نامنویسی انجمن درست شده و اکنون دوباره کار میکند! 🥳 کاربرانی که پیشتر نامنویسی کرده بودند نیز دسترسی‌اشان باز شده است 🌺

موضوع بسته شده
رتبه موضوع:
  • 2 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

پیشرفت روزافزون فندآوری: به کجا می‌رویم؟

SAMKING نوشته: پس با این حساب اگر روزی بدنتان فرسوده شد.. هرگز حاضر به تعویض آن با یک بدن رباتی و انتقال ویرتان به رایانه نخواهید بود؟درسته؟
چون دیگر مزدک از میان میرود بر پایه سخن شما...

اینجا گفته‌ایم که چرا با جابه‌جایی ویر[sup][aname=rpab4ca][[/aname][anchor=pab4ca]1][/anchor][/sup] هستومندی[sup][aname=rpaeea9][[/aname][anchor=paeea9]2][/anchor][/sup] شما جابه‌جا نمیشود: هویت شخصی: مسئله بقای شخص در گذر زمان




SAMKING نوشته: با همین تغییر در "خود" که گفتم، خود آینده ما دیگر نیاز به ویرِ بجا مانده از دوران انسان بودن ندارد
بلکه این "خود=دانش" جدید بدنبال علایق خویش که همان دانش است میباشد. و هدف تبدیل به دانش میشود.

دانش یک «ابزار» است نه چنانکه مزدک پاسخ دادند, یک چیز خودآماج[sup][aname=rpa4017][[/aname][anchor=pa4017]3][/anchor][/sup].

ما اینجا هستیم و خوشی و درد و هستومندی ما است که برایمان باارزش است.
ارزشِ دانش به کاری است که برای ما میکند و خوشی‌ و پایستگیِ همان خوشی‌ای است که برای ما میاورد.

در کنارِ اینها, من در این جُستار برای کسانی نوشتم که زندگی را
باارزش میدانند, اگر برای شما زیستن و نزیستن یکی هستند دیگر چرا اینجا هستید؟




----
[aname=pab4ca]1[/aname]. [anchor=rpab4ca]^[/anchor] Vir || ویر: حافظه; یاد; memory
[aname=paeea9]2[/aname]. [anchor=rpaeea9]^[/anchor] hast+umand+i::Hastumandi || هستومندی: دارای هستی; موجودیت Ϣiki-En, Ϣiki-De being Wesen
[aname=pa4017]3[/aname]. [anchor=rpa4017]^[/anchor] xod+âmâj::Xodâmâj || خودآماج: Ϣiki-De self-purpose Selbstzweck

.Unexpected places give you unexpected returns

SAMKING نوشته: پس با این حساب اگر روزی بدنتان فرسوده شد.. هرگز حاضر به تعویض آن با یک بدن رباتی و انتقال ویرتان به رایانه نخواهید بود؟درسته؟
چون دیگر مزدک از میان میرود بر پایه سخن شما...


اگر شما در انتهای پیکتان هم نقطه قرمز میگذارید و من نمیگذارم
این فرمان ژنتان است؟
و ژن شما اینگونه تکامل یافته که نقطه قرمز بگذارید؟
یا خودتان بر اساس اندیشه و ویر خود انتخاب میکنید که از نقطه قرمز بهره ببرید؟


دقیقن همان که گفتم، "خود"ِ امروز ما تبدیل خواهد شد به "خود"ِ آینده ما.

با همین تغییر در "خود" که گفتم، خود آینده ما دیگر نیاز به ویرِ بجا مانده از دوران انسان بودن ندارد
بلکه این "خود=دانش" جدید بدنبال علایق خویش که همان دانش است میباشد. و هدف تبدیل به دانش میشود.


این قانون نیست.
از سخنان قدسی الله هم نیست.
خورشید هم چند میلیون سال است که پا برجاست، همیشه اینگونه نخواهد بود.


