوع مشکلی ندارید؟ یا با آنچه در موردش بیان داشتید؟
Rationalist نوشته: از آنجا که در تراز متافیزیک نظام فکری من، اصالتِ هستی، تنها یکی بودن، و یگانگی آن اصلی فربودین محسوب می شود؛
در حالیکه در ریاضیات ما با کثرت(اعداد) و مفهوم صفر مواجه هستیم، پس ریاضیات نمی تواند در دسته ی متافیزیک قرار گیرد.
در همین ریاضیات ما عددی بنام "یک" داریم که نماد وحدت است و دو نماد کثرت است .
اما مفهوم صفر و یا همان هیچ که در ریاضیات مطرح است . در انجیل آمده است که "و در آغاز هیچ نبود ، کلمه بود، و آن کلمه، خدا بود"
اینکه شما با علمی طرف هستید که مفهوم هیچ را دربر می گیرد و از دل ِ این هیچ به وحدت (یک ) می رسد آیا نمی توان آن را در دسته ی علوم مابعد الطبیعه قرار داد؟

Rationalist نوشته: اما قطعا ارزش و اهمییت یک پژوهش، به استقلال روش و استفاده از منابع مختلف توسط پژوهنده ارتباط زیادی دارد. از این رو من در تلاش هستم تا به طور مستقل آرا و نظریات گوناگون از مکاتب فکری گوناگون را مورد بررسی قرار دهم و از هر یک آنچه را در دستگاهی فلسفی همخوان و درست می بینم، مورد توجه قرار دهم. به همین خاطر نمی توانم صرفا با دیدگاه فارابی، فیثاغورث و یا شخصی دیگر ابراز موافقت یا مخالفت کنم.
اما آنچه تاکنون دریافته ام، ریاضیات نقش ابزاری را دارد برای دسته بندی، اندازه گیری، مقایسه و توصیف روابط میان دانش های تجربی. ولی قطعا در بستری که این پژوهش صورت می گیرد، هنوز پنداشتی خام و سطحی از ریاضیات است.
خب اینکه ریاضیات نقش ابزاری در علوم دیگر دارد درست است در علوم مهندسی و فیزیک و.. اما در هنر موسیقی و معماری نیز همین نقش ابزاری را دارد و بالاتر از اینها ریاضی محض وجود دارد یعنی ریاضی در اختیار ریاضی !
در ضمن شما فرمودید "دستگاهی فلسفی" منظورتان چه نوع دستگاهی است؟ ما با انواع فلسفه روبرو هستیم از مشایی بگیرید تا دکارتی و اگزیستنسیالیستی! در ضمن پیش از پیدایش فلسفه عدد وحود داشت پس ریاضی بود و فلسفه مگر بدنبال حقیقت هستی و طبیعت نیست و مگر زبان طبیعت و هستی ریاضی نیست؟ مگر در فلسفه حال از هر نوعش ما با منطق و گزاره ها روبر و نیستیم و مگر همین گزاره های منطقی ریشه و آبشخورشان ریاضی نیست؟ پس فلسفه هم از دلِ این ریاضی بوجود آمده است! همین هندسه که زیر مجموعه ای از ریاضی است بسیار علمی شهودی است و بر پایه "کشف و شهود" بنا شده است . حتما جمله ی معروف افلاطون را که بر سر در آکادمیش نوشته بود را می دانید "هر کس هندسه نمی داند وارد نشود" ببینید ما بایک علم عجیب و غریب روبرو هستیم همه ی گفته های این حکما و فلاسفه و عرفا در مورد این علم بیشتر ما را متحیر می سازد !
حکیم خیام هم سروده است :
ای آمده از عالم روحانی تفت
حیران شده در پنج و چهار و شش و هفت
بنظرتان خیام همینطوری الکی این اعداد را ردیف کرده است؟؟ برای اینکه قافیه تنگ نیاید!!!؟ و نکته ی جالبتر آنکه از کلمه ی "حیران" در کنار اعداد استفاده کرده است.......
بحث بسیار است......بنظرم بهتر است کلا بر روی مفهموم ریاضی متمرکز شویم و شما بیشتر صحبت کنید و آنچه را تاکنون از مطالعاتتان بدست آورده اید را بیان دارید .

