دفترچه

نسخه‌ی کامل: گفتار-نوشتار
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2
چه عاملی باعث به وجود اومدن این اختلاف شده؟ علتش بی سوادی بسیاری از مردم در گذشته بوده, یا اینکه بخش زیادی از نوشته ها رو متون ادبی تشکیل می دادند و نثر ادبی نمی تونسته زبان مردم کوچه بازار باشه؟
و آیا این تفاوت زبان گفتار و نوشتار یه نکته منفی برای زبان محسوب نمیشه؟ یکی اینکه یادگیری زبان رو سخت تر می کنه و دوم اینکه:
Mehrbod نوشته: باری به دوش مغزمان افزوده‌ایم: بایستی اکنون شیوه‌هایِ بسیار بسیار بیشتری که از آمایش[٢] این نگارش‌هایِ گوناگون پدید میایند را پشتیبانی کند.
چون ما با ترکیبهای متفاوت زبان گفتار و علاوه بر اون زبان نوشتار با هم ارتباط برقرار می کنیم و بحث و گفتگو می کنیم و مغز ما همه این شیوه ها رو باید پشتیبانی کنه.
Angela نوشته: چه عاملی باعث به وجود اومدن این اختلاف شده؟ علتش بی سوادی بسیاری از مردم در گذشته بوده, یا اینکه بخش زیادی از نوشته ها رو متون ادبی تشکیل می دادند و نثر ادبی نمی تونسته زبان مردم کوچه بازار باشه؟
و آیا این تفاوت زبان گفتار و نوشتار یه نکته منفی برای زبان محسوب نمیشه؟ یکی اینکه یادگیری زبان رو سخت تر می کنه و دوم اینکه:

من نمیدانم انگیزه‌یِ این شکاف میان زبان گفتار و نوشتار در پارسیک چیست, ولی آن اندازه ویژه‌یِ ما نیست. در
آلمانی ب.ن. در نوشتار از «گذشته‌یِ فرزام» میبهرند, در انگلیسی و پارسیک کمابیش وارونه:

[table="width: 500"]
[tr]
[td]Pârsig[/td]
[td]English[/td]
[td]Deutsch[/td]
[/tr]
[tr]
[td]U raft[/td]
[td]She went[/td]
[td]Sie ging[/td]
[/tr]
[tr]
[td]U rafte ast[/td]
[td]She is gone[/td]
[td]Sie ist gegangen[/td]
[/tr]
[/table]

* آبی در گفتار

این را میتوان انگاشت چرا, چون در آلمانی هیچ راهِ ساده‌ای برای گرفتن ging (رفت) از کارواژه‌یِ gehen (رفتن)
نیست, هنگامیکه در انگلیسی این روند روالمندیده (نه برای go, ولی برای دیگر کارواژگان) و از رویِ کوتاهی برگزیده میشود.

با برگشت به پارسیک شاید سخن یکی از هموندان اینجا [MENTION=321]Sotude[/MENTION] درست باشد که ما یا باید به همین زبان
نوشتاریک سخن بگوییم, یا اینکه بهتر است این نوشتاریک را دورخیته و به همان زبان گفتار که کوتاه‌تر هم هست روی بیاوریم.

این یک دیدگاه گفتمان‌پذیر است, ولی به دید خود من این دوگانگی گفتار/نوشتار چیز بدی نیست و هتّا کاربرد هم دارد, زیرا انگار که ما دو نگارش از یک
زبان داشته باشیم, یکی برای اندیشه‌یِ تند و فرز و نافرزام (quick and dirty) به کار میرود, چنانکه در یاد من میگویم: «دارم بهِش میاندیشم ببینم چی میشه»,
ولی در نوشتار که رسانه‌ای است برای هماندیشی با دیگران, میایم اندیشه‌ام را آراسته و مینویسم «دارم به اش میاندیشم ببینم چه/چی میشود» (standardized).




Angela نوشته: چون ما با ترکیبهای متفاوت زبان گفتار و علاوه بر اون زبان نوشتار با هم ارتباط برقرار می کنیم و بحث و گفتگو می کنیم و مغز ما همه این شیوه ها رو باید پشتیبانی کنه.

این همان چیزی بود که من کوشیدم برسانم. این دبیره‌یِ پارسوتازیک که روی آن مینویسیم
خود اش دردسرآفرینی کم ندارد, به آن آمایش‌هایِ گوناگون از نگارش را هم باید افزود. بیشترین ناکارآمدی
زبان ما همانکون در جستجوناپذیری آن است. همین بند نوشته‌یِ مرا میتوان به هزار و اندی نگارش داشت و من برای خود ام کوشیده‌ام
تا جاییکه میشود همین را هم نیمچه نیمه درست کنم و نمونه‌وار, پسوند‌هایِ دارندگی را جدا مینویسم و ترفند‌هایِ دیگر میزنم,
ولی هیچکدام اینها راهکار دیرنده نیستند و در پایانِ روز باید کلک این دبیره را کند و به چیزی مانند UniPers: A New Alphabet for Persian روی آورد.



پارسیگر
چیزی که در فرگشتِ زبان روشنه اینه که نوشتار پیروِ گفتار پیش می ره، و دگرگونی اش همراه با فرایافت های تازه ای است که می پیداید، یکی از نیرومندترین ابزارهای مردم توانایی سخنیدن با بهره از ساختار هنجره اش است. که یکی انگیزه های نابودی نیاندرتال ها را ناتوانی گفتار می دانند با اینکه مغزی بزرگ تر از ما داشتند، چون نیروندترین ابزار همین گفتار بوده که پایندان زندگی گروهی بوده. هم اکنون هم هر گروهی گفتارِ ویژه ی خود را داراست، ب.ن. گفتار فندی ای که برای خودرو داریم خود گویای جایگاه زبان در تندای آگاهی رسانی است که در پیوند یکراست با تندای اندیشه است.

پارسیگر
صفحات: 1 2