08-04-2015, 10:40 AM
با سلام
برادرم سال 91 یه مغازه تو محلمون خرید که من برم توش فروشندگی کنم ولی من نرفتم. خب دلایل خودم رو داشتم که میگم. خودش زمستان 91 رفت اونجا و 20 روز در ماه فروشندگی میکرد (10 روز دیگه رو شیفت بود) کارش هم فروشندگی کالاهای برق و امثال اینها بود. خودش میگفت با اینکه 10 روز در ماه نیست ماهی 800-700 تومن درآمد داره ولی من بنا به دلایلی حاضر نشدم برم سر کار اون و برادرم جنسها رو پس داد.
حالا دلایل من:
1-برادرم خودش دیپلم فنی حرفه ای داره و از بچگی عاشق کارای فنی بوده و چند سال خودش فروشندگی کرده حال آنکه در زمینه های فنی بنده سر از کون خر درنمیارم!
2-بیشتر درآمد کسی که فروشندگی کالای برق میکنه از تعمیرات وسایلی هست که براش میارن یا نصب وسایلی هست که مشتریا میخرن ولی من تعمیرات و نصب بلد نیستم. (که البته درآمد بیشتر از سیم کشی ساختمون و اینجور کاراست که باعث شده 2 فروشنده دیگه که تو محلمون هستن از 10 ساعت کاری 1 ساعت هم مغازه نباشن!)
3-من چند وقت تو مغازش کنارش بودم و بسیاری از کسانی که میان خرید مثل خودم سر از کون خر درنمیارن و مثلا میگن فلان چیز که باهاش فلان کار رو میکنن چیه من 4 تا دونه میخوام که من اصلا هیچی نمیفهمم!
4-مسئله دیگه هم چک و چونه زدن با مشتری در برخی مواقع هست که بنده اصلا حال و حوصله چک و چونه زدن ندارم و اگه 2 بار عین آدم یه چیزی رو به این ملت نفهم بگم و نفهمن یه دفعه دیدی یه چیزی خورد تو کلشون یا مشتم غیر ارادی رفت تو صورتشون یا الی آخر ....
نکته=تو محل ما عملا کار دیگه ای نمیشه کرد که 2 زار درآمد داشته باشه و تنها کاری که به فکر برادرم رسید همینه.
مسئله دیگه که در ارتباط با دلیل چهارم من هست اینه که بخاطر همین عدم کنترل رفتاری من الان دولت خدمتگذار داره ماهی 600 تومن به من میده که یه وقت نرم سر کار بلا سر ملت بیارم و اگه برم سر کار این حقوق قطع میشه ولی برادرم میگه مستاجر فعلی که بره (آخر امسال) و من برم جای اون سر کار در ابتدا ماهی 1 الی 1.5 و بعد جا افتادن تا 2 تومن میتونم درآمد داشته باشم ولی خب من زیر بار نمیرم چون اصلا در زمینه های فنی هیچ تخصصی ندارم.
قبلا راجع به تصمیمم برای خودکشی صحبت کردم و گفتم که چقدر جدی هستم و تکرار مکررات نمیکنم ولی برادرم میگه اگه بری سر یه کاری از این افکار میای بیرون (البته روانشناسا و روانپزشکایی که پیششون رفتم هم همین احتمال رو میدن البته با احتیاط چون میدونن من کنترلم رو از دست بدم خیلی خطرناک میشم) اما خودم امیدی به این راهکار ندارم!
نظر شما چیست؟
با تشکر
برادرم سال 91 یه مغازه تو محلمون خرید که من برم توش فروشندگی کنم ولی من نرفتم. خب دلایل خودم رو داشتم که میگم. خودش زمستان 91 رفت اونجا و 20 روز در ماه فروشندگی میکرد (10 روز دیگه رو شیفت بود) کارش هم فروشندگی کالاهای برق و امثال اینها بود. خودش میگفت با اینکه 10 روز در ماه نیست ماهی 800-700 تومن درآمد داره ولی من بنا به دلایلی حاضر نشدم برم سر کار اون و برادرم جنسها رو پس داد.
حالا دلایل من:
1-برادرم خودش دیپلم فنی حرفه ای داره و از بچگی عاشق کارای فنی بوده و چند سال خودش فروشندگی کرده حال آنکه در زمینه های فنی بنده سر از کون خر درنمیارم!
2-بیشتر درآمد کسی که فروشندگی کالای برق میکنه از تعمیرات وسایلی هست که براش میارن یا نصب وسایلی هست که مشتریا میخرن ولی من تعمیرات و نصب بلد نیستم. (که البته درآمد بیشتر از سیم کشی ساختمون و اینجور کاراست که باعث شده 2 فروشنده دیگه که تو محلمون هستن از 10 ساعت کاری 1 ساعت هم مغازه نباشن!)
3-من چند وقت تو مغازش کنارش بودم و بسیاری از کسانی که میان خرید مثل خودم سر از کون خر درنمیارن و مثلا میگن فلان چیز که باهاش فلان کار رو میکنن چیه من 4 تا دونه میخوام که من اصلا هیچی نمیفهمم!
4-مسئله دیگه هم چک و چونه زدن با مشتری در برخی مواقع هست که بنده اصلا حال و حوصله چک و چونه زدن ندارم و اگه 2 بار عین آدم یه چیزی رو به این ملت نفهم بگم و نفهمن یه دفعه دیدی یه چیزی خورد تو کلشون یا مشتم غیر ارادی رفت تو صورتشون یا الی آخر ....
نکته=تو محل ما عملا کار دیگه ای نمیشه کرد که 2 زار درآمد داشته باشه و تنها کاری که به فکر برادرم رسید همینه.
مسئله دیگه که در ارتباط با دلیل چهارم من هست اینه که بخاطر همین عدم کنترل رفتاری من الان دولت خدمتگذار داره ماهی 600 تومن به من میده که یه وقت نرم سر کار بلا سر ملت بیارم و اگه برم سر کار این حقوق قطع میشه ولی برادرم میگه مستاجر فعلی که بره (آخر امسال) و من برم جای اون سر کار در ابتدا ماهی 1 الی 1.5 و بعد جا افتادن تا 2 تومن میتونم درآمد داشته باشم ولی خب من زیر بار نمیرم چون اصلا در زمینه های فنی هیچ تخصصی ندارم.
قبلا راجع به تصمیمم برای خودکشی صحبت کردم و گفتم که چقدر جدی هستم و تکرار مکررات نمیکنم ولی برادرم میگه اگه بری سر یه کاری از این افکار میای بیرون (البته روانشناسا و روانپزشکایی که پیششون رفتم هم همین احتمال رو میدن البته با احتیاط چون میدونن من کنترلم رو از دست بدم خیلی خطرناک میشم) اما خودم امیدی به این راهکار ندارم!
نظر شما چیست؟
با تشکر