در ضمن دوست عزیز این لینک ذیل را حتما ببینید
سید حسام الدین سراج: معماری نقش جهان در دستگاه ماهور است
پیشنهاد می کنم کتاب "از گذر گل تا دل" ایشان را هم حتما بخوانید که در مورد رابطه ی موسیقی و معماری است ایشان چون در هردو هنر موسیقی و معماری صاحب نظر می باشند بخوبی به رابطه بین این دو هنر با هم پرداخته و حتی نت بناهای ایرانی را هم نوشته اند:)
Rationalist نوشته: سپاس گزارم:e303:

E032


Rationalist نوشته: با مفصل بودن گفتگو در آن موضوع مشکلی ندارید؟ یا با آنچه در موردش بیان داشتید؟

با مفصل بودن بحث مشکلی ندارم :)
بنده خودم رشته ی دبیرستانم ریاضی بود و در دانشگاه هم ریاضی زبانِ رشته ام!!!
اما یک چیزی که از همان کودکی ذهنم را درگیر کرده بود این بود که وقتی با مسائلی از ریاضی روبرو می شدم که درجه صرف بودن ریاضیاتش بالا بود آن مسائل را می شد با داشتن هر سطح سوادی از ریاضی حل کرد دقیقا مثل شعر می شد مثل آینه و از همینرو بود که ریاضی برایم علم عجیبی می آمد و می آید ......
سارا نوشته: در همین ریاضیات ما عددی بنام "یک" داریم که نماد وحدت است و دو نماد کثرت است .
اما مفهوم صفر و یا همان هیچ که در ریاضیات مطرح است . در انجیل آمده است که "و در آغاز هیچ نبود ، کلمه بود، و آن کلمه، خدا بود"
اینکه شما با علمی طرف هستید که مفهوم هیچ را دربر می گیرد و از دل ِ این هیچ به وحدت (یک ) می رسد آیا نمی توان آن را در دسته ی علوم مابعد الطبیعه قرار داد؟
چنانچه بیان داشتم در تراز متافیزیکی فقط "یک" اصیل و فربود است. و از آنجا که در ریاضیات ما اعداد(نمود کثرت)، مقایسه و کمیت(بزرگ تر و کوچکتر) داریم؛ نمی تواند علمی متافیزیکی باشد.

در مورد مفهوم صفر هم بیان داشتم که اصالت با هستی می باشد و نیستی تنها مفهومی انتزاعی در هستیست. شدن و تطور نیز
در آن تراز هستی شناسی صورت نمی گیرد.
دقت داشته باشید که این مفاهیم متافیزیکی که از آنها سخن می گویم، بعضا متفاوت و مستقل از متافیزیک ادیان و مکاتب فلسفیست.





سارا نوشته: در ضمن پیش از پیدایش فلسفه عدد وحود داشت پس ریاضی بود و فلسفه مگر بدنبال حقیقت هستی و طبیعت نیست و مگر زبان طبیعت و هستی ریاضی نیست؟ مگر در فلسفه حال از هر نوعش ما با منطق و گزاره ها روبر و نیستیم و مگر همین گزاره های منطقی ریشه و آبشخورشان ریاضی نیست؟ پس فلسفه هم از دلِ این ریاضی بوجود آمده است!
در این رابطه، من مدت ها پیش مقاله ای در راستای تعریف فلسفه و منطق در اینجا آپلود کردم. اکنون که آن را مرور میکردم، با وجود نیاز به برخی ویرایش ها، همچنان می تواند بیانگر زاویه ی نگاه من به این واژه گان اساسی(فلسفه،منطق و...) باشد.
از نقطه نظر آن مقاله اگر به جستار بنگریم، پرسشی اساسی همچون "ریاضیات چیست؟" در حوزه ی فلسفه قرار می گیرد.
البته هرگونه نقد و یا اظهار عقیده ی شما پیرامون آن مقاله و نوع تفکرم، برایم ارزشمند خواهد بود.





سارا نوشته: همین هندسه که زیر مجموعه ای از ریاضی است بسیار علمی شهودی است و بر پایه "کشف و شهود" بنا شده است .
:e405:؟!
اگر امکان دارد در این مورد بیشتر توضیح دهید.





