دفترچه

نسخه‌ی کامل: لطفا راهنمایی کنید
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
با سلام، همینطور که من قبلا گفته بودم از وقتی که در مورد دین اسلام تحقیق کردم فهمیدم این راهی که من قبلا طی کردم و اون چیزایی که از بچه‌گی به ما آموختن همش کشک است. و من دیگر نمیتونم یک مسلمان باشم من تصمیم گرفتم بی‌دین باشم و اگر اسلام یک درصد هم دین درستی باشد دیگر من نمیتونم اون شخص متدین سابق باشم قبلا فقط نماز عشقی میخواندم هر موقعه که دلم میخواست! اما امسال روزه هم نگرفتم هیئت را هم گذاشتم کنار و کم‌کم دارم از هر چی مذخرافات دینیِ حالم بهم میخوره

از طرفی خانمم از موقعه‌ای که فهمیده من بی‌دین شدم با من قهر کرده و همش با تندی با من برخورد میکنه، میگه تا موقعه‌ای که مثل قبل نشی من کاری بهات ندارم الان یک هفته‌ای میشه که با هم قهریم و این اصلا برای زندگی مشترک با دو فرزند خوب نیست من دوست ندارم زندگیم از هم بپاشه گناه دوتا بچه چیه :e108:
ای کاش فرزندی نداشتم حداقل راحت میتونستم برای زندگی خودم تصمیم بگیرم ... بنظرتون باید چیکار کرد؟
به نام خداوند مهرگستر خیلی مهربان "و اذ قال ابراهیم لأبیه أذر أتتخذ اصناما آلهة انی أراك و قومك فی ضلال مبین""هم گداری گفت ابراهیم برای پدرش أذر آیا چند گیری بتانی خدایانی چونم بینمت هم همخویشانت در گم شده گیِ آشکار گشته ای" بیشتر مردمُ بینمشان آدم پرست مرده پرست گمانپرستند نه خداوند پرست ،پیشوای جا خورده امام زمانی جاخورده را دوست دارند روی سنگ گور مردگان بوسه می زنند این را که دیدند راه به جایی نبردند میان از خداوند هم نمازخواندن می برند که اینها را خداوند دوست ندارد.پناه بر خداوندی که آفریننده هم روزی رسانست نه دیگران
درود تیمسار گرامی
لازم نیست عقایدت را با همسرت درمیان بگذاری. دین بر جهل و احساس مردم سوار است و مردم اکثرا اهل فکر نیستند پس دیندارند. اگر همسرت از بی دینی تو می ترسد چه لزومی دارد بگویی صد اسلام هستی؟ دیگر نماز نخوان قرآن گوش نده و هیات نرو ولی لزومی نداره برای همسرت بحث ضد دینی بکنی.
هر آدم دیندار معمولی شبهه های خاص خودش رو داره، بنظرم میتونی همین شک های کوچیکش رو کشف کنی، روشون کار کنی و درنهایت باورش رو سست کنی تا کمتر بهت سخت بگیره. درباره ی دین باهاش حرف بزن . چیزایی که باعث شدن شک های خودت قوی تر بشن رو باهاش در میون بزار. تضمینی جواب میگیری!
Timsar نوشته: هر موقعه که دلم میخواست!



شما این جستارها رو خوندی ؟ پیشنهاد می کنم بخونی


Not Acceptable!


Not Acceptable!



Not Acceptable!
Agnostic نوشته: درود تیمسار گرامی
لازم نیست عقایدت را با همسرت درمیان بگذاری. دین بر جهل و احساس مردم سوار است و مردم اکثرا اهل فکر نیستند پس دیندارند. اگر همسرت از بی دینی تو می ترسد چه لزومی دارد بگویی صد اسلام هستی؟ دیگر نماز نخوان قرآن گوش نده و هیات نرو ولی لزومی نداره برای همسرت بحث ضد دینی بکنی.

