دفترچه

نسخه‌ی کامل: بزرگترین بدشانسی!
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
من فکر می‌کنم بزرگترین بدشناسی برای یک "نابغه" اینه که تو زمانه‌ی نادرستی متولد شه.
بدون شک "هیتلر" یک فرد نابغه در رهبری کردن، سخنرانی و تهییج توده‌ی مردم بوده که از بد روزگار بد موقعی بدنیا اومد، هیتلر الان یک شخصیت منفور تاریخیه در صورتی که اگه دو سه هزار سال پیش (زمان اسکندر و داریوش و خشایارشا) بوجود میومد الان رهبر بزرگ و یک شخصیت تاریخی محبوب بود!
"استفن هاوکینز" یک فرد نابغه است ولی فقط تو این زمانه نه برای حتی 200 سال پیش.
200 سال پیش استفن محکوم به زندگی تو جوی فاضلاب یا اسطبل بود.
چه نوابغی که از دست نرفتن، چه نوابغی که دارن از دست میرن و چه نوابغی که از دست خواهند رفت فقط به این خاطر که تو زمانه بدی متولد شدن. حیف!
راستش با این حرف شما پس انسان بصورت موجودی تعریف می شود که کاملا تابع زمان هست!! اگر بخواهیم بصورت کلی بگوییم بله انسان تابع زمان است ولی درصدیت این تابعیت، فرد به فرد تغییر می کند. و انسان هایی که توانمندی های روحی فوق العاده ای دارند می توانند خود را از قید زمان بطور کامل برهانند! بنظرم یک انسان واقعا نابغه باید زمان را تابع خودش کند!

گه کافر و گه ملحد و دهری باشد
گه دشمن خلق و فتنه پرور باشد

باید بچشد عذاب تنهایی را
مردی که ز عصر خود فراتر باشد
سارا نوشته: راستش با این حرف شما پس انسان بصورت موجودی تعریف می شود که کاملا تابع زمان هست!!
زمان نه! جامعه.
ما مجبوریم که توی جامعه زندگی کنیم و در نتیجه طبق خواست جامعه بریم جلو. یک انسان هر چقدر هم به تعبییر شما دارای "توانمندی‌های روحی" باشه کماکان مجبوره که توی جامعه زندگی کنه، هماهنگ با جامعه باشه و ارزش گذاریش و حتی نگاهی که به خودش رو داره هم جامعه بهش میده.
سابق بر این (دو سه قرن پیش) نگاه جامعه به کارگران به عنوان قشر پست و فرومایه ای بود و حتی کارگران هم همچنین حسی نسبت خودشون داشتن اما بعد از انقلاب فرانسه و کس شعرای مارکس و وبر درباره ی کارگران به یکباره اشرافی گری تبدیل شد به صفتی بد و کارگر بودن وانقلابی بودن خوب.
دید ما از خودمون به شدت وابسته به طرز برخورد جامعه با ماست. هیچ کاریش نمیشه کرد مگر اینکه بری تو غاری، جنگلی، جزیره‌ای تنهایی و بدور از اجتماع زندگی کنی.
Rustin نوشته: زمان نه! جامعه.
ما مجبوریم که توی جامعه زندگی کنیم و در نتیجه طبق خواست جامعه بریم جلو. یک انسان هر چقدر هم به تعبییر شما دارای "توانمندی‌های روحی" باشه کماکان مجبوره که توی جامعه زندگی کنه، هماهنگ با جامعه باشه و ارزش گذاریش و حتی نگاهی که به خودش رو داره هم جامعه بهش میده.
سابق بر این (دو سه قرن پیش) نگاه جامعه به کارگران به عنوان قشر پست و فرومایه ای بود و حتی کارگران هم همچنین حسی نسبت خودشون داشتن اما بعد از انقلاب فرانسه و کس شعرای مارکس و وبر درباره ی کارگران به یکباره اشرافی گری تبدیل شد به صفتی بد و کارگر بودن وانقلابی بودن خوب.
دید ما از خودمون به شدت وابسته به طرز برخورد جامعه با ماست. هیچ کاریش نمیشه کرد مگر اینکه بری تو غاری، جنگلی، جزیره‌ای تنهایی و بدور از اجتماع زندگی کنی.

قربان شما که اول بحث زمانه را پیش کشید حالا می گید جامعه;)
خب بنده با توجه به پست پیشین شما که فرمودید اگر" بزرگترین بدشناسی برای یک "نابغه" اینه که تو زمانه‌ی نادرستی متولد شه." نظرم را گفتم . برای بررسی اثر جامعه بر فرد خب باید طور دیگری گفته شود : برای مثال دو فرد را در نظر بگیریم که یکی در یک کشور مدرن و جهان اول بدنیا می آید و دیگری در یک کشور فقیر و عقب مانده .