سارا نوشته: حکیم خیام هم سروده است :
ای آمده از عالم روحانی تفت
حیران شده در پنج و چهار و شش و هفت
بنظرتان خیام همینطوری الکی این اعداد را ردیف کرده است؟؟ برای اینکه قافیه تنگ نیاید!!!؟ و نکته ی جالبتر آنکه از کلمه ی "حیران" در کنار اعداد استفاده کرده است.......
خوب؟! چرا خیام این بیت را چنین سروده و از آن چهار عدد نام برده است؟




سارا نوشته: بهتر است کلا بر روی مفهموم ریاضی متمرکز شویم و شما بیشتر صحبت کنید و آنچه را تاکنون از مطالعاتتان بدست آورده اید را بیان دارید .
من در این پژوهش هنوز در ابتدای راه هستم و با پرسش هایی بسیار بنیان گرایانه مشغول می باشم!




سارا نوشته: با مفصل بودن بحث مشکلی ندارم :)
بنده خودم رشته ی دبیرستانم ریاضی بود و در دانشگاه هم ریاضی زبانِ رشته ام!!!
اما یک چیزی که از همان کودکی ذهنم را درگیر کرده بود این بود که وقتی با مسائلی از ریاضی روبرو می شدم که درجه صرف بودن ریاضیاتش بالا بود آن مسائل را می شد با داشتن هر سطح سوادی از ریاضی حل کرد دقیقا مثل شعر می شد مثل آینه و از همینرو بود که ریاضی برایم علم عجیبی می آمد و می آید ......
اگر امکان دارد در مورد درک خودتان از ریاضیات، کاربرد های مختلف آن و سطح دانش و توانایی تان در استفاده از ریاضیات را بیشتر توضیح دهید.
Rationalist نوشته: چنانچه بیان داشتم در تراز متافیزیکی فقط "یک" اصیل و فربود است. و از آنجا که در ریاضیات ما اعداد(نمود کثرت)، مقایسه و کمیت(بزرگ تر و کوچکتر) داریم؛ نمی تواند علمی متافیزیکی باشد.

در مورد مفهوم صفر هم بیان داشتم که اصالت با هستی می باشد و نیستی تنها مفهومی انتزاعی در هستیست. شدن و تطور نیز
در آن تراز هستی شناسی صورت نمی گیرد.
دقت داشته باشید که این مفاهیم متافیزیکی که از آنها سخن می گویم، بعضا متفاوت و مستقل از متافیزیک ادیان و مکاتب فلسفیست.

بنده دارم در همین زمینه یکسری مقاله و کتاب را سرچ می کنم و تاکنون هم چندین مقاله در این زمینه را یافته ام که بعد از مطالعه و بررسی آنها ، برایتان اینجا آپلودش می کنم یا لینکشان را می گذارم!
بعدش هم دوست عزیز شما از یک نکته غافل شدید و آن هم اعداد اصلی هستند! یا بهتر است بگویم اعداد اصلی هستی! همانطور که خودتان بهتر می دانید فیثاغورث از اولین کسانی بوده که ادعا کرده است اصل وجود در آفرینش، عدد است و بعد از آنهم حکمای زیادی بویژه حکمای ایرانی بر این نظر صحه گذاشته اند. اعدا اصلی چه اعدادی هستند؟
در ابندای خلقت یک بوجود آمد که نماد "وحدت" است و اصیل است و بعد در امتداد آفرینش به دو می رسیم که بیانگر "کثرت" است و از عدد یک و دو به سه می رسیم . حال این سه عد 1و2و3 را داشته باشید فعلا تا بعد.


Rationalist نوشته: در این رابطه، من مدت ها پیش مقاله ای در راستای تعریف فلسفه و منطق در اینجا آپلود کردم. اکنون که آن را مرور میکردم، با وجود نیاز به برخی ویرایش ها، همچنان می تواند بیانگر زاویه ی نگاه من به این واژه گان اساسی(فلسفه،منطق و...) باشد.
از نقطه نظر آن مقاله اگر به جستار بنگریم، پرسشی اساسی همچون "ریاضیات چیست؟" در حوزه ی فلسفه قرار می گیرد.
البته هرگونه نقد و یا اظهار عقیده ی شما پیرامون آن مقاله و نوع تفکرم، برایم ارزشمند خواهد بود.

ممنون بابت این مقاله ، بسیار لذت بردم از خواندن آن. فلسفه با حیرت شروع می شود کاملا درست است! حیرت سر آغاز بسیاری از چیزها است حکمت ، عرفان و فلسفه . هرسه ی اینها در عین اینکه در تعاریف جداگانه ای قرار می گیرند اما دارای یک اصل و یک مبنا و یک ریشه می باشند که همانا "حیرت" است.
با این نظر که نظام روانکاوی فروید خالی از تفکر فلسفی عمیق و ژرف بود هم با تمام موجود موافقم.

