sonixax نوشته: بخور، بخواب، بکن/بده، برو بگرد و خلاصه از این مدل کارها دیگه!!
ما بقی همه شعار و کشک هستند :)))
بنظر من لذت در چیزهای دیگری هم هست.
مثلا در علم، هوش، قدرت بدنی.
یعنی شاید موضوع این باشه که شما اگر به مواردی که گفتم نپردازید، به زودی تاثیر منفی اون رو درمورد همون موارد طبیعی تری هم که خودت گفتی خواهی دید!
مثلا اگر بی سواد بمونی، خب از خیلی احترام و جایگاه ها و راحتی ها در اجتماع محروم میشی. احتمال اینکه نیاز باشه کارهای سخت بکنی، درآمد کمتری داشته باشی، بیشتر میشه. نه اینکه مثلا آدم بدون سواد یا با سواد کم نتونه پولدار و موفق بشه، همیشه موارد استنثاء و چیزهای شدنی هست، ولی از نظر آمار کلی و برآیند بنظر میاد که سواد و علم و تخصص و توانایی با خوشبختی رابطهء مستقیم داره. مثلا من همین رو دائم تجربه میکنم. مثلا در محیط کارم این سواد و هوش و توانایی های برجسته باعث شده کارهام رو خیلی راحتتر و سریعتر انجام بدم، و اینطوری پول راحتی گیرم میاد. همه هم بهم نیاز دارن بهم احترام میذارن یعنی مجبورن احترام بذارن و رعایتم رو بکنن، چون میدونن که مثل آدمهای عادی نیستم که بتونن کسی رو براحتی جایگزینم کنن.
همینطور وقتی شما ورزش نکنی، وقتی رزمی کار نکنی، ضعیف میشی ترسو میشی توی این دنیای خشن و پر از خشونت و تهدید، و اونوقته که دمار از روزگارت درمیاد. البته شاید بستگی به شانس هم داشته باشه یا هرچی که میخوای اسمش رو بذار، مثلا شاید از نظر موقعیت مکانی و محیطی درجایی متولد بشی زندگی کنی که این مسائل و ریسک ها برات خیلی کمتر بشه، ولی بهرحال من در زندگیم اینقدر در امنیت و شرایط کاملا مساعد نبودم و از اتکا به شانس خیری ندیدم و این کار رو عاقلانه هم نمیبینم!
وقتی مغزت ورزش نکنه، خب به مرور خموده و ضعیف میشه، خنگ تر میشی، و اونوقت این تاثیرات خودش رو در بقیهء زندگی بصورت مستقیم و غیرمستقیم خواهد گذاشت. چه بسا حتی وقتی یه ماشین بهت میزنه بخاطر همین بوده باشه که مغزت و حواست کند شده! یجا فکر اشتباه کردی تصمیم اشتباه گرفتی.
هرچی انسان قدرتهای اصیل و درونی بیشتری داشته باشه، بیشتر میتونه زندگی خودش رو تحت کنترل بگیره و بنابراین خوشبخت تر بشه.
قدرتهای برونی و دست دوم هم میتونن تاحدی برای خوشبختی مفید باشن، اما بنا به مشاهدات و عقل و تجربهء بنده، اونقدرها هم قابل اتکا و تضمین شده نیستن، بخصوص وقتی آدم قدرتهای اصیل و درونی بیش از حد ضعیف داشته باشه. مثلا خیلی آدمها بواسطهء همین پول زیاد که ظرفیتش رو نداشتن نهایتا به فاک رفتن!! بعضیا اصلا روانی و افسرده میشن به دلایلی، باوجود اینکه ثروت دارن. اینا که میگم شعار نیست، نمونه هاش زیاد شنیدیم و دیدیم و دور و بر خودمون هم بوده و هست. چرا اینطور میشه؟ چون فقط پول به تنهایی نمیتونه جای همه چیز رو، جای قدرتهای اصیل و درونی خود آدم رو، پر کنه. مثلا کارفرمای من خودش آدم پولداریه، ولی از دست بچه هاش آزار میبینه، و بچه هاش یکیش واقعا وضعش داره نگران کننده میشه بس که عادت کرده به تنبلی و عیاشی. ممکنه آخرش بلا سرش بیاد، مثلا معتاد بشه، یا توی خلافی گندی چیزی دچار بشه.
kourosh_iran نوشته: مثلا در علم، هوش، قدرت بدنی.
هر سه تاش نهایتن در خدمت شکم و زیر شکم هستند!
پس هر چه قدر هم که عالم و ورزشکار و باهوش باشی نهایتن اساسی ترین خوشیهای زندگیت خلاصه میشه در خوردن، خوابیدن، کردن/دادن.
چرا کسب علم میکنی ؟!
برای اینکه پول در بیاره که باهاش بخوری، بخوابی، بکنی .
چرا ورزش میکنی تا قدرت بدنی بیشتری داشته باشی ؟!
برای اینکه دختر/پسر بیشتری رو جذب خودت بکنی!
