دفترچه

نسخه‌ی کامل: شمرنامه: روزنوشتهای حضرت شمر!!!
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4
درود
وبلاگ معروف شمر یک وبلاگ پربازدید در اوایل رواج وبلاگنویسی در ایران بود.
مثل فلفل تند و تیز علیه واپسگرایان مسلمان بود.
برخی نوشته ها طنز بود و برخی دیگر مسایل دیگر.
مدتی است دیر آپدیت میشود و دیدم دوباره برخی مطالب آن را مثل مطالب امام نقی نقل کنم، بد نیست.
آدرس وبلاگ شمر:
شمرنامه
Thursday, January 02, 2003

نخستین آگهی بازرگانی در شمرنامه


[COPY]بکوری چشم دشمنان ما آوازه شمر و شمرنامه از اقصی نقاط عالم گذشته است و کاسبکاران سراسر جهان برای امر مقدس بازاریابی کرورکرور آگهی بازرگانی برایمان می فرستند تا در
شمرنامه به آگاهی امت شله زرد خور برسانیم از آنجایی که ما قوانین بازار آزاد سرمایه را به پشممان حساب نمی کنیم به بسیاری از این شرکتها بیلاخ داده ایم و تنها آگهی های را می
پذیریم که بگونه ای با رخداد عاشورا پیوند داشته باشد بهررو نخستین آگهی بازرگانی که در زیر می آوریم از فروشگاههای زنجیره ای کربلا است که شعبه های بسیاری در سراسر جهان دارد

سرپرست آگهی های بازرگانی شمرنامه
خالد ابن ولید[/COPY]


حراج زمستانی در فروشگاه های زنجیره ای کربلا

بمناسبت فرارسیدن سال نو میلادی و هم زمان با آغاز حراج فروشگاههای کفاردر فرنگستان و ینگه دنیا فروشگاههای زنجیره ای کربلا افتخار دارد که آغاز حراج زمستانی خود را به آگاهی امت شله زرد خور برساند و اقلام زیر با تخفیف پنجاه درصدی در اختیار مشتریان عزیز خود می گذارد:

شورت و کرست زینب از جنس ابریشم،
شورت زینب کون نمااست حتی اگر کون قمر خانمی دارید پس از پوشیدن این شورت باسن جنیفرلوپز را خواهید داشت.
کرست زینب به تایید سارا لوئیس یانگ و فاطمه فیل (حضرت زهرا) کس رسیده است
روسری و مانتوی زهرا از آخرین مدلهای اروپایی و آمریکایی آزمایش و تایید شده بوسیله بانوان مسلمان ایرانی که یک لنگشان در فرنگستان وینگه دنیا و لنگ
دیگرشان در ایران است.
زیرپوش زهرا سکسی با لطافت دخت بیغمبر، اگر هیکل خدیجه کبری را دارید غصه نخورید با پوشیدن این زیر پوش هیکلی چون لیلا و شوهری به حریصی امام
حسن مجتبی خواهید داشت

چهل کلید مشکل گشا قابل نصب بر گردنبد و کاسه دعا تبرک شده در عتبات،هم فال هم تماشا. برای درمان چشم زخم و قفل کردن شوهران سربهوا

لباس عروس لیلا
لباس دامادی علی اکبر
حجله قاسم با مخلفات
اسپند و کندور آستان قدس بوی خوش امام رضا را به خانه خود ببرید، زیاد کننده قوه باه در مردان و افزون گر حس حشری در زنان

نوار بهداشتی زینب: بافته شده از الیاف طبیعی چون محاسن رسول الله، نم پس نمی دهد. قابل شستشو با کابرد این نوار در دنیا و آخرت اجر خواهید برد و
شوهرانتان بوی حیض شما را حس نخواهند کرد. و هنگام فعالیتهای اجتماعی احساس لیس زدن بوسیله محمد رسول الله را خواهید داشت

پوشک علی اصغر فرآورده چرم شتر یاد آور مظلومیت و پاکی علی اصغردر روز عاشورا

.پودر عتبات: زگهواره تا گور با پودر عتبات. برای پیشگری از سوختگی بین پای کودکان، همچنین قابل استفاده در خاک سپاری پدربزرگ و مادر بزرگ

وازلین زین العابدین، برای درمان انواع ترکهای پا و بین پا

شامپو علی ابن ابی طالب برای پرورش شپش ، جلوگیری از ریزش مووبیماری گری وکچلی

دستکشهای ابولفضل عباس از شستشو تا دستکشهای زینتی

انواع و اقسام کیرکشهای (کاندوم) تایلندی با عطر و بوی اسلامی

کیرکش عاشورا: با طعم و عطر شله زرد با روغن حیوانی اعلا، با استفاده از این کیرکش هر شب جمعه به زیارت عاشورا بروید
کیرکش لیلهَ القدر با عطرو طعم زولبیا و بامیه: هر شب جمعه را شب قدر کنید

کیرکش اربعین: با عطر دارچین و طعم حلیم و چربی روغن حیوانی، یاد آور اربعین حسینی
کیرکش زبرالدین، با خارهای محمدی مخصوص خواهرانی که در اثر کثرت جماع احساسات لطیف اسلامی خود را از دست داده واز رفت آمد ذکرالدین در حین عمل جماع چیزی دستگیرشان نمی شود . با استفاده از این کیرکش مزه فراموش شده ذکررا به فرج مستعمل خود باز گردانید ، استفاده ازاین کیرکش از سوی اعظم طالقانی توصیه میشود.

دستمال توالت کلام الله با آیاتی از قرآن مجید و عطر محمدی: برای پاک کردن انواع نجاسات از اسهالی تا سفت و سنگی یبوسیتی
آفتابه تاشو مخصوص مسافرت در بلاد کفر. طراحی شده بوسیله آیت الله مکارم شیرازی و تولید شده در کارخانجات اسلام پلاست در تایلند، لوله این آفتابه چون کیرکاشی(didlo ) طراحی شده و خواهران می توانند در هرزمان حتی در توالت هواپیما آنرا مورد استفاده قرار دهند، دهانه و گلوی این آفتابه فرج وار است و قابل استفاده برادران دینی است
.
"آفترشیت" After Shit(پس از گُه) رسول الله برای از بین بردن بوی تعفن بس از تخلیه در مستراح. تخلیه مطبوع با آفترشیت رسول الله.

""آفتر شیو" After Shave شیخ پشم الدین با عطر و بوی آشغالدانی وفاضل آبهای قم و مشهد، برای استفاده در محل کار، مسجد و نماز جمعه.
.


همچنین خرسندیم که به آگاهی امت مسلمان برسانیم که بوفه فروشگاههای زنجیره کربلا با اطمعه و اغذیه زیر آماده پذیرایی از مشتریان عزیز می باشند

سوپها

کله پاچه امام حسینی
سیرآبی مسلم ابن عقیل
سوپ گردن حسینی
سوپ سردست ابولفضل عباس

انواع کباب منقلی
جگر کبابی زینب
دل و قلوه کبابی فاطمه زهرا
دنبلان امام حسن مجتبی
کوبیده زینب
بره کباب علی اصغر
دنده کباب فاطمه الزهرا

دسرها
شله زرد، حلیم ،حلوا شکری، زولبیا و بامیه

نوشیدنی
مولا کولا
شربت شهادت
دوغ آبعلی با گاز مولا کولا
خانواده شهدا و جانبازان از تخفیف صلواتی در بوفه برخوردار خواهند بود

شمرنامه
Friday, February 21, 2003

اگر گلسرخی زنده بود و به زندانهای حکومت اسلامی می افتاد


[COPY]اینروزها گروه های که هر چیزی را در راه سیاستهای خود می فروشند از دفاعیات زنده یاد خسرو گلسرخی استفاده سیاسی کرده و بدینگونه تبلیغی برای دار و دسته اصلاح طلبان حکومت اسلامی کنند و از آن چماقی ساخته و بر سر مردم جان بلب آمده از حکومت اسلامی می کوبند. اگر گذر خسرو گلسرخی در این سالها به زندان های حکومت اسلامی می افتاد بدون تردید دادنامه اش بدینگونه می بود.[/COPY]

ان‌الحیاته والشیعه امت الفساد.
سخنم را با گفته‌ای از شمر بزرگمرد خلق‌های خاورمیانه آغاز می‌كنم من كه یك ماركسیست-لنینیست هستم برای نخستین بار عدالت اجتماعی و مردم سالاری در سخنان شمر یافتم و سپس از مكتب اسلام گریختم و آنگاه به سوسیالیسم رسیدم.