اما پیشنهادات
کاش در مقاله اتان از آرا شیخ اشراق هم آورده شود او هم آغاز فلسفه را حیرت می داند و آرای فلسفی ایشان بسیار مورد توجه فلاسفه ی غربی بخصوص اگزیستنسیالیست ها قرار گرفته است مانند هانری کربن شاگرد هایدگر که فلسفه اش را از اگزیستنسیالیسم به اشراق تغییر داد و حتی مدعی بود که استادش هایدگر هم به دروازه های اشراق رسیده بود!



Rationalist نوشته: :e405:؟!
اگر امکان دارد در این مورد بیشتر توضیح دهید.

دوست عزیز اول بگذارید این "اعداد" و ریشه ی متافیزیکی ریاضی را به یک سر منزلی برسانیم بعد به هندسه هم خواهیم پرداخت که خود مبحثی بس سنگین و پر چالش می باشد و با یکی دو جمله نمی توان در مورد هندسه و مبنای شهودیش صحبت کرد.



Rationalist نوشته: خوب؟! چرا خیام این بیت را چنین سروده و از آن چهار عدد نام برده است؟

یادتان می آید که از 1 و 2 و 3 بعنوان اعداد اصلی نام برده شد و گفتم فعلا این سه عدد را پیش خود داشته باشد تا بعد. حال در اینجا با این سه عدد کار خواهیم داشت!با کمک چهار عمل اصلی ریاضیات + - * / می توان به بی نهایت عدد رسید! حال این چهار عمل را در مورد این سه عدد بکار می بریم! از آنجا که 2 و3 از اعداد اول می باشند و تقسیم ناپذیرند پس تقسیم در اینجا بکارمان نمی آید . هم چنین با عمل - هم به عدد جدیدی نمی رسیم پس آنرا هم حذف می کنیم. پس اکنون تنها با دو عمل +* به آفرینش اعداد با استفاده از این سه عدد خواهیم پرداخت.

1+2+3=6
1+3=4
2+3=5
2*3 +1=7
شما با کمک این دو عمل ضرب و جمع فقط و فقط به این اعداد خواهید رسید : 4 و5و6و7
همانکه خیام در شعرش اشاره کرده است یعنی هر چهارتای این اعداد بطور مستقیم و بی واسطه از اعداد اصلی بوجود آمده اند .




Rationalist نوشته: اگر امکان دارد در مورد درک خودتان از ریاضیات، کاربرد های مختلف آن و سطح دانش و توانایی تان در استفاده از ریاضیات را بیشتر توضیح دهید.
باید یک کتاب در اینمورد بنویسم :) در طول بحث همینطور که جلو برویم به تجربیات شخصی ام و آنچه که از ریاضیات برداشت کرده ام نیز اشاره خواهم کرد.
ولی باید به این نکته اشاره کنم که بین شعر و ریاضی رابطه ی عجیبی یافته ام گویی ریشه اشان یکی است شاید متعجب شوید ولی از آنجا که در جستار دیگری هم "فلسفه هنر " با هم مشغول بحت در زمینه شعر هستیم به این نکته مفصلتر پرداخته خواهد شد.
سارا نوشته: در ابندای خلقت یک بوجود آمد که نماد "وحدت" است و اصیل است و بعد در امتداد آفرینش به دو می رسیم که بیانگر "کثرت" است و از عدد یک و دو به سه می رسیم . حال این سه عد 1و2و3 را داشته باشید فعلا تا بعد.
چنانچه برایم قابل حدس بود، آنچه من در فلسفه متافیزیک می خوانم، با آنچه در ذهن شماست متفاوت است!
اما پرسشم اینجاست که این اعداد در توضیح و شکل گیری جهانِ مادی و یا پدیداری چه ویژگی منحصر به فردی دارند؟ برای مثال چرا ۲ را نماد کثرت می خوانید و نه ۱۰۰ را؟ و یا اینکه از ۱و۲ می توانیم به ۳ برسیم؟در این موضوع چه چیز خاصی را نمایان می کند که در سایر اعدادقابل مشاهده نیست؟





سارا نوشته: دوست عزیز اول بگذارید این "اعداد" و ریشه ی متافیزیکی ریاضی را به یک سر منزلی برسانیم بعد به هندسه هم خواهیم پرداخت که خود مبحثی بس سنگین و پر چالش می باشد و با یکی دو جمله نمی توان در مورد هندسه و مبنای شهودیش صحبت کرد.
در هر صورت امیدوارم که از سخنانتان چیزی دستگیرم شود!
زیرا تا آنجا که تجربه ی گفتگو با اهالی عرفان و شعرهای عرفانی(؟!) را داشته ام، سخنانشان برایم مبهم، گنگ و بی معنا بوده است!