بسیار عالی تنها راه درست همینه، به این رسیدم که نباید دیگه بحث ضد دین بکنم. من اکثر اوقات پای تلویزیون میشینم شبکه‌های BBC -VOA، رادیو اسرائیل، شبکه پارس، ایرانِ آریایی که ضد نظام و ضد دین هستن میبینم حتی سر اینها بحث داریم که چرا این شبکه‌ها رو میبینی! منم که اگر اینها و اینترنت رو ازم بگیری با یک انسان مرده هیچ فرقی نمیکنم حداقل از اینها نمیتونم بگذرم.

اون به من میگه درست شو، من هم بهش میگم تو درست شو افکارت رو درست کن. از کجا میدونی این چیزایی که بهت یاد دادن درسته نمیخوای یک در صد هم عقلانی در مورد دینت تحقیق کنی؟

حرفش اینه که باید مثل قبل بشم ایمان بیارم و ضد دین نباشم از طرفی سخته من بخوام نقش بازی کنم و بگم دین درسته و فلانی درست گفته
تنها راه اشتباهی که من رفتم این بود که پس از خارج شدن از دین جو گیر شدم و گفتم من دیگر نه نماز میخوانم و نه روزه میگیرم و نه کاری به دین دارم خداحفظ شما، اگر اینها را پنهان میکردم کارم به اینجاها نمیکشید.
خیلی سخته تو یه محیطی باشی نتونی افکار و عقاید خودت رو بیان کنی! :) انسان برای خالی کردن خودش نیاز داره حرف بزنه و با اون چیزی که مخالف هست رو بیان کنه، شما خودت جناب Agnostic اشخاص مذهبی در منزلتون هست با اینها چگونه برخورد میکنید؟ البته همسر با برادر و خواهر فرق میکنه نهایت اونها کنار میان و کاری به کار همدیگر ندارند ولی در زندگی مشترک این مسئله پیچیده‌تر بنظر میاد.
نمیدانم چگونه اعتماد از دست رفته را برگردانم؟
Rustin نوشته: هر آدم دیندار معمولی شبهه های خاص خودش رو داره، بنظرم میتونی همین شک های کوچیکش رو کشف کنی، روشون کار کنی و درنهایت باورش رو سست کنی تا کمتر بهت سخت بگیره. درباره ی دین باهاش حرف بزن . چیزایی که باعث شدن شک های خودت قوی تر بشن رو باهاش در میون بزار. تضمینی جواب میگیری!

شبهات دینی که من ازش سوال میکنم نمیتونه جواب قانع کننده‌ای بده از بس تعصب داره در مورد دینش دوست نداره شک کنه هنوز سخن نگفتم میگه با من حرف نزن برو درست شو فقط یکم تونستم از تعصبش کم کنم اگر مایل به گوش دادن و تحقیق بود حرف‌های زنده یاد رضا فاضلی را در اختیارش میگذاشتم خیلی تاثیر گذاره

از بس روضه حسین براش خوندن سخته براش بپذیره مصیبت حسین و فرزندانش اینها همش کشکه اما خیل خب من هم کاری بهاش ندارم بزار تو فاز خودش باشه اما من میخوام آزاد باشم هر جور دوست دارم واسه خودم حال کنم میخوام بی‌دین باشم، عجب گیری افتادم نمیتونم به دلخواه خودم انتخاب کنم! اینجوریش رو ندیده بودیم!
شما خودت میتونی بین خانواده‌ات تظاهر به مسلمانی بکنی؟ برای من این کار سخته، شاید تنها راه حل مشکلم این باشه.
Moshref نوشته: شبهات دینی که من ازش سوال میکنم نمیتونه جواب قانع کننده‌ای بده از بس تعصب داره در مورد دینش دوست نداره شک کنه
تجربه به من ثابت کرده که سرسخت ترین و خشکه مقدس ترین افراد مذهبی هم شک هایی نسبت به دین در مغزشون (اگه سالم مونده باشه) ایجاد میشه، برای مثال من توی اوج دوره‌ی مذهبی بودنم یعنی وقتی که نمازهام رو با دقت ثانیه (!) سر وقت ادا میکردم و شب های ماه رمضان تا صبح قرآن میخوندم و شب هایی که جنب میشدم (E105) و نمیتونستم روزه بگیرم اونقدر گریه میکردم که بالشم خیس میشد (!) (همچین مومنخالصی بودم من) توی همون دوره و وقتی قران رو میخوندم شک های قوی توی وجودم ایجاد میشد و من فکر میکردم اینها کارای شیطان هستند (E11a) من فکر میکنم تنها چیزی که باعث شد من بی دین بشم همین خشکه مقدس بودنم بود! بعضی آدما هستن که تا آخر عمرشون دین دار میمونن و به هیچ چیز شک نمیکنن احتمالن به این خاطر که توی دین دقیق نشدن (منظورم از نگاه منتقدانه نیست، منظورم همین خشکه مقدس شدنه). آدمای معمولی رو خیلی سخت میشه بی دین کرد ولی خشکه مقدس ها از اونجایی که توی دین دقیق شدن و شک هایی زیادی دارن یه جورایی لبه‌ی حوضن با یه هل کوچیک میفتن توش.
گذشته از این ها من از سخنانتون برداشت میکنم که شما به طرز مستقیمی به باور های همسرتون جمله کردین خب طبیعتن اونم دفاع میکنه! دین و باورهای دینی (بنظر من) یک فراورده ی تکاملیه توی سیر تفکر انسان ایجاد شده و مثل هر فراورده ی تکاملی دیگه هم سود خودش رو داره. در واقع مثل تمام سیستم های ارزش گذاری دیگه باعث میشه که احساس آرامش و وابستگی کنیم.
شما مستقیمن به ساز و کارهای دفاعی روانی طرف مقابلتون حمله کردین بدون اینکه از قبل راه بهتری رو بهش نشون بدین، کاری که در حال حاظر میتونید بکنید اینه که بدون حمله کردن به سیستم ارزش گذاری فعلیش با یک لحن مثبت و دوستانه مغرش رو از موضوعاتی که از سیستم های ارزش گذاری دیگه میان پر کنید بعد کم کم میبینید که درحال مهاجرت به از سیستم ارزش گذرای دینیه و به هیچ وجه به انتقاداتتون از دین ادامه ندین. (من شخصن اومانیست نیستم ولی تجربه بهم ثابت کرده که ارزش گذاری اومانیستی بهترین جایگزین برای سیستم ارزش گذاری دینی در افراد دین دار میانه حاله، رو اومانیسم تحقیق کن)

Moshref نوشته: شما خودت میتونی بین خانواده‌ات تظاهر به مسلمانی بکنی؟ برای من این کار سخته، شاید تنها راه حل مشکلم این باشه.
من همسر ندارم و فکرم نمیکنم هیچ وقت بخام ازدواج کنم، در حال حاضر هم با خونوادم زندگی نمیکنم ولی خب من از سن پایینی خداناباور شدم (به نسبت دیگران) و اون موقع کمی با خونوادم مشکل داشتم، پدر و مادر من از نوع مذهبی سنتی بودن یعنی روی دین مطالعه نداشتتن، در کل زیاد دین براشون مهم نیست. کم کم این واقعیت رو پذیرفتن اما توی سطح نمیارنش (E40d).
تعامل با آدمای دیگه که مثه ما فکر نمیکنن به مقداری "هوش هیجانی" نیاز داره.
من میپندارم پاس داشتن باورهای یکدیگر تنها رفتاری است
که شما را از چنین گرفتاری رهایی میدهد.اینکه ما باید باورهای
خود را بیان کنیم درست;ولی دست کم شما کشمکش بر سر
باورها را در خانه انجام ندهید و بگذارید خانه در اشتی بماند
Timsar نوشته: بنظرتون باید چیکار کرد؟

از زندگی لذت برد چه با دین چه بی دین!