من در این دادگاه برای جانم چانه نمی‌زنم و حتی برای عمرم،من قطره‌ای ناچیز از عظمت خلق‌های مبارز ایران هستم خلقی كه مزدك‌ها و مازیارها و بابك‌ها، یعقوب لیث‌ها ،‌ستارها و حیدر اوغلی‌ها، پسیان‌ها و میرزا كوچك‌ها، ارانی‌ها،‌ روزبه‌ها و وارطان‌ها داشته است. آری من برای جانم چانه نمی‌زنم چرا كه فرزند خلق مبارز و دلاور هستم.

از امت شیعه سخنم را آغاز كردم اسلام حقیقی و مسلمانان در ایران همواره پدر جنبش‌های رهایی‌بخش ایران در آورده اند. شیخ فضل الله نوری ها، کاشانی ها، سید محمد بهشتی ها، باهنرها ،خلخالی ها، گیلانی ها، خمینی ها نمودار صادق این دیوسها هستند و امروز نیز اسلام حقیقی دین خود را به جنبش‌های آزادی‌بخش ملی ایران ادا می‌كند، آزادی خواهان را گروه گروه سر به نیست کرده و می کند، نیمه شبها به خوابگاه دانشجویان حمله میکند و لقمه دهان مردمان را دزدیده و به حلقوم سیری ناپذیر آخوندها و فرزندان بیشمار آنان می ریزد،

هنگامی‌كه ماركس می‌گوید: در یك جامعه طبقاتی ثروت در سویی انباشته می‌شود و فقر و گرسنگی و فلاكت در سوئی دیگر در حالیكه مولد ثروت طبقه محروم است؛ با اینکه علی می‌گوید: قصری برپا نمی‌شود مگر آن‌كه هزاران نفر فقیر گردند؛ زمین تا آسمان توفیر است، علی خودش خیلی پول دوست بود و برای بدست آوردن فدک، فاطمه زهرا را به گاییدن داد. چنین است كه می‌توان در این تاریخ از علی به عنوان نخستین شارلاتان جهان نام برد و نیز از سلمان پارسی‌ها و اباذر غفاری‌ها بعنوان نخستین وطن فروشان بسیجی.

زندگی حسین نمودار زندگی كنونی رهبران حکومت اسلامی است كه دلار درکف به حساب خلق‌های محروم میهن به خوشگذرانی مشغولند. او آدم مظلوم نما، بی فرهنگ، جانماز آبکش، شهوتران، قدرت پرست و در یک سخن آدم مادر جنده ای بود و یزید، مردی هنر دوست، فرهیخته، شاعر و مردم دوست بود.حسین خریت کرد و سرش را در راه اهداف ننگینش بر باد داد ، هرچند آخوندها کوشش کرده اند تاریخ را باژگون و حسین را خوب نشان دهند، ولی آن‌چه که امروز مردم ایران از حکومت نواده گان حسین می بینند، میدانند که حسین چه گُهی بوده است و چه خوابی برای مردم آنزمان دیده بود و حق را به یزید می دهند.‌

آن‌چه را که آخوندها تكرار كردند و می‌كنند راه حسین است. بدینگونه است كه در یك جامعه ماركسیستی اسلام حقیقی حتی بعنوان یك روبنا پشیزی نمی ارزد و ما نیز به چنین اسلامی ، اسلام حسینی و اسلام علی می‌ شاشیم. اتهام سیاسی در ایران نیازمند اسناد و مدارك نیست خود من نمونه صادق اینگونه متهم سیاسی در ایران هستم، کافی است به آخوندی نگاه چپ بیاندازی و بگویی بالای چشمت ابرو است، بسیاری از جوانان این سرزمین در خرداد ماه 60 بجرم داشتن یک اعلامیه اعدام شدند(یكی از عمال اصلاح طلبان فریاد می‌زند:دروغه)، در خرداد 60 چنان كه در كیفرخواست آمده به اتهام تشكیل یك گروه كمونیستی كه حتی یك كتاب نخوانده‌ است دستگیر می‌شوم. تحت شكنجه قرار می‌گیرم انگشتانم را لاجوردی می برد، چشمم را کچوئی از کاسه در می آورد، خونم را خمینی فتوا می دهد برای پاسداران خون آشام بگیرند و ...
در اینجا محاکمه 5 دقیقه ای گلسرخی پایان می یابد و او را برای تیرباران کردن به پای دیوار الله اکبر می برند.


دادنامه گلسرخی

شمرنامه
Thursday, March 20, 2003

عج یا مج


در پی نوشتار شمرنامه در باره آیت الله استمناء و امام زمان (مج) کرور کرور "بریدالکهربایه" دریافت کردیم که همگی نویسندگان آنان بر این باورند که کاربرد (مج) برای امام زمان نادرست و (عج) درست است. از آنجایی که شمر برای گذراندن تعطیلات عاشورایی خود به دمشق رفته و چهل روزی (تا اربعین) در آنجا خواهند ماند ما چاره ای ندیدیم که برای رفع شبهه دست بدامن کارشناسان امر بشویم. از آنجایی که مرجع تقلید وبلاگیان حضرت آیت الله استمناء برای آموزش عملی "علم الدخول و الجماعیه فی المخرج و الفرج المعصومین و آل طاهرین" در کنار امام زمان(مج) بسر میبرند به مقام معظم رهبری وبلاگستان (مُشتَعل مَنقَلهُم) نامه نوشتیم و ایشان بدلیل گرفتاری در امور مملکتی ما را به طلبه وبلاگستان الشباب رجوع داد. ایشان هم بدلیل گرفتاری در جستجوی علمی خود در باره یافتن نمایی از امام حسن، پرسش ما را برای رئیس دفتر و شاگرد بزرگوار آیت الله استمناء حجت الاسهال والمسهلین حاج شیخ لواط الدین قزوینی فرستاد و ایشان پاسخ زیر را برای ما ارسال نموده.

بسم الله قاسم الفرجین و الرحمن المعقدین

از آنجایی که در زمان امام حسن عسکری(جک) حوزه های علمیه و دینی در نجف و کاظمین بدلیل رواج بیماری تیفوس تعطیل گشته بود، و چون همشیره آن حضرت بنام عایشه در قزوین زندگی میکرد پس از رایزنی با عیال به این نتیجه رسید که در نبود حوزه های علمیه نجف و کاظمین، شهرامام نواز قزوین بهترین محل برای آموزش و تربیت مهدی و آماده ساختن او برای پذیرش امر خطیر امامت است و لذا ویرا به نزد خواهر خود در قزوین فرستاد. و در اینجا بود که غیبت صغرا پیش آمد.

داستان از این قرار است روزی عمه عایشه برای خالی کردن خانه، مهدی را به همراه کنیزک خود صغرا راهی خرید نخودسیاه کرد و صغرا مهدی را در بازار قزوین گم کرد و چون ویرا نیافت خود گریان به خانه بازگشت، مهدی دوماه بعد نالان و گریان به خانه عمه بازگشت و فورا به سامره بازگشت این غیبت دو ماهه مهدی بنام غیبت صغرا معروف است و پس از بازگشت به سامره مهدی برای همیشه ازدیده ها پنهان گشت. همه شیعیان بر این باورند که گرچه آموزشی امامتی که مهدی در درازنای این دوره دوماهه دید او را فورا به امامت رساند، اما این آموزش فشرده از گنجایش آل طاهرین خارج بوده و آنچنان رنجی بر مهدی وارد آمد که هنوز خود از دید شیعیان پنهان می کند .

