کشورهای غربی اجازه فعالیت به مبلغین اسلام را میدهند حال آنکه کشورهای اسلامی مبلغین مسیحیت یا هر دین دیگری بجز اسلام را دستگیر و حتی میکشند اما اگر بخواهیم به حقوق بشر رجوع کنیم اسلام حق تبلیغ ندارد. طبق میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی بند 1 ماده 20 میگوید:
1. هر گونه تبلیغ برای جنگ به موجب قانون ممنوع است.
Internation Convent On Civil And Political Rights
آیه 39 سوره انفال:
و با آنان بجنگید تا فتنه اى بر جاى نماند و دین یكسره از آن خدا گردد پس اگر [از كفر] بازایستند قطعا خدا به آنچه انجام مىدهند بیناست.
متن قرآن, سوره: الأنفال, از آیه 39 تا آیه 48
یعنی اسلام تبلیغ جنگ میکند تا زمانی که فتنه ای برجا نماند و دین همه دین خدا (الله) شود که همان اسلام است.
در بند 2 ماده 20 میگوید:
2. هر گونه دعوت (ترغیب) به كینه (تنفر) ملی یا نژادی یا مذهبی كه محرك تبعیض یا مخاصمه یا اعمال زور باشد به موجب قانون ممنوع است.
Internation Convent On Civil And Political Rights
آیه 4 سوره ممتحنه:
قطعا براى شما در [پیروى از] ابراهیم و كسانى كه با اویند سرمشقى نیكوست آنگاه كه به قوم خود گفتند ما از شما و از آنچه به جاى خدا مىپرستید بیزاریم به شما كفر میورزیم و میان ما و شما دشمنى و كینه همیشگى پدیدار شده تا وقتى كه فقط به خدا ایمان آورید جز [در] سخن ابراهیم [كه] به [نا]پدر[ى] خود [گفت] حتما براى تو آمرزش خواهم خواست با آنكه در برابر خدا اختیار چیزى را براى تو ندارم اى پروردگار ما بر تو اعتماد كردیم و به سوى تو بازگشتیم و فرجام به سوى توست.
متن قرآن, سوره: الممتحنة, از آیه 4 تا آیه 13
و این کینه هم محرک تبعیض هست هم مخاصمه هم اعمال زور و هر سه در قرآن آمده و سنت و فقه تصدیقش میکند:
در مورد تبعیض که طبق فقه شیعه با کشتن یک اهل کتاب مسلمان قصاص نمیشود و فقط یک دوازدهم دیه یک مسلمان را میپردازد و طبق فقه اهل سنت هم با کشتن اهل کتاب مسلمان قصاص نمیشود و فقط دیه پرداختی بیشتر است که یک سوم دیه یک مسلمان پرداخت میشود. کشتن کفار غیر کتابی که صواب هم دارد. از نظر مخاصمه داشتن مسلمانان با مردم نظر پیامبر به اندازه کافی گویا هست و در مورد اعمال زور هم نظر بنیانگذار تشیع:
اهل سنت = صحیح بخاری جلد 4 صفحه 58:
پیامبر میگوید: من مامور شده ام با مردم بجنگم تا لا اله الا الله بگویند. پس کسی که لا اله الا الله بگوید جان و مالش از دست من در امان است.
شیعه = کافی جلد 5 صفحه 11:
امام صادق میگوید : اهل کتابی که در دارالحرب هستند (جزیه نمیپردازند) کنیز گرفتن از آنان (به عبارت ساده یعنی دزدیدن و یا اسیر گرفتن زنان و دخترانشان برای کنیزی) و اموالشان برای ما حلال است. و ازدواج با آنان برای ما جایز نیست (یعنی نمیتوانیم از آنان همسر انتخاب کنیم و زنان آنان کنیز ما هستند نه همسر) و از آنان پذیرفته نمیشود جز اسلام یا جزیه و یا مرگ... (و سپس در مورد کفار غیر کتابی میگوید) و از آنان پذیرفته نمیشود جز مرگ یا اسلام.