اما حالا که بحث جامعه را پیش کشیدید و با توجه به پست پیشینیتان که به هاوکینگ اشاره کردید. خب همین جناب هاوکینگ اگر ایران بدنیا می آمد فکر می کردید الان یک دانشمند برجسته می بود؟ همین الان در ایران یک نخبه فیزیک فقط و فقط بخاطر داشتن صدای زنانه از استادی دانشگاه خواجه نصیر معزول می گردد!!! پس نگاه جامعه را نمی توان تنها تابع زمان دانست!! چون الان ما دوتا جامعه (ایران و امریکا) را دیدیم که چه نگاهی به یک دانمشند نخبه دارند. در یک جامعه معیار جسمی برای یک دانشمند مهم نیست و در یک جامعه ای چون ایران "ظاهر" حرف اول را می زند! در حالیکه هر دو این جامعه ها در یک عصر و دوره می باشند!!
پس جامعه به جامعه فرق می کند. خب این حر ف شما
نقل قول:هماهنگ با جامعه باشه و ارزش گذاریش و حتی نگاهی که به خودش رو داره هم جامعه بهش میده

یک قسمتیش کاملا درست است چون به هرحال بعنوان عضوی از جامعه باید با آن هماهنگ بود. اما قسمت دومش نه! هماهنگ بودن با حل شدن در جامعه خیلی با هم فرق می کنند! با این حرف شما
نقل قول:حتی نگاهی که به خودش رو داره هم جامعه بهش میده
چنین شخصی تا ابد محکوم است که در همان جامعه زندگی کند و نمی تواند هیچوقت برای زندگی بهتر بدست آوردن تجربیات جدیدتر و.... مهاجرت کند! چون هر جامعه ای معیارها و ارزش های خود را دارد.
سارا نوشته: قربان شما که اول بحث زمانه را پیش کشید حالا می گید جامعه;)
E415 حق با شماست.
راستی من قربان شما نیستم! البته اگه مایلی که اینطوری فکر کنی من مشکلی ندارم.


سارا نوشته: هماهنگ بودن با حل شدن در جامعه خیلی با هم فرق می کنند! با این حرف شما
بحث هماهنگی اینجور چیزا نیست، بخام درست و دقیق بگم منطورم اثری که جامعه روی "باور از خود" در افراد میزاره. کسی که فردگرا و طاغیه اصولن جامعه چندان براش مهم نیست (باورهای جامعه) و خب روش تاثیر هم نمیزاره اما تعداد اینطور آدما خیلی کمه. منطورم از نخبه هایی که له شدن همین ها هستن. البته گاهی اوقات حتی اونایی که خیلی هم مستقلن و تاثیر نمیگیرن از جامعه هم در نهایت جامعه به فناشون میده. یا کارشو نرو معتبر نمیدونه.
Rustin نوشته: راستی من قربان شما نیستم! البته اگه مایلی که اینطوری فکر کنی من مشکلی ندارم.

من قصدم جسارت نبود عادت دارم اینطوری بنویسم که محترمانه تر باشد. فکر نمی کردم ناراحت بشوید. ببخشید دیگر تکرار نمی شود!
Rustin نوشته: بحث هماهنگی اینجور چیزا نیست، بخام درست و دقیق بگم منطورم اثری که جامعه روی "باور از خود" در افراد میزاره. کسی که فردگرا و طاغیه اصولن جامعه چندان براش مهم نیست (باورهای جامعه) و خب روش تاثیر هم نمیزاره اما تعداد اینطور آدما خیلی کمه. منطورم از نخبه هایی که له شدن همین ها هستن. البته گاهی اوقات حتی اونایی که خیلی هم مستقلن و تاثیر نمیگیرن از جامعه هم در نهایت جامعه به فناشون میده. یا کارشو نرو معتبر نمیدونه.

من خودم را از دست شما خواهم کشت;) شما اول در مورد افراد نابغه حرف زدید ولی حالا دارید کل افراد جامعه را مطرح می کنید! بنده نظرم را در مورد افراد نابغه گفتم. اصلاً نابغه به چه کسی می گویند؟ کسی که بهره ی هوشی خیلی بالایی داشته باشد؟ خب خیلی ها هستند که بهره ی هوشی بالایی دارند ولی نابغه محسوب نمی شوند!!! نابغه ها افرادی هستند که علاوه بر داشتن بهره هوشی بالا ، خلاقیت بالایی هم دارند. اصولا خلاقیت سبب فرد گرایی می شود. نابغه ها آدم های فرد گرایی هستند. و آدم فردگرا همانطور که خودتان هم اشاره کردید نه می خواهد و نه می تواند پیرو جامعه باشد. افراد نابغه در هر عصر و زمانی که بدنیا بیایند زجر خواهند کشید چرا؟ چون همواره فراتر از جامعه ی خود می اندیشند و فراتر از زمانه ی خود گام برمیدارند.
همین شعر دکتر شفیعی کدکنی که قبلا هم گذاشتم وصف حال نوابغ است چرا که خود دکتر کدکنی هم یک نابغه است! کی هست که قدر ایشان را بداندSad

گه کافر و گه ملحد و دهری باشد
گه دشمن خلق و فتنه پرور باشد

باید بچشد عذاب تنهایی را
مردی که ز عصر خود فراتر باشد
سارا نوشته: من خودم را از دست شما خواهم کشت
بُکُش! E105