اختلاف نیز از اینجا آغاز میشود آن گروه از شیعیان عمه مهدی را در این امر مقصر می دانند( چرا که مهدی را تنها با کنیزک به بازار فرستاد) می گویند مهدی(عج) که همانا کوتاه شده عمه جنده می باشد و آن گروه از شیعیان که مادر مهدی در این امر مقصر میدانند (نقش وی در فرستادن مهدی به قزوین) می گویند مهدی(مج) که همانا کوتاه شده مادر جنده است.

البته دامنه این اختلاف به اینجا ختم نگردیده و تا صدر اسلام ادامه پیدا می کند برای نمونه آن گروه از شیعیان که می گویند مهدی (مج) در مورد امام یازدهم می گویند حسن عسکری(زک) که کوتاه شده زن کسده می باشد در حالی که گروه دیگر می گویند حسن عسکری (خک) که کوتاه شده خواهر کسده می باشد.لازم به یاد آوری است که بسیاری از مراجع تقلید میاندار بر این باورند که یا خواهر و یا همسر امام حسن عسکری در این میان گناهکارند و یا هردو بنابراین برای جلوگیری از ظلم به این این ضعیفه ها و رعایت عدل اسلامی باید لقب (جک) برای امام حسن عسکری بکار که به اینهمانی جاکش می باشد و به لقبی اروپایی نیز شبیه میباشد.

والله یُحُبُ احمرالحفرتین، الحمدالله رب المعقدین
حاج شیخ لواط الدین قزوینی
چهاردهم محرم


عمرو عاص

شمرنامه
به نام خداوند مهرگستر خیلی مهربان "والذین اذا فعلوا فاحشة او ظلموا انفسهم ذکروا الله فاستغفروا لذنوبهم و من یغفر الذنوب الا الله و لم یصروا علی ما فعلوا و هم یعلمون""هم کسانی گُداری انجام دادند زشتکاری یا ستم کردند خودی هاشان بازگو شدند خداوندُ باز خواهند درست شدن برای گناهانشان هم کیست درست می کند گناهانُ جز خداوند هم نبوده پافشاری می کنند بر چه انجام دادند هم آنها می دانند" تا کی می خواهید روی به کارهای ناپسند آورید ؟آیا ارزش آدمی به اینست که تن به هر کج روی دهد یا فرمانبردار یگانه فرماندهء آسمانها هم زمین شود که پاک بودن را دوست دارد هم پاکان را به بهشت می برد،خداوندا مرا نماز خوان هم پردازنده دارایی پاکیزه هم سرکیسه شل داشته باش نه چشم تنگ
Tuesday, March 04, 2003

ایران را سراسر کربلا می کنیم



دوست گرامی گیله مرد در پیام خود مینویسد:
شمر جان .
تو كه در صحراى كربلا ، آنطور مردانه و شمر وار !! سر حسین بن على بن ابیطالب بن حمار بن حمار را بریدى ، چرا این ریقوى مافنگى بیمار زین العابدین را
به درك اسفل نفرستادى تا نسل این شجره خبیثه از روى زمین بر داشته شود و ما گرفتار نواده ها ى آن نابكاران نشویم ؟؟؟

فكر نمیكنى بابت این كوتاهى كردن هایت باید ترا مجازات كرد و محكوم ات كرد كه چهار صد بار دور حرم مطهر امام خمینى " م . ج " قدم آهسته راه بروى و
زیر لب سوره " بقره " را براى همه ى گاو هایى كه هنوز به اسلام عزیز اعتقاد دارند بخوانى ؟؟؟

گرامی گیله مرد سبز اندیش
داوریت را در مورد خودمان می پذیریم اما محکومیت را نه، در روز عاشورا زین العابدین ناخوش خود را به موش مردگی زد و از نخستین کسانی بود که لبی به شله زرد سیدالشهدا زد و ما هم ویرا بخشیدیم، اینرا هم بگوییم که هنوز باورمان نمی آید که خود تکثیری میکروبی در توان چنین "جانور ناخوشی" و یا بهتر بگوییم به گفته شما "ریقوی مافنگی" باشد که اینهمه سید پس بیندازد. بهررو این بجای خود که ما کارمان را درست به سرانجام نرساندیم، اما امت شله زرد خور، برهنه خرسند، آخوند نواز و انگل پرور هم این وسط بی گناه نیستند هر سال کرور کرور پول بی زبان، بنام فطریه، خمس و زکات و هزار کوفت زهرمار دیگر به حساب سیدان می ریختند، و همه ساله محرم و صفر را مانند پدر مردگان سر میکردند و از پیر تا جوان سیه می پوشیدند.
شاهان دیوث ایران زمین از دوران صفویه تا این آخری ممد دماغ، که همه ملت ستیز و آخوند پرور بودند، هم این وسط بی گناه نیستند، مگر آن مردک کلاه بردار سر دودمان رضایی ها(پهلوی) که آوازه بیماری زمینخواری اش جهان را گرفته بود به زمینهای موقوفه امام هشتم شیعان جهان نگاهی انداخت و از این هم گذشته مگر هنگامی که کوری و کچلی در ایران بیداد میکرد پول فراوانی از حساب ملت ایران برای بازسازی و طلا کاری گور حسین ابن علی نفرستاد. مگر همین ممد دماغ خود را کمر بسته امام رضا نمی خواند و مگر به دست بوسی آخوندها از بروجردی گرفته تا کاشانی و شریعتمداری نمی رفت، مگر بخشی از بودجه کشوری را به سازمان اوقاف نمی داد که خرج سیدان و سیدزادگان کنند. اصلا چرا دور برویم مگر همینها خوشنامانی که اینروزها سنگ اصلاح طلبی در حکومت اسلامی را به سینه میزنند، کم کمک نواده گان حسین ابن علی کرده و می کنند. خب همه اش که نباید گردن ما بیافتد. با این همه می پذیریم که کارمان را به درستی به پایان نبرده بودیم اما سوگند می خوریم که اینبار کار را یکسره کنیم. و همینجا می گوییم که:
ایران را سراسر کربلا می کنیم.
به همت زنان و مردان آزاده ایرانی، در سراسر ایران زمین و در هر شهر و روستا، بر هر کوی و برزن، کربلایی راه خواهیم انداخت و بر آستین کوته آستینان دستار بند از خرد تا کلان چوب خواهیم کرد.


شمرنامه


Monday, March 10, 2003

چرایی و چگونگی رخداد کربلا



1321 سال از رخداد کربلا میگذرد، در این درازنا امت مفلوک شله زرد خور به پیروی از آخوندهایی که بازگو کردن بازگون و شیادانه کربلا و عاشورا تنها هنرشان
است ، همه ساله به سروروی خود کوبیده تعزیه گردانیده است، میلیاردها تن شله زرد فرآورده، و میلیونها لیتر آبغوره گرفته و کرورکرور پول به جیب آخوندها
ریخته، بدون اینکه بدانند جنگ ما با حسین ابن علی در کربلا بر سر چه بوده، و چرا حسین سر خود و کس خواهر و زنان بیتش را در این راه بر باد داد. بنام یکی
بازیگران و آفریننده گان کربلا، در بایسته میدانیم که چرایی و ریشه های تاریخی این رخداد به آگاهی امت برسانیم، ریشه این رخداد را می باید در رویدادهای صدر
اسلام که بخشی بزرگی از آن در رختخواب محمد رسول الله این سرچشمه وحی رخ داد، جست.

از نزول مفتاح الفرجین تا پایان خلافت علی
همانگونه که همگان دانند پس از فتح مکه بدست سربازان محمد در دهم ماه رمضان سال هشتم هجری، محمد برای آب چشم گرفتن از سران قبایل عرب و
دشمنان از یکسو و برای بوجود آوردن الگاریشی خانوادگی و محکم کردن پیوند خونی از سویی دیگر، دختران سران تمامی قبایلی که پیش از فتح مکه مخالف
دین اسلام بودند به پیوست حرمسرای خود در آورد. از آنجایی که حضرتش در آن زمان سالخورده و بهوت افسرده گردیده بود و حتی از پس کُس خدیجه کبری بر
نمی آمد، نمی توانست جوابگوی این همه زن باشد و پایه های امپراتوری اش که در حرمسرایش بود بهمین دلیل لرزان گشته بود ، زین روی محمد به مدت سه
ماه همه شب به غار حرا رفته و از خدای خود تقاضای شفای عاجل نموده تا اینکه از سوی جبرئیل فرشته کارچاقکن الله بوی مژده داده شد که الله بزودی برایش
آیاتی شفا بخش خواهد فرستاد و در دهم ماه محرم سال نهم هجری معجزه الهی به واقعیت پیوست و مجموع آیات شفا بخش که معروف به مفتاح الفرجین*
باشند بوسیله جبرئیل بر محمد نازل گردید و به پیوست آن دستور عمل کاربرد این آیات بگونه ای شفاهی به محمد داده شد که بنابر آن می بایست پس از قرآئت
این آیات را در پارچه سبز رنگی پیچیده و به خایه خود آویزان و بدینگونه قوه باه هزار برابر کند. افزون بر این قرار بر این شد که این آیات تا زمانی محمد زنده است در
انحصار وی و پس آن تنها در دسترس خانواده آل طهارت قرار گیرد تا امت محمد را در روی زمین پراکنده سازند. بدینگونه راه برای نخستین انقلاب ایدئولوژیک در تاریخ
اسلام هموار گردید.
باید یاد آوری کرد که در دین یهود و مسیحی نیز به بگونه ای ناروشن به معجزات این آیات اشاره گشته است، یهودیان بر این باورند که عصای موسی از معجز
آیاتی از این دست بوده که چنان کارکردی داشته، مسیحیان نیز بر این باورند که روح القدوس از راه این آیات وارد رحم مریم عذرا گردیده است.
بهررو محمد رسول الله آیات را خواند و خون جلوی چشمانش را گرفت آیات را در پارچه سبزی پیچیده به خایه مبارک آویزان کرده و برای آزمون آن، هراسان خود را
حرمسرا رسانید و به جماع الثلاثه با سوده و خدیجه کبری پرداخت. یاداشت زیر بخشی از نوشته محمد از کتاب نهج الصفا** به زبان خودش در باره همان شب
است.

مفتاح الفرجین را خواندم،
بسم الله القاسم الفرجین و الرحمن الذکرین
الم. (1)یا اطول الذاکرین، یا مفتاح الفرجین، (2) الحمدالله الذی خَلَقَ الفرجین و الذاکرین و خلق المعقدین و ما فی المعقدین(3) ادخول بسمک ربی اَسخُر بسمک
الذی و لا خوف من الباب المنفرجهَ الفَرَجیّن و لا تعجیل فی التقارب فی الباب المعقدین(4) واللهُ یُحبُ الحـادهَ الفرجین ، (5)الله سخر لکم کُلُل الفرجین وما فی
المعقدین.

از خواندن مفتاح الفرجین احساس خوبی به من دست داد، عرق سردی وجودم را گرفت، روح الله در کیرم دمیده شد، خواستم کون جبرئیل که آیه را برایم آورده
بود بگذارم که گریخت ، بشتاب خود را به خانه رساندم و به اتاق خدیجه کبری رفتم، میدانستم که او با سوده عادت دارند باهم ور بروند، اشتباه نکرده بودم، 69
خوابیده و با چوب کشک ساب به پمپیدن یکدیگر سرگرم بودند، خدیجه تا چشمش به من اوفتاد گفت یا رسول الله برو کمی نخود سیاه بخر، چیزی نگفتم و به
سویشان رفتم. سوده ترسید خواست برخیزد که دستش را گرفتم و بر کیر خود که چون رگ غیرت مسلمانی ام راست ایستاده بود نهادم، تعجب کرد 5 سال آزگار
بود که اینگونه راست نکرده بودم و گفتم "لا خوف من الذکر رسول الله"، خواست برود چراغ را خاموش کند گفتم نه نرو، جلبیه خود را از تن بر گرفتم و بر روی خدیجه کبری خزیدم، و ذکرم را بر کس گشادش که تا همین چند دقیقه پیش میهماندار چوب کشک ساب بود نهادم، از معجز الله کیرم چون گردن شتر کلفت شده بود، کس گشاد و بی ریخت و قواره خدیجه کبری، چون کس مریم عذرا برایم تنگ به نظر می آمد و چون کفشی که از چرم شتر ساخته باشند به جیر و جار اوفتاد، در همان حال دستم را به میان لنگ سوده بردم و انگشت سبابه را در کونش و انگشتی دیگر را بر کسش فرو بردم، از سوده خواستم که بر خیزید و روی صورت
خدیجه بنشیند تا خدیجه کسش را بلیسد و من کونش را، در حالی که به گاییدن خدیجه سرگرم بودم برای نخستین بار مزه کون سوده را چشیدم، زبانم را در
کونش فرو کردم اصلا بوی بدی نمی داد، در همان حال خدیجه کس سوده را می لیسید، باسن سوده را به کناری زده و از خدیجه کبری لبی گرفتم. کیرم را از
کس خدیجه بیرون کشیده و به سوی باسن سوده رفتم، کسش را دوباره روی صورت خدیجه قرار دادم و او مشغول لیسیدن گردید، کیرم را بر باب المعقد سوده نهادم و سرش را فرو کردم، خشک بنظر می رسید بیرون کشیدم و به دهان خدیجه که مشغول لیسیدن کس سوده بود نهادم و گفتم خیسش کن، و تمامی آنرا بر حلق تشنه کیریش فرو بردم، لختی چند کیرم را از حلق مادر فاطمه بیرون کشیدم و به باب اُلمعقد سوده رسانیدم و به آرامی همه اش را در آن معقد مقدس فرو بردم، احساسی عجیب به من دست داد به مانند نخستین دیدارم با جبرئیل، الله اکبر، الله اکبر، الله اکبر ناخواسته اشهدی شهوتناک از زبانم جاری شد، اشهد ان لا قواد الا الله، اشهد ان محمداَ ذکر الله، حی الی الصفا،حی الی الجماع. سوده از شدت جماع مدهوش گردید پس کیرم را از کونش بیرون کشیده و به گایش
حلق خدیجه پرداختم و معجزی دیگر پدیدار شد از آمد و شد ذکرم در حلق خدیجه کلمه لا اله الالله گفته می شد و....

در سال نهم هجری بسیاری از قبایل بادیه نشین به محمد رجوع کرده امان گرفته و اسلام آورده و محمد رسول الله بدون ترس از ناتوانی جنسی دختران تمامی آنان را بزنی گرفت و بپیوست حرمسرای خود در آورد در ادبیات اسلامی این گروه از مسلمانها "وفدها" نامیده میشوند . از معجز این آیه محمد هرشب بعد از نماز مغرب و عشا تلاوت کنان به قرآن به حرمسرای خود میرفت و تا اذان صبح به جهاد اکبر و جماع با زنان حرمسرا می پرداخت. از سعدبن یسوه شنیدیم که محمد حتی در طول روز که برای سر زدن به امور شترهای خود به بیابانهای اطراف میرفت از معجز این آیه در امان نبود و به جماع با شتران و خران و درندگان و چرندگان میپرداخت، اساس بسیاری از تئوری های علوم اسلامی که امروزه در توضیح المسائل آیات عظام آمده از برکت جماع پیغمبر است با بسیاری از مهره داران در آندوره جانور شناسی از تاریخ صدر اسلام. به سخن دیگر گسترش همه جانبه فقه اسلامی (بویژه تئوری انواع جماع با حیوانات، تشریح الدخول و آناتومی آلات تناسلی حیوانات از حلال و حرام گرفته تا مکروه) نتیجه دیگری است از معجزات این آیات. ناگفته نماند که بسیاری از علمای شیعه بویژه از گونه ملی مذهبی آنان بر این باورند که داروین ایده "تئوری انواع" را از کتب فقه اسلامی گرفته است، مقلد بودن و احتیاج به مرجع تقلید داشتن شیعیان، همانا نشان از آن دارد که امت شیعه از نژاد بوزینه های هستند که از جماع رسول الله با بوزینه های صحرای حجاز پدیدار گشته اند و تاکید دارند که غیر از محمد دو تن دیگر از پیامبران یعنی نوح و سلیمان به جماع با حیوانات پرداخته اند.