چرا با وجود چنین ایراداتی در اسلام که هم شامل قرآن هم سنت هم فقه هر دو فرقه اصلی اسلام (تسنن و تشیع) میشود اسلام آزادانه تبلیغ میشود؟!
به همان دلیل که کمونیسم و سایر ایده های ضد بشری آزادانه تبلیغ میشوند!
آزادی بیان در غرب یک اصل است! تنها در برخی کشورهای اروپایی ترویج نازیسم ممنوع است که همین هم دیر یا زود برچیده خواهد شد.
و به نظر من دادن این آزادی به کسانی که حق آزادی بیان را مخالفین خود یا کسانی که همنظر اینها نیستند را به رسمیت نمیشناسند خیانت در حق تمام کسانیست که آزادی بیان را برای همه میخواهند ولو مخالف ایشان باشند.
مثلن یک کمونیست نباید اجازه ابراز عقیده داشته باشد مادامی که معتقد است آنهایی که طرفدار کمونیسم نیستند حق ابراز عقیده ندارند.
یک اسلامگرا نباید اجازه ترویج و تبلیغ ایده ی خود را داشته باشد وقتی خودش به این اصل پایبند نیست و تنها از آن جهت ترویج افکار گندیده ی خودش سوء استفاده میکند.
m@hdi نوشته: ...
پس کسی که لا اله الا الله بگوید جان و مالش از دست من در امان است.
ولی میگم خب به همین سادگی لا اله الا الله گفتن همه مشکلات حل میشه این خودش جالبه و من باشم میگم که جان و مالم در امان باشه.
و بخاطر همین بنظر من یک مقدار درمورد خشونت و ظلم اسلام اغراق میکنید. اگر اسلام واقعا اونقدر خشن و بی منطق بود به این راحتی فقط با همین یک حرف، حقوق برابر شهروندی به طرف نمیداد.
نظر شما چیه؟
به نظر من باید اجازه تبلیغ داشته باشند تا بقیه با این مزخرفات آشنا بشوند به جای محدود کردن تبلیغ اسلام باید حمایت بیشتری از منتقدان اسلام صورت بگیرد تا از توحش مسلمین در امان باشند.
از طرف دیگر اگر به مسلمانان اجازه تبلیغ نداد با توجه به افکار دایی جان ناپلئونی احساس مهم بودن میکنند و...
kourosh_iran نوشته: و بخاطر همین بنظر من یک مقدار درمورد خشونت و ظلم اسلام اغراق میکنید. اگر اسلام واقعا اونقدر خشن و بی منطق بود به این راحتی فقط با همین یک حرف، حقوق برابر شهروندی به طرف نمیداد.
نظر شما چیه؟
بنده اغراق نکردم این سخن خود پیامبر بود. خب به نظر شما پیامبر و مسلمین باید چیکار میکردند تا بفهمند فلانی مسلمان واقعی هست یا نه؟! علم غیب که نداشتند! شما تاریخ اسلام را بخوانید جنگهایی است به نام جنگ های رده که بعد از فوت محمد شکل گرفت و علتش هم این بود که برخی قبایل که به زور مسلمان شده بودند از اسلام برگشتند و مسلمین واقعی با آنها جنگیدند و آنان را کشتند:
جنگهای ارتداد - ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
اگر اسلام خشن و بی منطق نبود که پیامبرش کسی را بزور مسلمان نمیکرد که بخواد بعد از ارتدادش او را بکشد! اسلام خشن و بی منطق بودنش را بخوبی نشان داده فقط کافیست اندکی قرآن و سنت و تاریخ اسلام را بخوانید تا بفهمید که اسلام چقدر در حق بشریت ظلم کرده و چقدر خشن و بی منطق است.
این را در نظر داشته باشید در سنت اسلام خیلی بیشتر از قرآن حرف های ضد و نقیض هست و مثلا همانطور که پیامبر برای فرار از حرف های ضد و نقیض در قرآن مجبور شد مسئله ناسخ و منسوخ را پیش بکشد (چون در مکه در قدرت نبود ولی در مدینه قدرت پیدا کرد) در سنت هم علمای اسلام (تسنن و تشیع) مجبور شدند بحث ضعیف بودن برخی احادیث را پیش بکشند یا حتی کلا بزنن زیر اینکه فلان گفته جزو سنت است!
