Russell نوشته: بعبارت دیگر جبری لاپلاسی که به ششیوهیِ نظری قابل پیشبینیست، در این صورت صحبت از «انتخاب گزینهای از میان گزینهها» چه معنایی خواهد داشت؟
نخست اینکه، عدم قطعیت در فیزیک کوانتوم، به شدت جبرگرایی علمی را زیر سوال برده است.
دوم اینکه: بر اساس جمله ی بالا و آنچه در تعریف آزادی(اراده) در جبر بیان داشتم، قابل پیش بینی بودن یک تصمیم یا انتخاب، تضادی با آنچه «انتخاب گزینهای از میان گزینهها» خواندیم، ندارد.
برای مثال، ما ممکن است با شناخت دقیق تر فیزیولوژی مغز و اعصاب به همراه عوامل روان شناختی بتوانیم تا حدی با قطعیت پیش بینی کنیم که شخص x در شرایط y از میان گزینه های z1,z2,z3 همواره z3 را انتخاب خواهد کرد و این بیانگر همان جبر اساسی و کلی می باشد؛ اما اگر انتخاب شخص x از میان گزینه ها آگاهانه بوده باشد، همچنان او آزادانه ولی در محدوده جبر، انتخاب کرده است.
Rationalist نوشته: نخست اینکه، عدم قطعیت در فیزیک کوانتوم، به شدت جبرگرایی علمی را زیر سوال برده است.
دوم اینکه: بر اساس جمله ی بالا و آنچه در تعریف آزادی(اراده) در جبر بیان داشتم، قابل پیش بینی بودن یک تصمیم یا انتخاب، تضادی با آنچه «انتخاب گزینهای از میان گزینهها» خواندیم، ندارد.
برای مثال، ما ممکن است با شناخت دقیق تر فیزیولوژی مغز و اعصاب به همراه عوامل روان شناختی بتوانیم تا حدی با قطعیت پیش بینی کنیم که شخص x در شرایط y از میان گزینه های z1,z2,z3 همواره z3 را انتخاب خواهد کرد و این بیانگر همان جبر اساسی و کلی می باشد؛ اما اگر انتخاب شخص x از میان گزینه ها آگاهانه بوده باشد، همچنان او آزادانه ولی در محدوده جبر، انتخاب کرده است.
آری درست است، ولی ما داریم امکان وجود اختیار را در جهانی ساعتگونه بررسی میکنیم و درستی یا نادرستی آن مد نظر نیست. هرچند که وجود تصادف و عدم قطعیت هم تفاوت چندانی ایجاد نمیکند.
...
سخن من دقیقا همین است که z1 , z2 , zn ساخته و پرداختهیِ ذهن ماست. وقتی در حال سقوط آزاد هستیم گزینهای جر رسیدن به زمین نداریم حالا سطح آگاهی ما هر اندازه که میخواهد باشد، Z تنها گزینه است. البته من خودم به این دیدگاه که بیان کردی بسیار علاقمند هستم ولی همانطور که گفتم نمیتوانم دشواریهایِ آن را برای خودم حل کنم.
Russell نوشته: آری درست است، ولی ما داریم امکان وجود اختیار را در جهانی ساعتگونه بررسی میکنیم و درستی یا نادرستی آن مد نظر نیست. هرچند که وجود تصادف و عدم قطعیت هم تفاوت چندانی ایجاد نمیکند.
...
سخن من دقیقا همین است که z1 , z2 , zn ساخته و پرداختهیِ ذهن ماست. وقتی در حال سقوط آزاد هستیم گزینهای جر رسیدن به زمین نداریم حالا سطح آگاهی ما هر اندازه که میخواهد باشد، Z تنها گزینه است. البته من خودم به این دیدگاه که بیان کردی بسیار علاقمند هستم ولی همانطور که گفتم نمیتوانم دشواریهایِ آن را برای خودم حل کنم.
در تبیین همین نمونه ای که بیان داشتی، باید گفت که اگر Z برابر گزاره ی "
سقوط جبری ما به زمین باشد"، هر نوع قدرت انتخاب و به فعلیت در آوردن اگاهانه ی آن در محدوده ی Z ، اختیار را
معنا می دهد. و این می شود همان اختیار در جبر. حال چه دشواری ای در این دیدگاه وجود دارد؟
------------------------------
(گزاره ی بیان شده درقسمت قرمز رنگ، بحث بسیار مفصل و اساسی خود را دارد!)
