نامنویسی انجمن درست شده و اکنون دوباره کار میکند! 🥳 کاربرانی که پیشتر نامنویسی کرده بودند نیز دسترسی‌اشان باز شده است 🌺

رتبه موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

خاطره های كوتاه از دیدن مخفیانه بدنهای لخت رو اینجا بخونید و بنو...
#1

^^^ خاطره های كوتاه از دیدن مخفیانه بدنهای لخت رو اینجا بخونید و بنویسید ^^^
Aug 09, 2008, 02:43 PM

نویسنده: Dash_Ali56


فروبار: http://www.daftarche.com/attachment/aviz...8gXl5e.pdf

اندازه: 33.82KB


کوتاهیده‌یِ داستان

سلام



لحظه هایی را كه شما دوستان عزیز از دیدن بدن لخت مردم در ذهنتان حك كرده اید را در این تاپیك بنویسید....خالی بندی اكیدا ممنوع

یکمیش هم از خودم:

یه روز كه دختر داییم حامله بود و اومده بود خونه ما ، من از بالا پشت بوم و از طریق روشنایی رختكن حموم ، كس و كون دختر داییم رو حسابی دید زدم.

یه بار هم خونه همسایه روبرویی رو با دوربین شكاری دید زدم.دخترشون پریود بود و وسط اتاقش ، دامنش رو زده بود بالا و داشت نوار بهداشتی رو كسش نصب میزد.

حالا شما بنویسید بینیم چیا دیدید

نظر سنجی داش علی --- ام بیتری بلیر ارزان و جالب - اراذل

***




نکته: فرآیند چاپ این نوشته ١٠٠% خودکار بوده است. اگر درونمایه‌یِ این داستان را نااخلاقی/نافراخور میبینید با دکمه «گزارش» ما را بیاگاهانید.

بایگانیده از avizoon.com


[noparse]
<!--
[stats]
Mirrored by AvizoOooOoOOn Copier v1.2
Total time: 0:00:18.375000
-->

<!--
[LOG_DATA]
URL: http://avizoon.com/forum/2_68102_0.html
Author: Dash_Ali56
last-page: 3
last-date: 2008/09/24 16:48
-->

[/noparse]


.Unexpected places give you unexpected returns
پاسخ
#2

من خیلی چشم چرون بودم الانم یه ذره هنوز در وجودم هست یكی از بهترینها مربوط به دختر داییم بود كه واحد كناری ما به همراه همسر و پسرش زندگی میكرد خیلی خوش هیكل و ناز بود از طریق حموم یه پنجره داشتیم كه به پاسیو باز میشد ما و اونا چون بهم اعتماد داشتیم بازش میذاشتیم یه روز خونه تنها بودم صدای در حموم اونا رو شنیدم دویدم سمت حموم و چهار پایه صندلی حمومو زیر پام گذاشتم با شورت و سوتین اومده بود حموم اول بچه رو شست و داد به خواهر شوهرش بعد خودش لخت لخت شد چه بدن ناز و تپلی داشت یه دست ج ل ق حسابی زدم دیگه هفته ای یكبارو داشتم تا اینكه رفتند خارج
پاسخ
#3

mohsenjahan نوشته: یه دست ج ل ق حسابی زدم دیگه هفته ای یكبارو داشتم تا اینكه رفتند خارج
قبول باشه اخوی. با گلنار یا بی گلنار؟

[COLOR="royalblue"]
چو بخت عرب بر عجم چیره گشت --- هـمـه روز ایـرانیـان تـیـره گـشـت
جهـان را دگـرگونه شـد رسم و راه --- تـو گـویـی نتـابـد دگـر مـهر و مـاه
ز مـی نشئه و نغمه از چـنگ رفـت --- ز گل عطر و معنی ز فرهنگ رفت
ادب خــوار شــد، هـنـر شـد وبــال --- بـه بستـنـد انـدیشـه را پـر و بــال
«توصیف فردوسی بزرگ از تازش اسلام به ایران»
[/COLOR]
خردگرایی و ایمان ستیزی
پاسخ
#4

این داستانها حتی در فرومهای بیخدایی انگلیسی زبان هم ممنوع هست! نکند از خیلی وقت پیش سربازان گمنام امام زمان جای دوستانمان نشسته اند برای بی اخلاق جلوه دادن مخالفان اینطور داستان ها را می نویسند!؟E105

سنده سگ تو کس و دهن حضرت زهرا جده جنده سیدهای اولاد پیامبر اسلام.

تمام کادر وزارت اطلاعات و بسیج و سپاه پاسداران و پلیس و انتظامی و حراستی  ایران و مزدورانشان بدون استثنا مادر جنده هستند.
پاسخ


پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان