یه نفر نوشته: دوس دارم اینجا نظراتتون راجع به من بگید. بنظرتون من چجور آدمیم؟
آنگوستیک و مسافر گفتند : بنظر دختر نیستی.. - نمی توان تورو به عنوان یک دختر قبول کنم..
یکی دیگه هم بنظرم همچین حرفی زده بود..
دوس دارم بدونم چرا و به چه دلیل؟ چه رفتاری یا صحبتی از من دیدند که اینگونه می اندیشند!
یا مثلا اونایی که منو میشناسن، در مورد من چه فکری میکنن.. منو چجور ارزیابی میکنن...
شما یک دختر باهوش هستید, ولی دانشاندوزی چندانی در زندگی نکردهاید و همهیِ دانش اتان تنها به چند زمینهیِ مرزمند مانند الکترونیک و هومنشناسی (روابط اجتماعی) و .. کوتاه میشوند.
در زندگی هم انگار سختی بسیار کشیدهاید, برای همین همواره میکوشید با ابزار خنده و ترول و شوخی در برابر گرفتاریها و سختیها رویارویی کنید.
از منش خودتان هم چندان دلخوش نیستید و پُرگاه احساساتی میشوید و جوری میرفتارید که دیرتر مایهیِ پشیمانی تان میشود, ولی نمیتوانید درباره اش کاری کنید.
از وابستگی و عشق هم بسیار میترسید و در این زمینه توان همدردی بسیار بالایی با دیگران دارید, جوریکه اگر کسی دلباخته اتان شود بیمانند
به دیگر دختران, از بازی دادن وی سرگرم نمیشوید و میکوشید وی را به احساس راستین خودتان بیاگاهانید تا از دلباختگی پیشگرفته و درد نکشد.
رویهمرفته توان همدردی بسیار بالایی دارید, ولی تنها با زنان, برای مردان تنها در زمینهیِ عشق و شاید چند چیز کوچک دیگر همدردی کنید.
پ.ن.
من این کار را دوست داشتم, بد نیست سندلیهایِ داغ آینده هم یک "نگر دیگران دربارهیِ این نشیننده چه بود" داشته باشیم, بشیوهیِ
wittgenstein's ruler چیزی هم دربارهیِ دیگر هموندان بیاموزیم.
پارسیگر
Mehrbod نوشته: از وابستگی و عشق هم بسیار میترسید و در این زمینه توان همدردی بسیار بالایی با دیگران دارید, جوریکه اگر کسی دلباخته[6] اتان شود بیمانند[7]
به دیگر دختران, از بازی دادن وی سرگرم نمیشوید و میکوشید وی را به احساس راستین خودتان بیاگاهانید تا از دلباختگی پیشگرفته و درد نکشد.
راستش توقع همچین حرفی ازت نداشتم. خوب منو شناختی.. آفرین.
من به شدت از عشق و عاشقی و دلبستگی و .. دوری میکنم. تا ببینم رابطه داره به این سمت میره، حاضرم فحش بخورم و نفرینم کنند و من رابطه رو تموم کنم..
پیشتر در وبلاگم در مورد عشق گفته بودم
مستند - خاطره - نوستالوژی - عشق
2سال از نوشته ام میگذرد و هنوز نظرم عوض نشده..
عشق ، دردناک ترین ظلم خدا به بنده هاش هست..
در ین حال خیلی مقدس و خاص هست..
میترسم از اینکه کسی بخاطر من دلش بشکنه. اصلا نمیذارم کار به جایی بکسه که بخواد دلش بشکنه!
Mehrbod نوشته: از منش[3] خودتان هم چندان دلخوش نیستید و پُرگاه[4] احساساتی میشوید و جوری میرفتارید[5] که دیرتر مایهیِ پشیمانی تان میشود, ولی نمیتوانید درباره اش کاری کنید.
واقعا همینطوره...
تورو خدا - تورو اسپاگتی کمکم کنید..
واقعا از خودم و شخصیتم بدم میاد.. قبولش ندارم..
Mehrbod نوشته: من این کار را دوست داشتم, بد نیست سندلیهایِ داغ آینده هم یک "نگر دیگران دربارهیِ این نشیننده چه بود" داشته باشیم, بشیوهیِ wittgenstein's ruler چیزی هم دربارهیِ دیگر هموندان[8] بیاموزیم.
امتیاز و سرقفلیش رو میفروشم.. :-)
یه نفر نوشته: چه شد بانو؟ @mosafer
شرمنده دوست عزیز
کمی گرفتارم
دوستان نظراتشون رو گفتن و نیازی به جواب دادن من نیست
دقت کردی من هیچ سوالی ازت نپرسیدم
؟
Anarchy نوشته: دقت کردی من هیچ سوالی ازت نپرسیدم ؟
دقت کردید دقیقا سوال پرسیدید ؟:e405:
mosafer نوشته: دقت کردید دقیقا سوال پرسیدید ؟:e405:
خب جمله من پارادوکس داشت دیگه
!!
خب بپرس دیگه.. من تا 2روز دیگه اینجام....
از دستتون میرما
یه نفر نوشته: خب بپرس دیگه.. من تا 2روز دیگه اینجام....
از دستتون میرما
سوال من اینه که دوست داری چه سوالی ازت بپرسم
؟
Anarchy نوشته: سوال من اینه که دوست داری چه سوالی ازت بپرسم ؟
پرسشی که با حرف « آ » شروع شود و با حرف « ی » تموم بشه :-)
یه نفر نوشته: پرسشی که با حرف « آ » شروع شود و با حرف « ی » تموم بشه :-)
آآآآآآآ
پنالتی سوم بازی کره جنوبی - اسپانیا در یک چهارم نهایی جام جهانی 2002 رو کدوم بازیکن کره زد
؟؟
یییییییییییییییی