مثلا اگر شما جستجویی در سنت شیعه بکنید بسیاری حدیث میبینید که در آنها گفته شده حکومت حق ائمه است و در زمان غیبت هرکس علم این را در دست بگیرد که میخواهد حکومت اسلامی ایجاد کند طاغوت است اما میبینیم که خمینی آمد با استناد به یک سری احادیث دیگر حکومت اسلامی ایجاد کرد و از سنت هم دلایلی توانست برای برپایی حکومت در دوران غیبت پیدا کند و بسیاری از علمای شیعه تاییدش کردند. در مورد قرآن و سنت شما میتوانید با بعضی حرف های پیامبر و ائمه (در مورد شیعیان) حتی مدرن و منطقی زندگی کنید و با برخی دیگر میتوانید مثل اعضای طالبان و القاعده زندگی کنید! سنت یک چیز ناقص است و بسیاری از حرف های زده شده در سنت کامل نیست.
مثلا شما با گفتن لا اله الا الله مسلمان نمیشوید بلکه محمدا رسول الله را هم باید بگویید اما در این روایت فقط اولی گفته شده! اگه سنت شیعه را بخوانید میبینید که احادیث شیعه میگویند کسی که امامت را قبول نداشته باشد مسلمان نیست یعنی برخی شیعیان امامت که جزو اصول دین در شیعه هست را واقعا یک اصل در دین میدانند (شیعیان واقعی) ولی برخی دیگر یا از روی نادانی یا برای اینکه مسخره به نظر نرسند میگویند اهل سنت هم مسلمان هستند چون اگر بگویند اهل سنت مسلمان نیستند یعنی از 1.6 میلیارد مسلمان فقط 0.2 میلیاردشان میروند بهشت! برخی ولایتمداران که ولایت فقیه را هم اصل میدانند در حالی که برخی دیگر اهل کتاب را هم بهشتی میدانند! به هر حال اختلاف فراوان است.
منظورم این بود که همین که صرف حرف و قبول ظاهری رو هم میپذیرن باز بین اسلام و خشونت و زور و هرج و مرج محض تفاوت زیادی ایجاد میکنه و جای اندیشه دارد! یعنی به این اکتفا کردن آیا اینقدر احمق و سطحی بودن یا واقعا منطق و حقیقت و انسانیتی شاید در پس اسلام بوده و یا شاید در اون دوران خاص همین برای گسترش و قدرت اون نیاز و کافی بوده. بهرحال بازم جای شکر داره و اگر منصف و واقع بین باشیم باید این تفاوتها رو مطرح کنیم و اثرات عملی احتمالی اونا رد مد نظر قرار بدیم.
شما اگر بررسی کنید جنایتکاران و زورگویان تاریخ هرکاری دلشون خواسته کردن و میکنن و فقط یک حرف و قبول ظاهری مانع از امیال و جنایات اونا نمیشه. مثلا احساس کنن کسی دروغ میگه یا یک تهدیده خب راحت میزنن میکشنش یا حداقل آزار و محدودش میکنن. ولی در اسلام همینکه شما یک چیزی رو در ظاهر قبول/اعتراف بکنی کاریت ندارن و حقوق و امنیت کامل مسلمانان رو هم دریافت میکنی، ولو همه در عمل بدونن و مشاهده کنن که شما آدم معتقدی نیستی.
یک جورهایی بنظر میرسه بنیانگذاران اسلام خودشون واقعا بهش اعتقاد داشتن، وگرنه خیلی گروهها و داستانهای ساختگی در تاریخ وجود داشتن که یک مرام و باور و چیزی رو تبلیغ میکردن ولی چون خودشون هم اعتقادی بهش نداشتن و کاملا ساختگی بوده این رو در عمل هم مشاهده میکنیم که به این سادگی چنین امتیازات و نقطه ضعفهایی دست دیگران نمیدن که هرکس بتونه با صرف حرف و قبول ظاهری خودش رو نجات بده و از تیررس دور کنه!