شهادت خدیجه کبری و جماع الوداع
در تابستان سال دهم هجرت هنگامی که محمد با حرمسرای خود در پشت بام بسر می برد و با زنان خود به مقاربت مشغول بود بین ماری (اسیری از قوم نصاری
الحدیده) و خدیجه کبری بر سر نوبت جماع جنگی در گرفت و که به پرت شدن خدیجه کبری از پشت بام و شهادت وی آنهم با کونی برهنه انجامید، از بلال حبشی
که خواجه محرم حرمسرای پیغمبر بوده نقل است که حضرت محمد خود غسل کفن و دفن خدیجه را بعهده گرفت و برای رعایت عدل اسلامی در مورد جماع با
همسران هنگام غسل دادن خدیجه کبری، لنگهای آن شهید را به دوش انداخته و به جماع با میت پرداخت، در نزد مسلمانان این واقعه به "جماع الوداع" مشهور
است. پس از این واقعه است که عطش پیغمبر به زنان دوصد چند شعله ور گردید و به حجم حرمسرای خود روز به روز می افزود،

مرگ محمد، اختلاف شیعه و سنی بر سر تعیین خلیفه
علمای شیعه بر این باورند که عایشه در سحرگاه 14 صفراز سنه یاز دهم هجری هنگامی که حضرت محمد مشغول غسل جنابت بود بگونه ای اتفاقی آیه مفتاح الفرجین را
که در پارچه ای سبز پیچیده شده بود و از خایه پیامبر جدا، دید و پس از خواندن، آنرا برداشت و خط نبشته ای دیگری را در همان پارچه سبز پیچید. آنشب
هنگامی که حضرت محمد به خانه برگشت جان تکان خوردن نداشت و یکسر به خواب رفت و روز بعد هنگامی که پی برد مفتاح الفرجین گم شده است به سختی
بیمار و ناتوان گردید و در 28 صفر پس از کتک خوردن از دست یکی از همسران "ذبیحه" که از اسرای خیبری بود (که نوبت جماع داشت و از ناتوانی رسول الله به
خشم آمده بود) دارالفانی را وداع گفت. بر خلاف علمای شیعه، بسیاری از پیروان اسلام حنفی و شافعی بر این باورند که پیامبر اسلام خود این آیه و
دستورالعمل آنرا به عایشه داده است و با این کارش ابوبکر پدر عایشه به سمت نخستین خلیفه و یا جانشین پس از خود برگزید.
تا آنجا که ما میدانیم عایشه این آیه را به پدر خود واگذار نکرد وگرنه پس از آن به عمر و سپس به عثمان میرسید، اینکه این آیات در قرآنی که در زمان عثمان و
بدستور او و برای نخستین بار گرد آوری شده نمی باشد نشان از آن دارد عایشه این آیه را برای خود نگهداشته بود. ما میدانیم عایشه این آیه را به چوچوله خود
بسته بود و به همین دلیل به جماع لاینقطع با بسیاری از اصحاب پیامبر از انصار و مهاجرین گرفته تا وفدها پرداخت، این گروه از یاران پیامبر به خوارج مشهور گشتند
و معروف ترین آنان طلحه و زبیر می باشند. پس جنگ جمل و کشته شدن طلحه و زبیر بدست علی عایشه مدتی را در زندان علی گذراند، اما پس از آزادی به
شام رفته و به همسری معاویه در آمد و برای خشنودی معاویه این آیه در اختیار وی قرار داد و تا هنگام مرگ علی این آیه در دست معاویه ماند.

*مفتاح الفرجین : همانگونه که قول داده بودیم اصل این آیه را به بیت آیت الله استمنا فرستاده ایم، اما از قرار معلوم ایشان در پی خطابه سیزده وجبشان که به
دیدار ایشان با امام زمان پرداخته بود در حصر خانگی بسر می برند. لذا از جناب رهبر وبلاگستان خواهشمندیم که یا امر به شکستن این حصر نمایند و یا خود
دست بالا زده تفسیری از این آیات نوشته به اطلاع امت همیشه آن لاین برساند.از تفسیر های جانبی از سوی سایر اهالی وبلاگستان نیز استقبال می کنیم.

** نهج الصفا
: همانگونه که همگان دانند محمد کتابی بنام نهج الفصاحه دارد، نهج الصفا یاداشتهای روزانه آن حضرت است که هیجگاه منتشر نشده است، این
کتاب را عایشه پس از مرگ محمد بدون اینکه به کسی بگوید برداشت و سپس به معاویه سپرد. نسخه اصلی این کتاب در موزه شرق شناسی لندن نگهداری
میشود، و نسخه بدل آن در موزه دمشق موجود است، شایع است که پاره نوشته هایی از نهج الصفا در مدارس دینی و حوزه های علمیه تدریس می شود.

Friday, March 14, 2003

گریه کنید مسلمونا، گریه کنید ثوابه






امامت امام حسین و مفتاح الفرجین



پس از بیعت امام حسن با معاویه و بی کلاه ماندن سر امام حسین در این میان، حسین ابن علی از برادر رنجید و مدت شش سال با وی رفت و آمدی نداشت، تا اینکه با پادرمیانی "سهیل بن عمد" که پدر زن هر دو برادر بود با یکدیگر صلح کردند، ولی رابطه آنان به دلیل مشغولیات خانگی امام حسن کماکان سرد ماند و بجز سالی یکی دوبار با یکدیگر دیداری نداشتند.

پس از مرگ حسن، حسین ابن علی پس از کفن و دفن برادر و برداشتن مفتاح الفرجین، بدون درنگ نامه به معاویه نوشته و سپاسگذاری فراوانی از وی بخاطر وعده به وفا بعمل آورده و بیعت خود را با معاویه بعنوان خلیفه مسلمین اعلان نمود، معاویه نیز امامت شیعیان به گونه ای رسمی به حسین واگذار کرد همراه با امتیازاتی که به حسن داده شده بود، و بدینگونه مفتاح الفرجین به دست امام حسین اوفتاد.

نا گفته نماند که پس از مرگ حسن بیش از هفت هزار فرزند از وی بجا ماند و حسین کمترین مسئولیتی را در مقابل ایشان نپذیرفت و پس دریافت حکم امامت به اتفاق 16 تن از زنان ترو تمیز امام حسن که اکنون بزنی وی در آمده بودند و 30 تن حرمسرای خود راهی مدینه گردید، بیشینه فرزندان حسن سرگردان شده و به سامره مهاجرت نمودند که همانا بنیان گذار نسل نخست گدایان سامری شدند.

باقی مانده زنان و ام ولد های حسن نیز در همان شهرک امام حسن باقی مانده و برای گذران زندگی نخستین شهرک عفاف تاریخ اسلام را در همانجا دایر نمودند که بعدها به نام "مدینهَ حسنیه" یا "حسن آباد" نام گرفت. باید اینرا بیافزاییم که شهرک های عفافی که امروز در قلب بیشتر شهرهای بزرگ فرنگستان (هامبورگ، آمستردام، پاریس، لندن و...) و ینگه دنیا ساخته شده است تقلیدی است از نمونه تاریخی "مدینهَ حسنیه" در صدر اسلام. نطفه نسب بیشینه سیدان و آخوندهایی که امروز بر ایران زمین حکومت میکنند در همان شهرک عفاف "حسن آباد" بسته شده است اما بخاطر حفظ آبررو خود را سید حسینی مینامند.