سارا نوشته: شما با کمک این دو عمل ضرب و جمع فقط و فقط به این اعداد خواهید رسید : 4 و5و6و7
همانکه خیام در شعرش اشاره کرده است یعنی هر چهارتای این اعداد بطور مستقیم و بی واسطه از اعداد اصلی بوجود آمده اند .
من همچنان ویژگی های آنچنان خاصی را درک نمی کنم! این ویژگی آن اعداد است. چنانچه بسیاری از اعداد دیگر هم ویژگی هایی جالب دارند. مانند عدد۱۶و یا اعداد اصلی هندی/عربی که ریاضیات را کاملا متحول کردند: {۰و۱و۲و...و۹}
Rationalist نوشته: در هر صورت امیدوارم که از سخنانتان چیزی دستگیرم شود!
زیرا تا آنجا که تجربه ی گفتگو با اهالی عرفان و شعرهای عرفانی(؟!) را داشته ام، سخنانشان برایم مبهم، گنگ و بی معنا بوده است!

اینجا گویا همه یکی هستند (وحدت وجود دارند!) فقط نام ها فرق می کند.همه پیشاپیش حکم صادر می کنند. بنده کلی مقاله در باب رابطه ریاضیات با متافیزیک و.. نظر حکمای یونان در رابطه با اعداد سرچ کردم و بدست آوردم و اصلا قصدم نبود که از دید عارفانه به شما جواب دهم که اگر می خواستم بی هیچ سرچ و جستجویی هزاران صفحه می توان حرف زد! اما خب با این پیش داوری شما دیگر جای بحثی باقی نمی ماند. هر چند فیثاغورث یک حکیم بود همانطور که افلاطون و دیوژن بودند و حکیم با فیلسوف خیلی فرق می کند حکیم علاوه بر اینکه می تواند یک فیلسوف باشد از معارف حکیمانه نیز مطلع است ......
بگذریم ...
هرچند باید بگویم عرفان دانشی است که از راه کشف و شهود بدست می آید و در آن کلمات معنای دیگری می یابند مثل خوف ، رجا ، بهجت و.. که کسانی که در حلقه های طریقت قرار دارند معنای دیگری از این کلمات در می یابند. عالمی که عرفا در آن کشف و شهود می کنند عالم معنا است که افلاطون در نوشته هایش بدان اشاراتی داشته است و بعد از او هم دیوژن بطور شفاهی و ابن سینا در اواخر عمرش یادداشتهایی داشته است نظیر حی بن یقظان و این شیخ اشراق بود که بطور مفصلتری به تعریف این عالم (عالم معنا ) پرداخته است.
در هر جال بنده می خواستم بطور علمی و حکیمانه جوابتان را بدهم که با این پیش داروی و حکم زودرس مایوس شدم. امیدورام که موفق باشید در تحقیقاتتان در باب ریاضیات و چه خوب است که از جناب مهربد کمک بگیرید که رشته اشان هم ریاضی بوده است و بسیار خردمند و خرد گرا و منطقی هستند .E032
سارا نوشته: اینجا گویا همه یکی هستند (وحدت وجود دارند!) فقط نام ها فرق می کند.همه پیشاپیش حکم صادر می کنند. بنده کلی مقاله در باب رابطه ریاضیات با متافیزیک و.. نظر حکمای یونان در رابطه با اعداد سرچ کردم و بدست آوردم و اصلا قصدم نبود که از دید عارفانه به شما جواب دهم که اگر می خواستم بی هیچ سرچ و جستجویی هزاران صفحه می توان حرف زد! اما خب با این پیش داوری شما دیگر جای بحثی باقی نمی ماند.