مثل اینکه در یک حکومت کمونیستی به صرف اینکه بگی من کمونیسم رو قبول دارم دیگه کاری به کارت نداشته باشن و قبلا هم هر فعالیتی بر علیه کمونیسم کردی و هرچی گفتی و هر خسارتی که بهش زدی بیخیال بشن! عمرا!
در اسلام هم مثلا دیگه کار ندارن شما خمس و زکات میدی یا نه و در خلوت خودت چه میکنی نماز میخونی یا نه، عرق میخوری، زنا میکنی، یا حتی گاهی با موذی گری به اسلام ضرر میزنی و چیزی به ضررش میگی و غیره.
البته شاید همهء اینا بخاطر جبر شرایط و اشتباهات خودشون بوده، ولی بهرحال همین که یک چنین مواردی هم هست در عمل خیلی مفیده و خطرناک بودن اسلام رو به میزان قابل توجهی کاهش میده. همین که پیروان دین اینقدر روی این اصول مطمئن هستن و تغییرش نمیدن (یا نمیتونن بسادگی تغییر بدن) باز خیلی خوبه!
ببینید من سعی میکنم آدم منصفی باشم و اغراق و بی انصافی نکنم! بنظر من درمورد اسلام و حتی ج.ا. هم خیلی وقتا اغراق و انتخاب های عمدی شده و میشه و نقاط قوت و موفقیت و سودهایی که داشتن و دارن اکثرا نادیده گرفته میشه یا انکار یا کوچک نمایی میشه.
kourosh_iran نوشته: ببینید من سعی میکنم آدم منصفی باشم و اغراق و بی انصافی نکنم! بنظر من درمورد اسلام و حتی ج.ا. هم خیلی وقتا اغراق و انتخاب های عمدی شده و میشه و نقاط قوت و موفقیت و سودهایی که داشتن و دارن اکثرا نادیده گرفته میشه یا انکار یا کوچک نمایی میشه.
من هم در گفتارم انصاف را رعایت کردم مثلا در همانجا که گفتم با بعضی روایات و احادیث سنت اسلام میتوان مدرن و منطقی زندگی کرد اما اصل مطلب این است که اسلام چاره دیگری جز قبول ظواهر ندارد چون نه محمد و نه مسلمین میتوانند نیت خوانی کنند و نه اسلام یک دینی هست که بشود از آن فقط یک برداشت داشت که براساس آن بتوان وارد حریم خصوصی شد و کسی را مجازات کرد.
m@hdi نوشته: اسلام چاره دیگری جز قبول ظواهر ندارد چون نه محمد و نه مسلمین میتوانند نیت خوانی کنند و نه اسلام یک دینی هست که بشود از آن فقط یک برداشت داشت که براساس آن بتوان وارد حریم خصوصی شد و کسی را مجازات کرد.
خب مسئله همین است که چرا اینطور است، و میتوانست خیلی بدتر باشد. بطور مثال آیا نمیشد در اسلام در این زمینه هم به پیامبر اختیارات ویژه داده شود و ادعا شود که چون پیامبر متصل به خدا و وحی است و از درون و باطن افراد آگاه است و اینطور حرفها، پس میتواند در این موارد قضاوت کرده و حکم بدهد و قبول ظاهری را نپذیرد و طرف ها را مجازات کند؟ اینطوری یک قدرت خوبی برای سرکوب هر مخالف و تهدیدی به رهبر/سیستم داده میشد.
همینطور شاید میشد این حق را بصورت ارثی یا حتی به جانشینان/خلیفه ها نیز داد.
بشر خودش نظامهای فریبنده ای مثل کمونیسم را آن هم با ادعاهای مدرن و عدالت طلبانه و انسانی درست کرده است که از ادیان بدتر و خطرناک تر هستند! در اسلام کاری ندارند که تو عملا اعتقاد داری یا نه، نماز میخوانی یا نه، در نماز جمعه شرکت میکنی یا نه، به حیطهء شخصی ات کار ندارند، و خیلی مسائل و احکامش اصولا سود مشخصی برای دیگران و حکومت و قدرت حاکم ندارد (که بعضا علی الظاهر بعکس هم هست) بلکه مسائل و عبادات و اعمال شخصی هستند. در حالیکه مثلا آیا در کمونیسم شوروی شما جرات میکردی یک حرف مشکوک بزنی، در همایش های حزب شرکت نکنی، نقد و ایراد و به اصطلاح شبهه ای وسط بیاندازی، شعار ندهی، تظاهرات نکنی، ...، آنوقت بخصوص که یک دشمنی حسود شخصی ای چیزی داشتی یا کسی دنبال موقعیت و مقام شما در جامعه/حکومت میبود میتوانستند یک آشی برایت بپزند که آن سرش ناپیدا!
درست است که ادیان تاحدی خطرناک و خسارت بار هستند، اما دیگر نه در آن حد که خود بشر بوده است! و این خود جای سوال و انصاف پیش می آورد که پس هدف ادیان چه بوده است؟ آیا واقعا سراسر جعل و دروغ و برای اهداف قدرت طلبی محض و سوء استفادهء شخصی بوده اند؟ آیا ناشی از جهل و توهم و تخیل و اشتباه بوده اند؟ آیا ریشه هایی در حقیقتی داشته اند؟ گرچه من خود تمام چیزهای موجود در ادیان را قبول نمیکنم، چون دلیلی هم ندارد که آنها را دربست بپذیرم، اما بهرحال موضوعی پیچیده و محل بحث است و چیزهای درست و مفید نیز در آنها یافت میشود.
kourosh_iran نوشته: ولی میگم خب به همین سادگی لا اله الا الله گفتن همه مشکلات حل میشه این خودش جالبه و من باشم میگم که جان و مالم در امان باشه.
و بخاطر همین بنظر من یک مقدار درمورد خشونت و ظلم اسلام اغراق میکنید. اگر اسلام واقعا اونقدر خشن و بی منطق بود به این راحتی فقط با همین یک حرف، حقوق برابر شهروندی به طرف نمیداد.
نظر شما چیه؟
یعنی آنها عادل هستند و خوبرهستند که با خواندن آن دو ورد از قتل و غارت شخص چشم پوشی می کنند!!؟؟
1- اگر کسی الله و محمد را قبول نداشت؟
2- آیا گفتی اسلام را قبول داری تمام شد؟ یا باید احکام را اجرا و رعایت کنی و نکنی مجازات میشوی؟
3- آیا در جهاد و جنایات نباید شرکت کنی؟
4- آیا در برابر اهریمن تسلیم نمیشی با شهادتین گفتن؟
kourosh_iran نوشته: خب مسئله همین است که چرا اینطور است، و میتوانست خیلی بدتر باشد. بطور مثال آیا نمیشد در اسلام در این زمینه هم به پیامبر اختیارات ویژه داده شود و ادعا شود که چون پیامبر متصل به خدا و وحی است و از درون و باطن افراد آگاه است و اینطور حرفها، پس میتواند در این موارد قضاوت کرده و حکم بدهد و قبول ظاهری را نپذیرد و طرف ها را مجازات کند؟ اینطوری یک قدرت خوبی برای سرکوب هر مخالف و تهدیدی به رهبر/سیستم داده میشد.
همینطور شاید میشد این حق را بصورت ارثی یا حتی به جانشینان/خلیفه ها نیز داد.