حسین در عزای برادر

نخستین روزی که مفتاح الفرحین به دست امام حسین اوفتاد یعنی پس از غسل و کفن دفن حسن، وی به خانه برادر رفته و بلافاصله 16 تن از همسران برادر به عقد خود درآورد و همان شب به جماع با آنان پرداخت. حفصه در این باره مینویسد.
بسیاری از ما ماتمزده بودیم و اشک میریختیم که امام حسین اشک ریزان به بهانه دلداری دادن به ما به ناز نوازشمان پرداخت و با بوسه های گرم و شهواتناک در نقاط حساس و همچنین دستمالی کپل و باسن و بین پاها به نرم کردن ما پرداخت. جعده و هند نخستین زنانی بودند که "وا دادند" و امام حسین به گاییدن هند و لیسیدن کس جعده پرداخت، و در حین لیسیدن کُس پاکیزه و بی موی جعده ناله میکرد که "برادر کجایی، که بوسه بر شهادت گاهت می زنم"، ای برادر پای در راهی که رفتی نهادم، مرا توان کشیدن این بار سنگین نیست. در این هنگام "هند" که به اُرگاسم رسیده بود
فریاد بر آورد: حسن مُرد، حُسین زنگ از دلم برد.
و جعده پاسخ داد: پدر سوخته ترا گاید و چوچوله منم خورد!

قیام حسینی

حسین ابن علی تا زمانی که معاویه زنده بود 10 سال آزگار بی سرو صدا چون امام حسن به شغل شریف امامت و جهادهای شبانه روزی در حرمسرای خود سرگرم بود اما برخلاف برادر زنها را نگه نمیداشت و پس از مدتی طلاق میداد، پس مرگ معاویه و به خلافت رسیدن یزید، حسین خیره سری آغاز نموده و از یکسو تقاضای دستمزد بیشتری برای امامت خود کرده و از سوی دیگر خواهان پست پرده داری کعبه را کرد. که هردو خواست حسین رد شد و وی نیز مدینه ترک نموده راهی مکه گردید.

در مکه حسین با پسر عموی خود مسلم ابن عقیل* دیداری داشت، مسلم در کوفه زندگی مینمود و به امام حسین پیشنهاد داد بعلت عرضه بسیار بردگان زن در بازار برده فروشان کوفه از یک سو و وجود شهرک عفاف حسن آباد از سوی دیگر ، تقاضای ازدواج با زنان کوفی پایین رفته و امام حسین میتواند برای بهره وری سیاسی ایدئولوژیک بیشتر از آیات مفتاح الفرجین راهی آن شهر گردد و به او گفت سیرت جدت رسول اکرم این بوده که: اگر زنان هر شهری را تسخیر کنی، به آسانی میتوانی بر آن شهر حکومت کنی. یا ابی عبدالله اگر تو ، فرزندانت و برادرانت هریک با 100 زن از کوفیان ازدواج کنی خواهی توانست نیمی از شهر را از آن خود کنی و پست فرمانداری شهر را از یزید بگیری و سپس ادعای خلافت کنی .

حسین با این پیشنهاد مسلم را پذیرفت، از مفتاح الفرجین نسخه برداری بسیار نموده و بخشی از آن به فرزندان ذکور و برادران خود داد و بخش دیگر بوسیله مسلم آنان را پیشاپیش به کوفه فرستاد، ماموریت مسلم این بود تا برای امام سوم شیعیان و یاران او دخترکانی فراهم آورده، مفتاح الفرجین را به چوچوله شان بسته تا پیشواز امام سوم شیعیان جهان بیایند. پس از فرستادن مسلم به کوفه امام حسین از شوق دخترکان کوفی حج خود را نیمه تمام رها کرده و در هشتم ذی حجه، یعنی روزی که همه مردم مکه عازم رفتن به "منی " بودند مکه را به قصد کوفه ترک نمود.

پس از رسیدن مسلم به کوفه، کوشش وی برای پیدا کردن زنانی برای نواده گان رسول الله آغاز گردید و در درازنای ده روز توانست سیصد دختر را برای پذیرایی از حسین ابن علی پیدا کرده و آماده سازد و با آنان قرار گذاشت که در روز پنجم محرم در محل سرسبز و خوش آب و هوای کربلا برای پیشواز از نور چشم رسول الله گرد هم آیند تا چند روزی با آل طاهرین در آن منطقه سرسبز بگذرانند و سپس راهی شهر گردند.

یکی از این دختران، "نسا" فرزند ابن زیاد بود که در آن هنگام دختری چهارده ساله بود. زان روی که نسخه ای از مفتاح الفرجین را به چوچوله خود بسته بود، دگرگون احوال گشته، بیتابی جنسی و حس حشری گری در وی فزونی یافت و از حد خارج گردید، ابن زیاد بر دخت خود خشم گرفت و از وی چون و چرایی این دگرگونی را پرسید و چون دختر راز مفتاح الفرجین و مسلم ابن عقیل را بروی وی باز گفت خشم ابن زیاد فزونی یافت و از خانه بدر شد. سپس به بازار شد و احوال را بر کوفیان برگفت. آنان که هنوز از کثافت کاری های حسن ابن علی و بی مسئولیتی های برادرش حسین در برابر فرزندان حسن پس از مرگ وی و وجود " شهرک عفاف" دلشان خون بود، با شنیدن داستان مفتاح الفرجین و آگاهی یافتن از نقشه حسین به خشم آمده و بر در خانه مسلم شدند و از وی خواستن که برای حفظ ناموس کوفه و پیش گیری از گند کاری نور چشم رسول خدا هم که شده مفتاح الفرجین را از دست زنان کوفی گرد آوری کند و به حسین بگوید خدا روزیت را جای دیگری بدهد و او را از آمدن به این شهر منصرف کند.

که مسلم به همراه دو تن از پسران خود که در آن هنگام بیست و هشت و سی وسه ساله بودند خیره سری کرده و جنگ با کوفیان برخاست که هرسه کشته شدند. کوفیان بر آن شده بودند که جلو ورود حسین را به کوفه بهر قیمتی بگیرند و خواهان برچیده شدن مفتاح الفرجین از دسترس خاندان طهارت بودند و در نامه ای که به یزید فرستادند خواهان برخوردی درخور به این داستان شدند.

The Point of No Return

عاشورای شمری


در هنگام بلوای کوفه ما در شام بودیم و بهمراه عمروعاص، خالد ابن ولید، یزید بن رقاد و حکیم بن طفیل طائی در خانه خولی بساط عرق خوری داشتیم که قاصد یزید به آنجا آمد و ما را به بارگاه یزید فرا خواند. در آنجا بودکه یزید ابن معاویه از ما خواست به کربلا رفته و آیات مفتاح الفرجین از حسین و دارو دسته اش گرفته و سپس آنان را راهی کوفه و هر جهنم دره دیگری که خواستند کنیم.

در روز چهارم محرم ما به کربلا رسیدیم و چشمبراه ورود حسینیان گشتیم و دو روز بعد چشممان بجمال سید الشهدا و لشکر مفتاح الفرجین بند روشن گشت، که سرود خوانان " ما مسلح به مفتاح الفرجیم ، سر خر با بار کجیم، از کف کافران کُس می بریم. الصفا، الجماع "، به کربلا وارد شدند و به خیال اینکه ما چون جد بزرگوارشان جاکشیم پیکی سوی ما فرستادند و سراغ دختران کوفی را از ما گرفتند. این پیک کسی نبود جز عباس ابن علی برادر ناتنی حسین، که شباهت زیادی به شیر علی قصاب داشت و بعلت عقب اوفتادگی ذهنی اش به شوخی او را ابوالفضل می نامیدند.

بیچاره چون مادرش کنیز خانه علی بود و در دامن آن کنیز پرورش یافته بود، از زبان مادر هنوز هم حسین را ارباب صدا میزد و رفتاری نوکرمابانه در برابر حسین داشت، هنگامی که به خیمه ما رسید گفت اربابم حسین گفته کو دختران کوفی که اولاد رسول تاب دوری ندارند. ما هم به یزید بن رقاد و حکیم بن طفیل طائی فرمان دادیم که این مردک دبنگ پدر سپوخته را بیرون بیاندازید او نیز گفتیم "برو به حسین ابن علی بگو که تمامی نسخه های مفتاح الفرجین را گرد آور و به خدمت ما بیار و گور خود و اهل بیت را هر جا که میخواهد گم کن". یزید بن رقاد و حکیم بن طفیل طائی دست پای عباس را گرفته و بیرون انداختند. که دست عباس راست در این میان از جا دررفت.