دقیقا نمی دانم دیگر کاربران این انجمن چه برخوردی با شما داشته اند و به چه دلیل(منطقی) از آن سخن من به چنین برداشتی رسیدید و در موردم به صدور حکم پرداختید!
اما گرامی، لازم است به طور شفاف بیان کنم که اساسا آن سخن به قصد داوری و یا پیش داوری ابراز نشد. من صرفا در مورد گفتگو پیرامون هندسه که آن را دارای مبنای شهودی خواندید، خواستم
تجربه ی خود در گفتگوهای پیرامون عرفان و شهود را در گروی دستگاه فلسفی ای که با آن به تحلیل و بررسی مفاهیم می پردازم را بیان کنم، تا با دیدی باز تر به من پاسخ دهید و یا وقتتان را در یافتن و عرضه ی مطالبی که ممکن بود برایم گنگ و بی معنا باشند، هدر ندهید.
در هر صورت هدف من از این گفتگوها با شما، صرفا و صرفا آموختن از شما و یا بعضا به بوته ی نقد گذاشتن باورهایم است. اما باید دقت داشت که به هر حال ما در مورد مفاهیمی بسیار اساسی به گفتگو نشسته ایم و برای ایجاد یک بستر ارتباطی مشترک و درک متقابل سخنان یکدیگر، توضیح در مورد معیارهای معرفت شناختی قابل اتکا، پیش زمینه های فلسفی و معانی واژگان اساسی بسیار مهم است.
برای نمونه در مورد واژه ی "عرفان" من تلاش کردم به طور مفصل و گسترده به معنا شناسی و واژه شناسی آن بپردازم؛ و اتفاقا جستاری هم در آن رابطه در این انجمن ایجاد کرده بودم.
از این رو، این برداشت و مایوس شدن شما، برایم قابل درک نیست.
Rationalist نوشته: دقیقا نمی دانم دیگر کاربران این انجمن چه برخوردی با شما داشته اند و به چه دلیل(منطقی) از آن سخن من به چنین برداشتی رسیدید و در موردم به صدور حکم پرداختید!
اما گرامی، لازم است به طور شفاف بیان کنم که اساسا آن سخن به قصد داوری و یا پیش داوری ابراز نشد. من صرفا در مورد گفتگو پیرامون هندسه که آن را دارای مبنای شهودی خواندید، خواستم
تجربه ی خود در گفتگوهای پیرامون عرفان و شهود را در گروی دستگاه فلسفی ای که با آن به تحلیل و بررسی مفاهیم می پردازم را بیان کنم، تا با دیدی باز تر به من پاسخ دهید و یا وقتتان را در یافتن و عرضه ی مطالبی که ممکن بود برایم گنگ و بی معنا باشند، هدر ندهید.
در هر صورت هدف من از این گفتگوها با شما، صرفا و صرفا آموختن از شما و یا بعضا به بوته ی نقد گذاشتن باورهایم است. اما باید دقت داشت که به هر حال ما در مورد مفاهیمی بسیار اساسی به گفتگو نشسته ایم و برای ایجاد یک بستر ارتباطی مشترک و درک متقابل سخنان یکدیگر، توضیح در مورد معیارهای معرفت شناختی قابل اتکا، پیش زمینه های فلسفی و معانی واژگان اساسی بسیار مهم است.
برای نمونه در مورد واژه ی "عرفان" من تلاش کردم به طور مفصل و گسترده به معنا شناسی و واژه شناسی آن بپردازم؛ و اتفاقا جستاری هم در آن رابطه در این انجمن ایجاد کرده بودم.
از این رو، این برداشت و مایوس شدن شما، برایم قابل درک نیست.