بشر خودش نظامهای فریبنده ای مثل کمونیسم را آن هم با ادعاهای مدرن و عدالت طلبانه و انسانی درست کرده است که از ادیان بدتر و خطرناک تر هستند! در اسلام کاری ندارند که تو عملا اعتقاد داری یا نه، نماز میخوانی یا نه، در نماز جمعه شرکت میکنی یا نه، به حیطهء شخصی ات کار ندارند، و خیلی مسائل و احکامش اصولا سود مشخصی برای دیگران و حکومت و قدرت حاکم ندارد (که بعضا علی الظاهر بعکس هم هست) بلکه مسائل و عبادات و اعمال شخصی هستند. در حالیکه مثلا آیا در کمونیسم شوروی شما جرات میکردی یک حرف مشکوک بزنی، در همایش های حزب شرکت نکنی، نقد و ایراد و به اصطلاح شبهه ای وسط بیاندازی، شعار ندهی، تظاهرات نکنی، ...، آنوقت بخصوص که یک دشمنی حسود شخصی ای چیزی داشتی یا کسی دنبال موقعیت و مقام شما در جامعه/حکومت میبود میتوانستند یک آشی برایت بپزند که آن سرش ناپیدا!
درست است که ادیان تاحدی خطرناک و خسارت بار هستند، اما دیگر نه در آن حد که خود بشر بوده است! و این خود جای سوال و انصاف پیش می آورد که پس هدف ادیان چه بوده است؟ آیا واقعا سراسر جعل و دروغ و برای اهداف قدرت طلبی محض و سوء استفادهء شخصی بوده اند؟ آیا ناشی از جهل و توهم و تخیل و اشتباه بوده اند؟ آیا ریشه هایی در حقیقتی داشته اند؟ گرچه من خود تمام چیزهای موجود در ادیان را قبول نمیکنم، چون دلیلی هم ندارد که آنها را دربست بپذیرم، اما بهرحال موضوعی پیچیده و محل بحث است و چیزهای درست و مفید نیز در آنها یافت میشود.
ببینید برای حکومت اسلامی نیازی وجود ندارد که مطمئن شود همه مردمی که ادعا میکنند مسلمان هستند واقعا مسلمان باشند. چیزی که اهمیت دارد این است که حکومت اسلامی بتواند ارتشی برای خود فراهم کند و مطمئن شود که آن ارتش واقعا مسلمان هستند و سپس دیگر نیازی به این نیست که مطمئن شود همه مسلمان هستند چرا که اگر گروهی مرتد شوند و بر علیه حکومت اسلامی شورش کنند حکومت اسلامی آنها را میکشد و آنها میشوند درس عبرتی برای سایر مسلمانان غیر واقعی!
الان مثلا فکر میکنید جمهوری اسلامی نمیداند اکثر مردم بر علیهش هستند؟! میداند اما نیازی نمیبیند که وارد حریم خصوصی آنها شود همین که ارتش و سپاه و بسیج و امثالهم را دارد مطمئن هست که مردم کاری نمیکنند اما شاید بگویید مردم هم دست و پا بسته نیستند که این حرفتان صحیح است چرا که جمهوری اسلامی نمیتواند مثل صدر اسلام کشتار کند چون امکان دارد بقیه کشورها علیهش ائتلاف تشکیل دهند و به جمهوری اسلامی حمله کنند اما تا وقتی که مردم حاضر نیستند هزینه ای بدهند جمهوری اسلامی پابرجاست.
نمونه دیگر کتاب 2 قرن سکوت هست که برعکس اسمش نشان میدهد بسیاری از کسانی که ظاهرا مسلمان شدند و بعدا بر علیه حکومت اسلامی شورش کردند شکست خوردند و مسلمین آنها را کشتند. عموم مردم هم که ظاهرا مسلمان شدند (منظورم صدر اسلام است) بخاطر ترسشان از حکومت اسلامی به فرزندانشان میگویند اسلام دین حق است چرا که میترسند همان بلایی که سر شورشیان آمد سر فرزندان خودشان بیاید. حتی حکومت های ایرانیی که بعد از حمله مسلمین به ایران شکل گرفتند چون با چند قرن فاصله شکل گرفتند هم حکومت های اسلامی بودند چرا که زمانی تشکیل شدند که مردم به این باور رسیده بودند که اسلام دین حق است و خود سردمداران حکومت هم مسلمان بودند و به دینشان باور داشتند و فقط تنها فرقی که با بقیه مسلمین داشتند این بود که حاضر نبودند تحت لوای اعراب زندگی کنند.