بهررو نمی دانم حسین چه مرگش بود که پایش را توی یک کفش کرده بود و نمی خواست آیات را به ما دهد و بازهم عباس را به همراه علی اکبر نزد ما فرستاد که الا بالله دختران کوفی را بیاورید و گرنه چنین و چنان می کنم. ما نیز از کوره بدر شده و با اردنگ و سیلی کتک جانانه ای به عباس که دست راستش را در پوست شتر پیچیده بود و علی اکبر که ته ریشی بسیجی وار نهاده بود، زدیم. و در این میان آن یکی دست عباس هم از جای درفت.

همان شب در خیمه و خرگاه حسینیان شور هیجانی بر پا شده بود که کاشف بعمل آمد علی اکبر در همان شب میخواهد مفتاح الفرجین را آزمایش کند و با دختر یکی از کنیزکان زینب عروسی کند. پیک دیگری از سوی حسین به سویمان آمد و ما نیز به عروسی دعوت شدیم. ما نیز موقعییت را مغتنم شمردیم و گفتیم به عروسی میرویم و مفتاح الفرجین را به زبان خوش از حسینیان می گیریم، پس بهمراه خولی و خالد ابن ولید به عروسی علی اکبر رفتیم.

به هنگام وارد شدنمان به اردوی سید الشهدا متوجه شدیم که وی و همراهانش حرمسرا های خود را نیز به همراه آورده اند یکهزار مرد و سه هزار زن و انبوهی طفلان قدو نیم قد. سید الشهدا با کودکی دوسه روزه به پیشوازمان آمد و برسم ادب در آنزمان برگونه مان بوسه زدند، از بوی گند دهانش نزدیک بود دل و روده مان را بالا بیاوریم به ایشان گفتم مبارک است ابی عبدالله باز هم پدر بزرگ شده ای، بچه زین العابدین خان است، گفت نه این علی اصغر بچه خودم است اکنون هم بیمار است اسهال استفراغ گرفته، فرزند زین العابدین خان پسری است چهار ساله به نام باقر** . از کوره دررفتیم و به حسین گفتیم خجالت نمی کشی مردک، نوه ات از پسرت بزرگتر است، سر وپیری معرکه گیری. از این گذشته این همه زن و کودک را دنبال خودت توی این گرمای عربستان که خرما را می پزد دنبال خودت تا اینجا کشانده ای که چه؟ از آنها خجالت نمی کشی که دوباره میخواهی زن بگیری در حالی که سن خر پیری را داری، بابا دست وردار، نوه محمد بوده ای بجای خود! با این کارهایت آبروی آل طهارت که پیشکش آبرروی شجره نبوت را هم می بری. بیا و دست از این دون ژون بازی های مجنون وار بردار.

ابی عبدالله دستی بر روی خایه اش کشید و گفت، ای شمر مفتاح الفرجین، معجز الله را در اینجا دارم نه تنها من بلکه تک تک جنگ آورانم هریک یکی از این معجزات در خشتک خود دارند. و به حکم الله آمده ام تا کوفه را از راه این آیات مسخر سازم و سپس خلافت ام القرای اسلام را بدست آورم، و بنا به پیمانی که جدم رسول الله با الله بسته است جهان را در عرض صد سال سیدستان میکنم. اگر تو میخواهی منقرض النسل نگردی همین اکنون با سپاهت با من بیعت کن که فردا دیر است به حسین خندیدم و گفتم که نه. هنگام شام زینب را دیدم پیر دختری که جوانی اش را فدای هرزه گری های برادرهای دیوثش کرده بوده زیر چشمی نگاهی خریدارنه به ما انداخت.

بامداد روز هشتم محرم حسین فرمان جهاد علیه ما صادر کرد. خواب شیرینمان با نعره سیصد تن از حسینیان که سوار بر شترهای تک کوهانه و سرمست از مفتاح الفرجین بر خایه به سویمان می تاختند خراب شد. ناچار شدیم که به سپاه سواره خود دستور دهیم این الاغها را بجای خود بنشانند که دسته خالد ابن ولید آنان را تاراندند. بسیاری از آنان بدون آنکه نگاهی به پشت سر کنند گریختند. فرمان به محاصره حسینیان دادیم و برای حسین ضرب العجل گذاشتیم که هرچه زودتر مفتاح الفرجین را بما برگرداند و به مردان جنگی حسین هشدار دادیم که اگر می خواهید اردوگاه حسین را ترک کنید با شما کاری نخواهیم داشت. غروب آن روز بسیاری از سپاهیان حسین دم را روی کولشان گذاشته و بی سرو صدا اردوگاه حسین را ترک کردند و پس از گذر از پست های بازرسی ما گورشان را گم کردند. یکی از آنان بنام شعیب بن عبدالرحمن خزاعی میگفت این مردک حسین دیوانه است از مکه تا بدینجا هرشب تا صبح با زنان حرمسرایش گنگ بنگ کرده و فردایش هم غسل جنابت خشک و دلش را به این خوش کرده که با این کارها میتواند جهان را فتح کند.

بهررو روز نهم محرم علی اکبر و حسین از اردوگاهشان خارج شدند و شیئی سفید را در دستشان تکان می دانند خولی را به سمت آنان فرستادیم تا ببینیم چه شده است، هنگامی که باز گشت گفت این حسین از آن مادر جنده هاست بچه سه روزه اش علی اصغر از گرما زدگی و اسهال استفراغ مرده ولی جگر پاره فاطمه فیل کس هنوز هوای دخترکان کوفی را در سر دارد. در طول روز جنگ گریز کوچکی در گرفت و بسیاری دیگری از حسین از معرکه گریختند، زین العابدین هم گاهی سوار بر الاغی نحیف از اردوی حسین بیرون می آمد و زبانش را برای خولی که سردسته دیدبانان ما در آنروز بود بیرون آورده و دوباره به اردوگاه میگریخت.

روز دهم محرم عباس و علی اکبر با گروهی صد نفره به ما حمله ور شدند، که علی اکبر به تیر خولی از پای در آمد و عباس که هردو دستش را در پوست شتر پیچیده بود و نیزه ای را بزور در زیر بغل خود جا داده بود و سوار بر اسبی چموش شده بود هنگامی که بوسیله یزید بن رقاد و حکیم بن طفیل طائی دنبال میشد از اسب اوفتاد گردنش شکست و جان سپرد و باقی هم کشته شده و یا فرار کردند. به نیمروز دهم محرم نزدیک میشدیم که پرچم تسلیم در اردوگاه حسین ابن علی بالا رفت و زین العابدین در حالی که پارچه سفیدی در دست داشت و یکوری روی الاغش سوار بود نزد ما آمد، فرزند شجاع حسین ابن علی رنگ به رخسار نداشت و پس از رسیدن بار الاغش را گشود و صدها نسخه از مفتاح الفرجین را به ما وگذار کرد و گفت پدرم دستش در حناست اما ساعتی بعد به خدمت شما خواهد آمد پرسیدیم آیا این همه نسخه هاست گفت آری. گفتیم پدر سپوخته پدرت کجاست، گفت که قولنج کرده و اکنون در خیمه خدیجه است و حنیفه و سکینه و صدیقه آنجایند تا امام را مشتمال دهند.