چرا دنبال جذب دختر/پسر هستی ؟!
برای اینکه بکنی یا بدی!
همه این کارها رو کردی! خسته و کوفته میری میخوابی - فرداش روز از نو روزی از نو .
حتا اگر به خفن ترین شهر بازی دنیا هم که بری یا با دوست دختر/پسرت میری! یا اگر با اونها نری حتمن یه پشمکی چیزی میخوری!!! چون بالا پایین رفتن خالی توی یک سری ماشین خطرناک، تک و تنها طوری که در جهت تحریک طرف یا خودنمایی نباشه لذتی نداره و به نظر بی فایده میاد.
هوش هم که مشخصه ژنتیکیه! نمیشه کم و زیادش کرد - کسی که کودن و کم هوش به دنیا میاد، ممکنه دکتر هم بشه (در نتیجه خر خونی زیاد) ولی نهایتن کودن و کم هوش هم از دنیا میره. دست خودش هم نیست. توانایی مغزیش برای پردازش و درک مفاهیم و دخیره اطلاعات (که اسمشون رو گذاشتیم هوش) بیشتر از اون نیست. کسی هم که باهوش یا نابغه به دنیا میاد، ممکنه هیچ پُخی هم نشه! ولی باهوش یا نابغه هم از دنیا میره! (ولی اگر پُخی نشه با اینکه باهوش بوده اسمش میشه نخاله).
حالا اگر یک آدم باهوش در شرایط مناسب قرار بگیره میشه بیل گیتس!
اگر یک آدم کودن در شرایط مناسب قرار بگیره میشه احمد خاتمی یا جنتی!!!
اگر یک آدم باهوش در شرایط مناسب قرار نگیره میتونه هر کسی بشه - اگر در شرایط فاجعه بار قرار بگیره توی اتوبوس راهیان نور موقعی که داشته میرفته یک سری خاک و خُل ببینه میره ته دره میمیره!!!
اگر یک آدم کودم در شرایط مناسب قرار نگیره میشه کارگر فلان بقالی! اگر در شرایط فاجعه بار قرار بگیره میشه عملی آخرش توی جوب میمیره!!!
ولی همه شرایط فرضی بالا اغلب تاثیری در میزان هوش و درایت طرف نداره - کودن، کودن میمیره - باهوش هم باهوش میمیره.
ولی نهایتن اساسی ترین نیازهای هر موجود زنده ای (+ انسان) چیه ؟!
خواب
سکس (تولید مثل)
خوراک
پس تمام لذتهای دنیا نه برای انسان بلکه برای هر موجود دیگه ای همین سه تا هستش - ما بقی توضیح و تفسیر اضافی هستند که نهایتن هم منجر میشند به همین سه تا.
ببینید همینطور که گفتم گاهی به چیزهایی میرسی و کارهایی میکنی که باعث آرامش و لذتت میشه که سکس با زیباروترین زن هم برای رسیدن به اینها نمیتونه جایگاهی کسب کنه. مثلا من فکر کردم گفتم اگر سرمایه 10 میلیاردی داشتم اولین کاری که میکردم یه خانه مرفه و زیبا سه طبقه در محل مورد نظرم میساختم با امکانات پیشرفته که هزینه این کار یک میلیارد میشد و یک مغازه شیک فول امکانات با اجناس کامل در محل کارم راه مینداختم و یک ماشین و جواهرات میگرفتم تا اینجا کل اینها میشه مبلغ 2 میلیارد و 8 میلیارد میماند که 5 میلیارد آن را در بانک میگذاشتم فکر کنم چیزی حدود ماهیانه 100 میلیون بهش سود میخوره و 3 میلیارد آن را در جای امن در گاو صندوق زیرزمین پنهان میکردم که اگر یکروزی بانکها در ایران برشکست شدن و پول ملت رو بردن و فرار کردن، کونم پاره نشه و یه ذخیره مالی داشته باشم. خب این تا اینجا زندگی ایدهآل من.
خب حالا ما یه زندگی مرفه برای خودمان درست کردیم گرچه این مقدار پول کمی دور از ذهن و رویاپردازی است اما من میخواهم بگویم ثروت بعد از علم همه چیز است، در شهر ما کسانی را میشناسم که این مقدار سرمایه برایشان ناچیز است.
بعد از این میشود یک برنامه ریزی برای کارهای روزانه کرد مثلا هر روز ساعت 5 صبح که هنوز هوا تاریک است صبحانه خودت را ببری و بروی کوه آن بالا میل کنی. ورزش خوب و راحتی است که اگر کسی بتواند همچین ارادهای داشته باشد که هر روز برود تا سن 60-70 سالگی نه بیمار میشود و نه زمینگیر. بدن توپ و قوی میشود. بعد که برمیگردی تا ظهر میخوابی که خوابت جبران شود بعد نهار رو توپ میزنی بعدظهر هم وقتت آزاده میتونی یه برنامهریزی بکنی و هر چند وقت یکبار بری شنا، سینما، تفریح، مطالعه و اون ورزشی رو که دوست داری انجام بدی و ماهی یکبار به مسافرت خارج از کشور و جهانگردی بری. پس میتونی با پول هنگفت همهٔ اینها رو داشته باشی!
بنظر من کردن و دادن و اینجور چیزها نیاز اصلی بشر نیست و حتی میتونه آسیب پذیر هم باشه، میتوان اینها را سرکوب کرد البته نه اینکه بطور مطلق نباشه خب نمیشود انکار کرد که اینها نیاز هر انسانیه ولی خوب کارهای بزرگتری است که من با حرفای کوروش موافقم.
sonixax نوشته: هر سه تاش نهایتن در خدمت شکم و زیر شکم هستند!
پس هر چه قدر هم که عالم و ورزشکار و باهوش باشی نهایتن اساسی ترین خوشیهای زندگیت خلاصه میشه در خوردن، خوابیدن، کردن/دادن.
چرا کسب علم میکنی ؟!
برای اینکه پول در بیاره که باهاش بخوری، بخوابی، بکنی .
چرا ورزش میکنی تا قدرت بدنی بیشتری داشته باشی ؟!
برای اینکه دختر/پسر بیشتری رو جذب خودت بکنی!
چرا دنبال جذب دختر/پسر هستی ؟!
برای اینکه بکنی یا بدی!
همه این کارها رو کردی! خسته و کوفته میری میخوابی - فرداش روز از نو روزی از نو .
حتا اگر به خفن ترین شهر بازی دنیا هم که بری یا با دوست دختر/پسرت میری! یا اگر با اونها نری حتمن یه پشمکی چیزی میخوری!!! چون بالا پایین رفتن خالی توی یک سری ماشین خطرناک، تک و تنها طوری که در جهت تحریک طرف یا خودنمایی نباشه لذتی نداره و به نظر بی فایده میاد.
هوش هم که مشخصه ژنتیکیه! نمیشه کم و زیادش کرد - کسی که کودن و کم هوش به دنیا میاد، ممکنه دکتر هم بشه (در نتیجه خر خونی زیاد) ولی نهایتن کودن و کم هوش هم از دنیا میره. دست خودش هم نیست. توانایی مغزیش برای پردازش و درک مفاهیم و دخیره اطلاعات (که اسمشون رو گذاشتیم هوش) بیشتر از اون نیست. کسی هم که باهوش یا نابغه به دنیا میاد، ممکنه هیچ پُخی هم نشه! ولی باهوش یا نابغه هم از دنیا میره! (ولی اگر پُخی نشه با اینکه باهوش بوده اسمش میشه نخاله).
حالا اگر یک آدم باهوش در شرایط مناسب قرار بگیره میشه بیل گیتس!
اگر یک آدم کودن در شرایط مناسب قرار بگیره میشه احمد خاتمی یا جنتی!!!
اگر یک آدم باهوش در شرایط مناسب قرار نگیره میتونه هر کسی بشه - اگر در شرایط فاجعه بار قرار بگیره توی اتوبوس راهیان نور موقعی که داشته میرفته یک سری خاک و خُل ببینه میره ته دره میمیره!!!
اگر یک آدم کودم در شرایط مناسب قرار نگیره میشه کارگر فلان بقالی! اگر در شرایط فاجعه بار قرار بگیره میشه عملی آخرش توی جوب میمیره!!!
ولی همه شرایط فرضی بالا اغلب تاثیری در میزان هوش و درایت طرف نداره - کودن، کودن میمیره - باهوش هم باهوش میمیره.
ولی نهایتن اساسی ترین نیازهای هر موجود زنده ای (+ انسان) چیه ؟!
خواب
سکس (تولید مثل)
خوراک
پس تمام لذتهای دنیا نه برای انسان بلکه برای هر موجود دیگه ای همین سه تا هستش - ما بقی توضیح و تفسیر اضافی هستند که نهایتن هم منجر میشند به همین سه تا.
همه اینا که گفتی درست، بحث من این بود که در راحت طلبی و عیاشی اگر افراط و نابخردانه کار بشه خسارت و ضرری که بعدا میتونه ببار بیاره و رنجی که به آدم تحمیل میشه، از لذت هایی که محروم میشه، بیشتر از اون لذت و راحتی موقتیه.
در کارتون پینوکیو یادتون باشه گیر یه مرد شیاد میفته و با دوستش مدتی در شهربازی فقط تفریح میکنن، پینوکیو و دوستش یه روز سرانجام به الاغ تبدیل میشن و مرده اونا رو برای بارکشی و بیگاری میفروشه.
من تاحالا آدم عیاشی ندیدم که مشکل نداشته باشه. و خیلی از این افراد رو دیدم که به سرنوشت های بد دچار شدن یا اینکه در چنین مسیری قرار داشتن بطور طبیعی و منطقی، و حداقلش از خیلی جهات آدمهای واقعا ضعیفی بودن.
آدم اگر دائم روی قوی کردن خودش کار نکنه، ورزش جسمی و فکری نکنه، روان خودش رو کنترل نکنه، تحلیل میره و به جاهای بد کشیده میشه. البته بین آدمها در این زمینه و شدت و ضعف و دیر و زودش شاید تفاوت هایی وجود داشته باشه.
اینه که شما حتی بقول دوستمون اگر 10 میلیارد هم پول داشته باشی، بازم بنظر من عاقلانه نیست که زندگیت رو صرفا در استراحت و تن آسایی و عیاشی و تفریح سپری کنی. البته ایشون هم به ورزش اشاره کرد که نشون میده حداقل متوجه این یکی شدن. ولی من میگم بیش از این هم نیازه. مثلا ورزش فکری هم حتما باید باشه. باید دنبال علم و یادگیری هم همیشه باشی. خمودگی و تن آسایی و تفریح مداوم، خیلی زود آدم رو ضعیف میکنه، و آدم ضعیف در برابر خیلی خطرات و رنج ها آسیب پذیره و حتی دنیایی ثروت هم نمیتونه این ضعف ها و خطرات رو جبران کنه.
یه چیزهایی هم حالا فرگشتی در وجود ما ایجاد شده. شما میگی همه چیز از خوردن، خوابیدن، و سکس میاد. تمام انگیزه ها. در این بحثی ندارم، اما بنظر من هدف و لذت لزوما اینقدر مستقیم با اینا در ارتباط نیست. مثلا وقتی ورزش میکنی قوی میشی حتی اگر اهل دختربازی و سکس نباشی بازم یه احساس خوب و لذت و مزایایی داره و از خودت حال میکنی. خب این میتونه درواقع به علت همین انگیزه های اولیه و فرگشت بوده باشه و بقول شما نهایتا ریشه هاش به همین خوردن، خوابیدن و سکس برسه، ولی موضوع اینه که بهرحال فرگشت کور و غیرهوشمنده و الان شما میتونی حتی بدون اینکه مستقیما به این اهداف فکر کنی و اینقدر تمرکز و عجله روشون داشته باشی، از ورزش و قدرت جسمی یا ذهنی لذت ببری، پس نیازی نیست لزوما این قدرت برای رسیدن به مثلا سکس استفاده بشه تا لذت بخش باشه، همینطوریش هم تاحد قابل توجهی لذت بخش هست، چون فرگشت این رو برای رسیدن به همون مسائل در وجود ما گذاشته. همونطور که خود سکس هم درواقع هیچ مفهوم و معنا و لذت ذاتی نداره و بخاطر بقای نسل هست که فرگشت این رو در دید ما لذت بخش قرار داده.
البته شما یه چیز، یه انگیزهء بنیادین و پایه رو فراموش کردی، و اون امنیت است. حفظ بقا و امنیت قدم اول قبل از موارد دیگر است. شاید بخاطر همینه که اینقدر قدرت جسمی و اینها برای انسان جذابیت داره. چون با قدرت، شما احساس امنیت میکنی و در درجهء اول بقای خودت دربرابر تهدیدهای خارجی مثل صدمهء فیزیکی از جانب انسانهای دیگر و حتی حیوانات حفظ میشه یا حداقل بیشتر تضمین میشه.
پس من از قدرت جسمی لذت میبرم، از قدرت ذهنی لذت میبرم، از دانستن، از توانستن، حالا چه به سکس برسم چه نرسم، بهرحال این به خودی خودش هم لذت بخشه. ولی البته تایید میکنم که یک بخش بزرگ هدف و لذت اینها به همون بحث امنیت، خوردن، خوابیدن، سکس برمیگرده. این بخش خودآگاهه. مثلا من میدونستم و میدونم و تجربه کردم و بهم ثابت شده که هرچی دانش و توانایی های بیشتری داشته باشم خب نیاز هست کمتر کار سخت بکنم، احترام و جایگاه اجتماعی بهتری دارم، بیشتر میتونم استراحت کنم (خوابیدن) و اوقات فراغت داشته باشم، پول بیشتر دربیارم غذا بهتر بخورم، ... . اینا همه هست.
اما گذشته از تمام این توجیه های فرگشتی و تماما مادی، من لزوما تفکر و تجربیات خودم رو محدود به این نمیدونم. من احتمال میدم این مسائل ابعادی بیش از این هم داشته باشن. ابعاد روحی و اینها! هرچند نمیشه به این راحتی ثابتش کرد، ولی من فکر میکنم اینکه فقط به همون شکل بدوی و فرگشتی و مادی فکر کنم یک مقدار ناعاقلانه است چون حس ها و تجربیات شخصی خودم رو در این زمینه داشتم و دارم. هرچند شاید بشه گفت، بقولی هم مثل هرم مازلو، که موارد فرگشتی/مادی، طبیعتا پایه ای تر هستن و لازم و اول پیش میان. یعنی تا شما امنیت نداشته باشی، شکمت سیر نباشه، بقدر کافی استراحت و تفریح نکنی، نمیتونی به ابعاد و تعالی روحانی در این باب هم دست پیدا کنی، چون هنوز مسائل اولیه تر و پایه ای تر و غرایز حیوانیت تامین و ارضاء نشده.
بنظر میرسه آدمی حداقل یک ابعاد و نیروهای ناشناخته ای هم داره. این احتمال هست. حالا نمیگم حتما به شکل خاصی مثل خدا و روح و ادیان، ولی یک چیزهایی شاید باشه بهرحال. مثلا در همین هنرهای رزمی و شائولین کارها و اینها که قبلا هم بحثش شده و روایت و فیلم و مطلب زیاد هست که میگن نیروهای عجیبی درشون پیدا میشه. من خودم چندتا فیلم دیدم مثلا طرف با نیروی «چی» یه کارهایی میکنه نمیدونم آجر رو میزنه از چند متری میندازه، یکی بود طرف حیوانات رو خواب میکرد!! و خیلی از این موارد که دیگران تعریف میکنن دیدن.
اگر لذت امری ذهنیست، تنها ناشی از یکسری تصورات حاصل از القای ژن ها، پس انسان با هوش و اختیار و ارادهء خود شاید بتواند حداقل تاحدی آن را کنترل کند. مثلا در وجود خود لذت بوجود بیاوریم، آرامش، حس خوشبختی، بدون اینکه سکس کنیم یا ثروت داشته باشیم یا مثلا مسافرت برویم، ولی بتوانیم حس رضایت و خوشبختی و آرامش و لذت را کم و بیش داشته باشیم.
من هم فکر میکنم حداقل نیمی از این قضایا دست خود انسان است. درحالیکه برای بعضیها مثلا سکس یک چیز بسیار اساسی است که اصولا نمیتوانند از آن چشم بپوشند و اگر به هر علتی از آن محروم شوند و به کام دلشان نرسند، دچار فروپاشی و مشکلات روانی شدیدی میشوند و نمیتوانند روی هیچ هدف و پیشرفت دیگری تمرکز داشته باشند.
و این هوش و دانش و بینش و ارادهء برتر است که میتواند در این مسئله به انسان کمک کند.
کسی که زندگیش در عیاشی سپری میشه، معمولا قدرت فکری، دانش، بینش، هوش فعال، و اراده و کنترل بر روان زیادی ندارد. بنابراین چنین کسی نمیتونه درک کنه و این کار رو بکنه و بفهمه که یعنی چی و داستان چیه.
ببینید یک مثال میزنم. مثلا من خودم با اینکه تاحالا سکس نکردم، باوجود اینکه فشار و رنج و ناراحتی دارد که انکار نکرده و نمیکنم، اما بهرحال نسبت به این وضع و فشار و غریزهء سهمگین، مقاومت خوبی از خودم نشان داده ام و از طرف دیگر دچار افسردگی شدید و مشکلات روانی و انحرافات جدی نشده ام. در کل هم میشود گفت از خیلی های دیگر حتی کسانی که پول بیشتری دارند و سکس هم زیاد کرده و میکنند، راحتتر زندگی میکنم، شاید انگیزه و حس خوشبختی بیشتری دارم، و نشانه های جسمی و روانی هم تاحدی این را تایید میکنند، چون مثلا از نظر جسمی اکثرا میگویند خوب مانده ای و شکسته نشده ای و از سنت جوان تر بنظر میایی.
علت این مقاومت غیرعادی و تاثیرپذیری کمتر چیست؟ چطور من حتی بدون سکس کردن و عزب ماندن تا این سن، ولی از خیلی های دیگر از زندگی راضی تر هستم، حس خوشبختی بیشتری دارم، آرامش و راحتی بیشتری دارم، از نظر جسمی و روانی سالم تر مانده ام؟! آیا این بخاطر همان بخش ارادی و کنترل خودآگاهانه ای نیست که آدمی میتواند روی روان خویش و تولید لذت یا حداقل جلوگیری/کاهش رنج به این شکل داشته باشد؟
من میدانم و قبلا هم گفته ام که بزرگترین دشمن انسان میتواند روان خودش باشد! روانی که تحت کنترل نباشد، مدام هر فکر منفی و مضر و هر دستور خطرناکی را به انسان تحمیل میکند. اراده و کنترل بر روان خویش، بنظر بنده یکی از ویژگیهای اولیه و پایه و ضروری ابرانسان بودن است، و رسیدن به یک خوشبختی واقعی تر و پایدارتر.
اینکه شما فقط پول داشته باشید و عیاشی کنید، هرچقدر میخواهید بخورید، بخوابید، سکس کنید، بنده فکر نمیکنم خوشبختی واقعی عمیق و پایدار فقط با اینها تامین شود. اگر هم مدتی خوشبختی ظاهری باشد اما بسیار شکننده و ناپایدار خواهد بود و احتمالا به مرور این حس تحلیل میرود. همین است که آدمهایی را بارها دیده ایم روایتشان را شنیده ایم که باوجود ثروت و خوشبختی ظاهری اما سرانجام رو به سوی افسردگی و انواع اختلال های روانی و انحرافات و ریسک ها رفته اند.
قدرتی در درون نیاز است! و این همان بحث قدرتهای اصیل و درونی است که بنده تاکنون بارها بدان اشاره کرده ام.
sonixax نوشته: هر سه تاش نهایتن در خدمت شکم و زیر شکم هستند!
پس هر چه قدر هم که عالم و ورزشکار و باهوش باشی نهایتن اساسی ترین خوشیهای زندگیت خلاصه میشه در خوردن، خوابیدن، کردن/دادن.
چرا کسب علم میکنی ؟!
برای اینکه پول در بیاره که باهاش بخوری، بخوابی، بکنی .
چرا ورزش میکنی تا قدرت بدنی بیشتری داشته باشی ؟!
برای اینکه دختر/پسر بیشتری رو جذب خودت بکنی!
چرا دنبال جذب دختر/پسر هستی ؟!
برای اینکه بکنی یا بدی!
همه این کارها رو کردی! خسته و کوفته میری میخوابی - فرداش روز از نو روزی از نو .
حتا اگر به خفن ترین شهر بازی دنیا هم که بری یا با دوست دختر/پسرت میری! یا اگر با اونها نری حتمن یه پشمکی چیزی میخوری!!! چون بالا پایین رفتن خالی توی یک سری ماشین خطرناک، تک و تنها طوری که در جهت تحریک طرف یا خودنمایی نباشه لذتی نداره و به نظر بی فایده میاد.
هوش هم که مشخصه ژنتیکیه! نمیشه کم و زیادش کرد - کسی که کودن و کم هوش به دنیا میاد، ممکنه دکتر هم بشه (در نتیجه خر خونی زیاد) ولی نهایتن کودن و کم هوش هم از دنیا میره. دست خودش هم نیست. توانایی مغزیش برای پردازش و درک مفاهیم و دخیره اطلاعات (که اسمشون رو گذاشتیم هوش) بیشتر از اون نیست. کسی هم که باهوش یا نابغه به دنیا میاد، ممکنه هیچ پُخی هم نشه! ولی باهوش یا نابغه هم از دنیا میره! (ولی اگر پُخی نشه با اینکه باهوش بوده اسمش میشه نخاله).
حالا اگر یک آدم باهوش در شرایط مناسب قرار بگیره میشه بیل گیتس!
اگر یک آدم کودن در شرایط مناسب قرار بگیره میشه احمد خاتمی یا جنتی!!!
اگر یک آدم باهوش در شرایط مناسب قرار نگیره میتونه هر کسی بشه - اگر در شرایط فاجعه بار قرار بگیره توی اتوبوس راهیان نور موقعی که داشته میرفته یک سری خاک و خُل ببینه میره ته دره میمیره!!!
اگر یک آدم کودم در شرایط مناسب قرار نگیره میشه کارگر فلان بقالی! اگر در شرایط فاجعه بار قرار بگیره میشه عملی آخرش توی جوب میمیره!!!
ولی همه شرایط فرضی بالا اغلب تاثیری در میزان هوش و درایت طرف نداره - کودن، کودن میمیره - باهوش هم باهوش میمیره.
ولی نهایتن اساسی ترین نیازهای هر موجود زنده ای (+ انسان) چیه ؟!
خواب
سکس (تولید مثل)
خوراک
پس تمام لذتهای دنیا نه برای انسان بلکه برای هر موجود دیگه ای همین سه تا هستش - ما بقی توضیح و تفسیر اضافی هستند که نهایتن هم منجر میشند به همین سه تا.
تا حد زیادی موافقم.
البته دو مورد ِ قدرت و جذابیت رو هم باید به این چن مورد اضافه کنم.
مقبولیت ُ محبوبیت(همون جذابیت که گفتم) خیلی چیز لذت بخشیه.
البته خودم به شخصه قدرت رو چندان دوست ندارم ولی اکثر آدما عاشقشن.
kourosh_iran نوشته: همه اینا که گفتی درست، بحث من این بود که در راحت طلبی و عیاشی اگر افراط و نابخردانه کار بشه خسارت و ضرری که بعدا میتونه ببار بیاره و رنجی که به آدم تحمیل میشه، از لذت هایی که محروم میشه، بیشتر از اون لذت و راحتی موقتیه.
در کارتون پینوکیو یادتون باشه گیر یه مرد شیاد میفته و با دوستش مدتی در شهربازی فقط تفریح میکنن، پینوکیو و دوستش یه روز سرانجام به الاغ تبدیل میشن و مرده اونا رو برای بارکشی و بیگاری میفروشه.