سلام دوست عزیز
خب اگر پستهایم را با آن افراد دنبال کرده باشید به بنده حق خواهید داد که پیش داوری کنم. با اینحال از آنجا که در زندگی ام یاد گرفته ام هروقت چیز نا مربوطی گفتم بابتش عذر خواهی کنم از شما بابت این قضیه عذرخواهی می کنم. بنده اصلا قصد بازگشت به این فروم را نداشتم اما بخاطر اینکه شما از کلمه "آموختن" استفاده کردید و اینکه تشنه ی یادگیری هستید همانطوری که من هستم خب آمدم البته بنده ام چیزی از خودم ندارم تمام آنچه که آموخته ام از محضر اساتیدم بوده که مفاخر ادب و هنر ایران زمینند نظیر دکتر شفیعی کدکنی که همین یک نام خودش برای همه چیز از عرفان و حافظ گرفته تا سلوک و شعر را در برمی گیرد چرا که ایشان خداوندگار ادب پارسی هستند. اما در باب شهود و اینکه چند نوع شهود داریم و شهود حکمای یونان و عرفای ایران چه تفاوتهایی باهم داشته اند و از چه نوعی بودند و نیز در باره خود "عرفان" خب مطلب بسیار زیاد است.در ضمن بنده آن جستار عرفان شما را دیدم. راستش را بخواهید خنده ام گرفت شما برای دریافت معنای این کلمه آمده اید در این فروم جستار باز کرده اید:)) آن را باید از عرفا بپرسید یا به کتب عارفان بزرگ مراجعه کنید بهترین کتابی که می توان پیشنهاد کرد عرفان نظری ابن عربی هست که همانا ابن عربی عرفان نظری را کامل کرد.
من حاضرم این مباحث از ریاضیات و موسیقی گرفته تا شهود و عرفان و فلسفه اشراق و اینکه چگونه می توان از هایدگر به شیخ اشراق رسید (چون با آرا و آثار هانری کربن آشنایی کافی دارم)و اینکه چگونه از اگزیستنسیالیسم به حکمت انسی رسیده اند (از هایدگر تا فردید) ادامه دهم ولی نه در این فروم . بنده تا حدی هم آثار فلاسفه غربی رامطالعه کرده ام البته بیشتر نیهیلیسم و اگزیستنسیالیسم که از بین آنها بیشتر آثار هایدگر و یاسپرس و نیچه و سارتر را مطالعه کرده ام و از فلسفه ی اسلامی متاسفانه فقط اشراق را خوب می دانم و تازه دارم مشایی و صدرایی را مطالعه می کنمSad

اگر واقعا تمایل به بحث داشته باشید خب می توانیم در فروم دیگری این مباحث را ادامه دهیم. من دوست ندارم مباحثی را که با سختی فرا گرفته ام به باد تمسخر گرفته شوند . تمسخر با به چالش کشیدن فرق می کند . من عاشق این هستم که افکارم و برداشت هایم را مورد نقد و بررسی قرار بگیرند و اصلا رد شوند چون سبب حرکتم می شوند حرکتی به سمت جلو. ولی تمسخر فرق می کند اینجا مثلا جناب مهربد که خیلی ادعای خردمندی می کنند "عالم معنا" را به باد تمسخر می گیرند و و آن را هپروتستان می نامند و به بنده می گویند آن را تعریف کن تا با اکاذیب برادران ِ خودفریب بیشتر آشنا شویم!!! یعنی ایشان هنوز نمی دانند که از نخستین کسانی که در باب این عالم صحبت کرده اند افلاطون بوده بعد دیوژن و ........ تا رسید به فلاسفه ی اسلامی نظیر ابن سینا و خب عین القضات و شهاب الدین سهروردی آن را تکمیل کرده اند و در اشعار مولانا هم بیشتر در مورد این عالم صحبت شده است، بعد ایشان یعنی جناب مهربد شروع به تحقیر و تمسخر می کنند!!