یقین بردم که حسین نسخه اصلی مفتاح الفرجین را نزد خود دارد و اکنون نیز به جماع اصغر مشغول است. سوار اسبم گشتم و بهمراه بیست سوار به اردوی حسین تاختیم و از سروصدایی که از خیمه خدیجه بر می خواست محل آنرا به آسانی پیدا کردیم طناب گوشه خیمه را بر کشیدیم خیمه به کناری رفت و نور دیده رسول الله را چون جدش مشغول به جماع دیدیم از اسب پیاده گشتیم سالار شیعیان جلبیه ای برتن نمود، وی را فرصت نداده و با مشت و لگد پذیرایی گرمی از وی کردیم، بدو گفتیم ای جاکش مدینه، ای دیوث عرب، ای ننگ قریش، خجالت نمی کشی پسر و برادر و جمعی از یارانت به خاک اوفتاده اند و تو پسر فاطمه فیل کُس جماع می کنی، تف بر قبر جد جاکشت محمد، دستور دادیم تا دست این هرزه مرد بسته و به اردوگاه خودمان آوردند و آنچنان که در نوشته فلسفه شله زرد آمده گردن وی را زدیم.

وصف المصیبت نصف المصیبت، وصف العیش کل العیش. ضرب المثلی عرب.

تا اینجای خاطرات ما وصف مصیبت بود که ما کوشش کردیم گوشه هایی از آنرا برایتان بگوییم ، اما از اینجا به بعد وصف العیش میباشد.
بهررو همانگونه که در فلسفه شله زرد نوشتیم پیش از کشتن حسین ابن علی اصل مفتاح الفرجین را از وی گرفته و به بیضه مبارک خودمان بسته ایم پس از کشتن وی دستور دادیم که سپاهیانمان نیز نسخه هایی را از مفتاح الفرجین که زین العابدین برایمان برایمان آورده بود به خایه هایشان بیاویزند. از معجز مفتاح الفرجین شوق گاییدن اهل بیت حسین در دلمان اوفتادو دنباله ماجرا را به فانتزی شما وامی نهیم، دنیا چه دیده اید! شاید تا اربعین حسینی بر آن شدیم که دنباله ماجرا در چهارچوب ملواروتیک عاشورا برایتان بازنویسیم.

*مسلم ابن عقیل: مسلم پسر عقیل برادر کور علی است. و همانا کوراغلوی مسلمانان است
** باقر: همانا امام محمد باقر امام پنجم شیعیان است که شایع است فرزند زین العابدین می باشد.


شمرنامه

لینک پست قبل:
شمرنامه
Friday, April 11, 2003

تف!

اگرامت اسلام مادر جنده اند، شیعه جماعت و دوستداران خاندان علی مادر جنده به توان صد هستند.
این جماعت شله زرد خور چیزی جز فرهنگ مرده خوری و مرده پرستی و دروغگویی ندارد که به آن پایبند باشد، در هر سرزمینی که باشند با این فرهنگشان آنرا به گند خواهند کشید.


دیروز در شهرک صدام حسین در کناره بغداد گواه گند زدن این شله زرد خوران جاکش بودیم. ورود سربازان آمریکایی به شهرکشان را صل علی محمد گویان، با نمایش عکسی از حسین ابن علی (پنداری حسین سرباز آمریکایی و بریتانیایی است که شهید شده) وعزاداری حسینی جشن گرفتند و پس از آن هم با تاسی سنت اسلام ناب محمدی به چپاول گری آنهم جلوی دوربین های تلویزیون های جهان پرداختند و نمایش کثیفی از فرهنگ بوگندوی شیعه برای جهانیان به روی پرده آوردند.

از همه خنده دار تر آن بود که سرودی را که سه روز پیش برای صدام حسین سر میداندند برای جورج بوش میخواندند. گند زدن مثلث سه آیت الله، سیستانی، حکیم و خویی هم که جای خود دارد که بر سر مرده خوری با هم جنگ دارند احمد چلبی را هم که کلاهبردارسرشناس جهانی است که کیسه اش را برای چاپیدن عراق از هم اکنون گشوده است. از همه بدتر همکاری بی سروصدای حکومت اسلامی ایران با نیروهای آمریکایی بریتانیایی در درازنای جنگ بود و این آخریها هم عمامه و عبا تکان دادنهای خایه مالانه و گُه خوردیم های سران حکومت اسلامی است برای آمریکا که خود بهتر دانید.

اما برگردیم به جشن آزادی در بغداد، بی رودربایستی بگوییم شاشیدیم به آزادی که در زیر سایه نیروهای بیگانه بدست بیایید. اگر آزادی این است باید به هیکل آزادی رید. تف به آیین مسلمانی، شرمگینانه تر از این نمیشود نیروهایی که شهرت را بیست یک روز آزگار، شب و روز بمباران کرده اند به نام پیامبران آزادی پذیرا شوی، ننگ دارد، خیالتان تخت باشد، مردمی که اینقدر ناتوانند که باید دیگران بیاید و رهبرشان را عوض کنند شایسته آزادی نیستند و نخواهند بود.

مگر همین مردم نبودند که تا همین چند روز پیش خایه مالی صدام حسین را می کردند، وانگهی جشن آزادی کجا و سینه زنی برای امام حسین و غارت کردن بیمارستانهایی که زخمیان جنگ را پذیرا هستند کجا؟ تف بر این آیین. ننگ بر اسلام و مسلمان. کردها هم که جای خود دارند، همکاری دارو دسته طالبانی، بارزانی با ترکیه علیه کردهای ترکیه پیشکش، این که این دارو دسته ها نیروهای خود را جاش آمریکایی ها کردند ننگی نیست که به این سادگی ها از رویشان پاک شود.

کوتاه بگوییم رفتاری که شیعیان، کردها، اهالی بغداد، نجف و کربلا در درازنای این جنگ از خود نشان دادند، آب پاکی به دست آنانی ریخت که باورشان شده بود مردم سالاری در عراق بوجود خواهد آمد.این رفتارها گواهی بر این است که این مردم مردمی "خودکامه" پرورند و دیر یا زود گواه روی کار آمدن خودکامه دیگری در عراق خواهیم بود.


شمرنامه
شمرنامه


Thursday, May 01, 2003

مینیمالیسم ادبی شمری

یکی از دستاوردهای پسا مدرنیسم در گستره ادبیات داستانی، کوتاه کردن داستان ها به کمترین شکل ممکن می باشد. نویسنده در این شیوه داستان نویسی می باید با کاربرد هنر نویسندگی و اسطوره شناسی پیام خود را کوتاه اما دربرگیرنده و پُر به خواننده برساند. ما نیز بخاطر اینکه از غافله فرهنگ و ادب جهانی که دیرگاهی است از کاروانسرای مدرنیسم خارج گشته و پا به کوره راههای پر از راهزن پسا مدرن گذاشته جا نمانیم دست به نخستین آفرینش ادبی خود در این گستره میزنیم.

اما پیش هر چیز برای روشن شدن ذهن برخی از خوانندگان پیش مدرن ، واپسگرا، کودن ، نادان و یا بگفته قدیمی ها اُمل و اخلاقی ها که گمان برده اند ما بد سخنیم و در اینسو و آنسو برایمان کُرکُری خوانده و پارس می کنند، اینرا باید بیافزاییم که کاربرد واژگان اسلامی(دشنامها) از گونه مادر جنده، خواهر گاییدن، عمه جنده و ... از سوی ما به دلیل کاربرد نشانوار (سمبلیک) این واژگان می باشد. ورنه ما بر این باوریم که آدم هم چون دیگر جانوران به کنش جنسی می پردازد. و هرکسی داری مادر و پدری بیولوژیک است، و نیز براین باوریم که نسل بشر خوب یا بد فرآورده مادر کسده گی و خواهر کسده گی این جاندار است و اگر این جاندار آبرو میداشت می باید میلیونها سال از نابودی نسلش میگذشت.

پیش گفتار؛
اگر بخواهیم رخداد عاشورا را در ده واژه ، بگونه ای بنویسیم، که کار را به عزاداری حوزه های علمیه در شهر های کثیف شیعیان، تعطیل کردن بازار و افزایش قیمتها وبه زنجیر زنی،قمه زنی و سینه زنی اهالی این شهرها برای تفریح و سرگرمی دیگر اهالی کره خاک بیانجامد، چنین مینویسیم؛

داستان؛
نیمروز عاشورا گردن حسین را زدیم و خواهرش را گاییدیم.
صفحات: 1 2 3 4