من تاحالا آدم عیاشی ندیدم که مشکل نداشته باشه. و خیلی از این افراد رو دیدم که به سرنوشت های بد دچار شدن یا اینکه در چنین مسیری قرار داشتن بطور طبیعی و منطقی، و حداقلش از خیلی جهات آدمهای واقعا ضعیفی بودن.
آدم اگر دائم روی قوی کردن خودش کار نکنه، ورزش جسمی و فکری نکنه، روان خودش رو کنترل نکنه، تحلیل میره و به جاهای بد کشیده میشه. البته بین آدمها در این زمینه و شدت و ضعف و دیر و زودش شاید تفاوت هایی وجود داشته باشه.
اینه که شما حتی بقول دوستمون اگر 10 میلیارد هم پول داشته باشی، بازم بنظر من عاقلانه نیست که زندگیت رو صرفا در استراحت و تن آسایی و عیاشی و تفریح سپری کنی. البته ایشون هم به ورزش اشاره کرد که نشون میده حداقل متوجه این یکی شدن. ولی من میگم بیش از این هم نیازه. مثلا ورزش فکری هم حتما باید باشه. باید دنبال علم و یادگیری هم همیشه باشی. خمودگی و تن آسایی و تفریح مداوم، خیلی زود آدم رو ضعیف میکنه، و آدم ضعیف در برابر خیلی خطرات و رنج ها آسیب پذیره و حتی دنیایی ثروت هم نمیتونه این ضعف ها و خطرات رو جبران کنه.
یه چیزهایی هم حالا فرگشتی در وجود ما ایجاد شده. شما میگی همه چیز از خوردن، خوابیدن، و سکس میاد. تمام انگیزه ها. در این بحثی ندارم، اما بنظر من هدف و لذت لزوما اینقدر مستقیم با اینا در ارتباط نیست. مثلا وقتی ورزش میکنی قوی میشی حتی اگر اهل دختربازی و سکس نباشی بازم یه احساس خوب و لذت و مزایایی داره و از خودت حال میکنی. خب این میتونه درواقع به علت همین انگیزه های اولیه و فرگشت بوده باشه و بقول شما نهایتا ریشه هاش به همین خوردن، خوابیدن و سکس برسه، ولی موضوع اینه که بهرحال فرگشت کور و غیرهوشمنده و الان شما میتونی حتی بدون اینکه مستقیما به این اهداف فکر کنی و اینقدر تمرکز و عجله روشون داشته باشی، از ورزش و قدرت جسمی یا ذهنی لذت ببری، پس نیازی نیست لزوما این قدرت برای رسیدن به مثلا سکس استفاده بشه تا لذت بخش باشه، همینطوریش هم تاحد قابل توجهی لذت بخش هست، چون فرگشت این رو برای رسیدن به همون مسائل در وجود ما گذاشته. همونطور که خود سکس هم درواقع هیچ مفهوم و معنا و لذت ذاتی نداره و بخاطر بقای نسل هست که فرگشت این رو در دید ما لذت بخش قرار داده.
البته شما یه چیز، یه انگیزهء بنیادین و پایه رو فراموش کردی، و اون امنیت است. حفظ بقا و امنیت قدم اول قبل از موارد دیگر است. شاید بخاطر همینه که اینقدر قدرت جسمی و اینها برای انسان جذابیت داره. چون با قدرت، شما احساس امنیت میکنی و در درجهء اول بقای خودت دربرابر تهدیدهای خارجی مثل صدمهء فیزیکی از جانب انسانهای دیگر و حتی حیوانات حفظ میشه یا حداقل بیشتر تضمین میشه.
پس من از قدرت جسمی لذت میبرم، از قدرت ذهنی لذت میبرم، از دانستن، از توانستن، حالا چه به سکس برسم چه نرسم، بهرحال این به خودی خودش هم لذت بخشه. ولی البته تایید میکنم که یک بخش بزرگ هدف و لذت اینها به همون بحث امنیت، خوردن، خوابیدن، سکس برمیگرده. این بخش خودآگاهه. مثلا من میدونستم و میدونم و تجربه کردم و بهم ثابت شده که هرچی دانش و توانایی های بیشتری داشته باشم خب نیاز هست کمتر کار سخت بکنم، احترام و جایگاه اجتماعی بهتری دارم، بیشتر میتونم استراحت کنم (خوابیدن) و اوقات فراغت داشته باشم، پول بیشتر دربیارم غذا بهتر بخورم، ... . اینا همه هست.
اما گذشته از تمام این توجیه های فرگشتی و تماما مادی، من لزوما تفکر و تجربیات خودم رو محدود به این نمیدونم. من احتمال میدم این مسائل ابعادی بیش از این هم داشته باشن. ابعاد روحی و اینها! هرچند نمیشه به این راحتی ثابتش کرد، ولی من فکر میکنم اینکه فقط به همون شکل بدوی و فرگشتی و مادی فکر کنم یک مقدار ناعاقلانه است چون حس ها و تجربیات شخصی خودم رو در این زمینه داشتم و دارم. هرچند شاید بشه گفت، بقولی هم مثل هرم مازلو، که موارد فرگشتی/مادی، طبیعتا پایه ای تر هستن و لازم و اول پیش میان. یعنی تا شما امنیت نداشته باشی، شکمت سیر نباشه، بقدر کافی استراحت و تفریح نکنی، نمیتونی به ابعاد و تعالی روحانی در این باب هم دست پیدا کنی، چون هنوز مسائل اولیه تر و پایه ای تر و غرایز حیوانیت تامین و ارضاء نشده.