Rationalist نوشته: در تبیین همین نمونه ای که بیان داشتی، باید گفت که اگر Z برابر گزاره ی "سقوط جبری ما به زمین باشد"، هر نوع قدرت انتخاب و به فعلیت در آوردن اگاهانه ی آن در محدوده ی Z ، اختیار را
معنا می دهد. و این می شود همان اختیار در جبر. حال چه دشواری ای در این دیدگاه وجود دارد؟
------------------------------
(گزاره ی بیان شده درقسمت قرمز رنگ، بحث بسیار مفصل و اساسی خود را دارد!)
دشواری اینست که «فعلیت»ی در مثال ذکر شده وجود ندارد. آنچه هست تنها مشاهده و ادراک است. البته این مثالی خاص است که در آن ارادهیِ انسانی و جهان خارج بشیوهای خاص در نادرگیری بسر میبرند و قطعا در اکثر زمانها اینگونه نیست.
از آنجا که بحث جبر و اختیار هم در ذهن و هم در جهان خارج ریشه دارد، سوق دادن تعریف و پایهیِ آن به یک طرف ، در اینجا ذهن، مشکل ایجاد میکند.
به نام خداوند مهرگستر خیلی مهربان
"یَا أَیُّهَا النَّاسُ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْكُمْ هَلْ مِنْ خَالِقٍ غَیْرُ اللَّهِ یَرْزُقُكُم مِّنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ (3)"ای همه آدمیان به زبان آورید بخششهای سراسری خداوند را بر شما آیا از آفریننده ای بیگانه خداوند توشه می دهدتان از آسمان هم زمین نباشد خدایی جز او باز که چون جوری می بافید3"
آدم تندرست گزینش یا اختیار بیشتر در انجام کار روزمره دارد آدم افتاده از پا همانند بستری در بیمارستان گزینش کمتری دارد که کارکند سراسر بسته به فراهم بودن یا نبودن زمینه اما کسی پاسگزار باشد که با هردو بسازد هم خداوند را سرکار ببیند که سربلندی همگی برایش است گزینشی است من چشم براهم مزدم را بگیرم ناباور هم چشم براه باشد مزدش چیست.
ای خداوندی که آفریدی ام از خاک پسش تخم تا برسد پایانش که دنیا آیم پس تا اینجا رسیدم پسش می میرم روزی برپایی ِ دوباره کنی ام ای کسی که همه کارت به سامان است شب را در روز می پوشانی روز را برای کار آفریده ای رام کرده ای آفتاب هم ماه را تا پایان زمانی روشن هم آنهایی که جز تو فرا بخوانند دارای پوست هسته خرما نیستند
Russell نوشته: دشواری اینست که «فعلیت»ی در مثال ذکر شده وجود ندارد. آنچه هست تنها مشاهده و ادراک است. البته این مثالی خاص است که در آن ارادهیِ انسانی و جهان خارج بشیوهای خاص در نادرگیری بسر میبرند و قطعا در اکثر زمانها اینگونه نیست.
از آنجا که بحث جبر و اختیار هم در ذهن و هم در جهان خارج ریشه دارد، سوق دادن تعریف و پایهیِ آن به یک طرف ، در اینجا ذهن، مشکل ایجاد میکند.
همان طور که پیش تر اشاره کرده بودم، اینکه آیا براستی جهانی خارجی وجود دارد یا همه ی این ادراکات ذهنی هستند، بحث مستقل خود را می طلبد.
اما اکنون پرسش اینجاست که در هر صورت در مورد آن
اراده ی آگاهانه در جبر، که از آن سخن گفتم چه تفاوتی ایجاب می کند؟
لازم به بیان است که باید دقت کنیم در این دیدگاه "آگاهی" نقش اساسی را بازی می کند. به این معنا که وقتی میان چند گزینه یکی را آگاهانه انتخاب می کنیم، آن انتخاب آگاهانه ریخت جهان را شکل می دهد!!!
slice_of_god نوشته: نتیجه گیری : اختیار ؛ همان جبر پیچیده است.
این تعریف بسیار ساده لوحانه می نماید! تا آنجا که من دریافتم بحث پیرامون اصالت "جبر" و یا "اختیار" می باشد. با این دیدگاه شما، در ترازی فلسفی، سود بردن از "اختیار" گزافه است!