در ضمن وقتی در این فروم یک شخص لمپن و فرومایه می آید و جستار چامه (!)باز می کند و می گویداز نیچه خیلی تاثیر گرفته ام ولی والا ما تابحال هرچه از پست های این فرد دیده ایم جز لمپنی و بی ادبی و وقاحت چیزی نبوده است و اینقدر این فرد در نظرم حقیر است که ارزش ِ نام بردن را ندارد هرچند بسیار شخصیت ترحم برانگیزی هم دارد!! حال به بنده حق دهید منی که چندین سال از محضر اساتیدی چون دکتر کدکنی و دینانی و.. بهره برده ام دوست نداشته باشم در این جا به بحث و مباحثه بپردازم. در صورت تمایل پیام خصوصی بدهید تا آدرس آن فروم را برایتان بگذارم .
با سپاس
سارا نوشته: اگر واقعا تمایل به بحث داشته باشید خب می توانیم در فروم دیگری این مباحث را ادامه دهیم. من دوست ندارم مباحثی را که با سختی فرا گرفته ام به باد تمسخر گرفته شوند .
با عرض درود و احترام؛
دقیقا به دلیل اینکه واقعا تمایل به گفتگو و آموختن دارم، برایتان پیام خصوصی نمی فرستم و به فروم دیگری نمی آیم!
این فروم اگر کاستی هایی هم داشته باشد، آزادی ای قابل توجه برای کاربرانش دارد که من نمونه ای
همچون اینجا را در دیگر فروم های فارسی زبان تا کنون ندیده ام.
اما اینکه می گویید برخی کاربران با شما برخوردی بد داشته اند و یا به تمسخرتان پرداخته اند؛
حتی اگر چنین هم بوده، این می تواند فرصتی خوب و تجربه ای باارزش برایتان باشد تا میزان ظرفیت خود و
توانایی تان در واکنش درست در چنین شرایطی را بسنجید. منظور من داشتن نگاهی کاملا مسئولانه است.
Rationalist نوشته: با عرض درود و احترام؛
دقیقا به دلیل اینکه واقعا تمایل به گفتگو و آموختن دارم، برایتان پیام خصوصی نمی فرستم و به فروم دیگری نمی آیم!
این فروم اگر کاستی هایی هم داشته باشد، آزادی ای قابل توجه برای کاربرانش دارد که من نمونه ای
همچون اینجا را در دیگر فروم های فارسی زبان تا کنون ندیده ام.
اما اینکه می گویید برخی کاربران با شما برخوردی بد داشته اند و یا به تمسخرتان پرداخته اند؛
حتی اگر چنین هم بوده، این می تواند فرصتی خوب و تجربه ای باارزش برایتان باشد تا میزان ظرفیت خود و
توانایی تان در واکنش درست در چنین شرایطی را بسنجید. منظور من داشتن نگاهی کاملا مسئولانه است.
با سلام و عرض ادب دوست عزیز
منظورم از فروم دیگر ، فروم فارسی زبان نبود. من در چند فروم انگلیسی زبان مربوط به فلسفه و مباحث فلسفی عضو هستم البته در یکیشان که مربط به دانشگاهم هست خیلی فعالم ولی در یک فروم philosophy فعالیتم را با یک نام کاربری جدید از سر گرفته ام و در این فروم اصلا تالاری برای مسائل مابعد الطبیعه وجود دارد. اگر بخواهید شما را به این فروم دعوت کنم چون یک جستاری را هم در مورد رابطه ی ریاضی و متافیزیک باز کرده ام و مباحثی هم آنجا صورت گرفته است. این لینک را هم یکی از دوستان در آنجا برایم گذاشته اند که برای شما می گذارم که مرتبط با تفکر افلاطون و پیروانش هست که آنها اعداد را حقیقی (real) می دیدند نه مادی :
Augustine on Intelligible Objects

ببینید دوست عزیز من اصلا کاری به کاربران اینجا ندارم منکه مثل برخی از کاربران این فروم بیکار نیستم بنشینم و خزعبل بگویم و یا انگ و تهمت بزنم وقتی عضو اینجا شدم گفتند تو فلانی هستی حالاهم که مرا یک کاربری در هم میهن می دانند در حالیکه آنشخص را من به اینجا معرفی کرده بودم که نیامد عضو اینجا شود (از هم فرومی های بنده در انجمن شیعی بود ) ولی پستهای مرا اینجا دنبال می کرد هرچند من به دعوت آنشخص عضو هم میهن شدم . ایشان از فعالان انجمن شیعی هست و بسیار ولایی است یعنی حتی بچه هم می فهمد که ادبیات من با فلانی و این شخص چقدر فرق می کند. من الان در هم میهن هم فعال نیستم آمدم جستاری برای موسیقی سماعی باز کنم که نمی دانم چرا تاییدش نکردند حتما فکر کردند اشاعه دهنده ی تصوف و.. است. نمی دانم چرا این سعادت نصیبم نمی شود یک فروم فارسی زبان خوب پیدا کنم ! انجمن شیعی آمدم جستاری باز کردم راجع به تشیع کلی حرف و نفرین و لعن شنیدم و در آخر هم آن جستار را قفل کردند!! هم میهن هم جستارم را تایید نمی کند و اینجا هم که اینجور است مدام بدنبال محکوم کردنم هستند و مدام بابت تک تک حرفهای گفته و نگفته کارهای کرده و نکرده ام مود قضاوت و پیش داوری قرار می گیرم ......
در هر حال اگر به فروم philosophy بیایید خیلی خوب می شود چون هم تعداد افرادی که در بحث شرکت می کنند زیاد است و هم اطلاعات و دانسته هایی که به اشتراک می گذارند ارزشمند.
صفحات: 1 2 3