بنظر میرسه آدمی حداقل یک ابعاد و نیروهای ناشناخته ای هم داره. این احتمال هست. حالا نمیگم حتما به شکل خاصی مثل خدا و روح و ادیان، ولی یک چیزهایی شاید باشه بهرحال. مثلا در همین هنرهای رزمی و شائولین کارها و اینها که قبلا هم بحثش شده و روایت و فیلم و مطلب زیاد هست که میگن نیروهای عجیبی درشون پیدا میشه. من خودم چندتا فیلم دیدم مثلا طرف با نیروی «چی» یه کارهایی میکنه نمیدونم آجر رو میزنه از چند متری میندازه، یکی بود طرف حیوانات رو خواب میکرد!! و خیلی از این موارد که دیگران تعریف میکنن دیدن.
حرفهای شما رو قبول دارم! ولی هدف نهایی یک چیزه (تولید مثل) که ابزارشون سکس ، خوردن و خوابیدنه.
حتا وعده های دینی و به قول برخی دوستان معنوی و ... هم تمامن اهدافی مادی دارند!
اسلام : بعد از مرگ اگر آدم خوبی بوده باشید (بر طبق تعریف اسلام از آدم خوب) میرید بهشت! اونجا تنها چیزی که در اختیارتون هست سکس بی پایان و خوراکی رایگانه!
مسیحیت : بعد از مرگ اگر آدم خوبی بوده باشید (بر طبق تعریف مسیحیت از آدم خوب) میتوانید تا ابد در بهشت روی زمین زندگی کنید که درش خبری از مریضی نیست و هر خوراکی بخواهید رایگان در اختیارتان است!
یهودی : بعد از مرگ اگر آدم خوبی بوده باشید (بر طبق تعریف یهودیت از آدم خوب) اجازه ورود به عدن را کسب میکنید که همانا بخور بخواب بکن صفا سیتی!
مذاهب شرقی (بودا،هندو،شینتو و ...) : بعد از مرگ اگر آدم خوبی بوده باشید (بر طبق تعریف آن ادیان از آدم خوب) میتوانید دوباره به جهان باز گردید و یک بار دیگر تمام لذتهایش را تجربه کنید و مادامی که آدم خوبی هستید در این دور تسلسل باقی خواهید ماند!
Soheil نوشته: تا حد زیادی موافقم.
البته دو مورد ِ قدرت و جذابیت رو هم باید به این چن مورد اضافه کنم.
مقبولیت ُ محبوبیت(همون جذابیت که گفتم) خیلی چیز لذت بخشیه.
البته خودم به شخصه قدرت رو چندان دوست ندارم ولی اکثر آدما عاشقشن.
چرا جذابیت رو دوست دارید ؟!
به خاطر جلب توجه دیگران!
چرا به دنبال جلب توجه دیگران هستید ؟!
در مورد جنس مخالف به خاطر رسیدن به سکس!
در مورد همجنس شاید رسیدن به سکس!! و در بیشتر موارد پیروزی در رقابتهای روزانه و پیروزی جهت رسیدن به ثروت که بعدش بتوانید بهتر بخورید، با زنان بهتری بخوابید و خواب بیشتری داشته باشید!
البته من قبول دارم مساله رو خیلی ساده کردم با بسط دادنش به سه لذت بسیار پیش پا افتاده روبروی بشر! ولی نهایتن تمام لذتها ختمِ به این سه میشوند خواه نا خواه. کاریش هم نمیشه کرد برترین لذتها و خوشگذارانی های هر شخص بر پایه یکی از این سه هستش - با ورود انسان به دوره معاصر و پیشرفته یک آدرنالین هم بهش اضافه شده که البته باز به نوعی ریشه در ترس وبقا (تولید مثل) دارد.
من فکر میکنم لذت های ما دسترسی به نداشته هامون و اهدافمون باشه
هر کسی اهداف و نداشته هاش یه جوره
یکی قدرته
یکی خواب و خوراکه
یکی ارامشه
یکی تحصیلات و موقعیت اجتماعییه
یکی بهشت و حوریه ست
یکی هم ازادی
یکی زیبایی و تناسب اندام
یکی هم سکس
ادما با هم فرق دارندافکارشون فرق دارند
و افکار ما قابل تغییرند
پس لذتهای ما هم تو هر دوره زندگی یه جور تعریف میشن و همیشه در حال تغییر هستند و نمیشه اونا رو درجه بندی کرد