ما بخدا اعتقاد نداریمE105
خودمون خواهیم آفرید.
چرا، از دست دادن بخشی از مزدک، از مردن و از دست دادن همه ی
مزدک بهتر است ولی آن دیگر مزدک نخواهد بود و شاید دیرتر مانند آن
یارویی که در فیلم روبوکوپ Robocop ، سراسر رایانه شده بود، دیوانه
شوم و خودم را بکشم!، به وارونه، اگر مغز شما آسیب ببیند و پیکر شما
بجای بماند و با دستگاه زنده نگاه داری شود، هنوز میتواند یک فرزند دیگر پدید بیاورد !
---
آری، مغز من چنان ساخته و در بستر فرهنگی که استخر ژنتیک
هم درآن کارگر بوده است، چنان پرداخته شده است که ماست
موسیر دوست دارد و خال قرمز در پایان سخننانش میگذارد و یک
آلمانی هم خورشت بادنجان دوست ندارد و بجایش سوسیس
با کچاپ دوست دارد ! اندیشه ی من که در "هوا" نیست، برروی
پایه های بنام "مهاد فرازیست ژن" در میلیونها سال فرگشت پدید
آمده و ابزاری است که آماج آن، نگهداشت و فرازیست ژن است
و آماجی جز این هم برایش نمیتوان تراشید!
---
خب، ّپس ان خود، ما نیستیم، چیزی دیگر است و برای همین،
ما هیچ انگیزه ای نداریم که کاری را که شما میگویید، برای از میان
بردن خود انجام دهیم، چون فرمان ژن ما به وارون این است!
----
اگر ما نام پرتقال را سیب بگذرایم، پرتقال سیب میشود؟
نه ، تنها نامش سیب میشود ولی همان پرتقال است.
دانش هم در همان روباتها، برای انجام یک کار دیگر است،
همان که گفتید، پیدا کردن انرژی و برتری بر روبات های دیگر.
در باستان، این ابزار بیشتر زور بازو بود، اکنون هوش و دانش
و فند شده. خودآگاه ما هم در برگیرنده ی هوش و آگاهی
و دانش و مهر و بیزاری و خشم و هنر و چامه سرایی و موزیک و ...
.. همه این ابزار است و دانش تنها یک بخش ان است. ==>
همانگونه که گفتیم، این ابزار ها نمیتوانند جای آماج (=زندگی) را بگیرند.
-----
خورشید هم با تابندگی خود کران‌نمایی میشود و زمانی که نتابد،
دیگر خورشید نیست، سیاهچاله و یا چیزی دیگر است!
-----
آفرینش ( پدید اوردن چیزی از هیچ) شدنی نیست.
همان شیر هم از فرگشت در جنگل پدید امده !

[SIZE=3][/SIZE]

خرد، زنـده ی جــاودانی شنـــاس
خرد، مايــه ی زنــدگانی شنـــاس
چنان دان، هر آنكـس كه دارد خرد
بــه دانــش روان را هــمی پــرورد

Mehrbod نوشته: ^ Vir || ویر: حافظه; یاد;
من از ویر بجای ذهن هم سود میجویم.

خرد، زنـده ی جــاودانی شنـــاس
خرد، مايــه ی زنــدگانی شنـــاس
چنان دان، هر آنكـس كه دارد خرد
بــه دانــش روان را هــمی پــرورد

مزدك بامداد نوشته: شاید دیرتر مانند آن
یارویی که در فیلم روبوکوپ Robocop ، سراسر رایانه شده بود، دیوانه
شوم و خودم را بکشم!،

مگه آخرش طرف خودکشی میکنه ؟!

خدای ار به حکمت ببندد دری - به کرمک زند قفل محکم تری  

sonixax نوشته: مگه آخرش طرف خودکشی میکنه ؟!
خود روبوکوپ نه، یک یارو/روبات آزمایشی بود که دیوانه شد خودشو کشت، اگر درست یادم مانده باشد!

خرد، زنـده ی جــاودانی شنـــاس
خرد، مايــه ی زنــدگانی شنـــاس
چنان دان، هر آنكـس كه دارد خرد
بــه دانــش روان را هــمی پــرورد

مزدك بامداد نوشته: چرا، از دست دادن بخشی از مزدک، از مردن و از دست دادن همه ی
مزدک بهتر است ولی آن دیگر مزدک نخواهد بود
درود بر شما، این همان سخن من از ابتدا بود،
مزدکِ 10 ساله با مزدک 20 ساله تفاوت دارد...
مزدک قبل در بدن گوشتی با مزدک در بدن آهنی هم تفاوت دارد...
و چنانکه گفتیم هر دو از نوع تغییرات در "خود" در گذر زمان هستند.
و شما هم با تایید این حرف ما گفتید:
از دست دادن بخشی از مزدک، از مردن و از دست دادن همه مزدک بهتر است.
چنانکه
تغییر در تعریف"خود" از مزدک 10 ساله به مزدک 20 ساله برای شما خوشایند است. و احساس نمیکنید مزدک نابود شده!
مزدك بامداد نوشته: آری، مغز من چنان ساخته و در بستر فرهنگی که استخر ژنتیک
هم درآن کارگر بوده است، چنان پرداخته شده است که ماست
موسیر دوست دارد و خال قرمز در پایان سخننانش میگذارد و یک
آلمانی هم خورشت بادنجان دوست ندارد و بجایش سوسیس
با کچاپ دوست دارد ! اندیشه ی من که در "هوا" نیست، برروی
پایه های بنام "مهاد فرازیست ژن" در میلیونها سال فرگشت پدید
آمده و ابزاری است که آماج آن، نگهداشت و فرازیست ژن است
و آماجی جز این هم برایش نمیتوان تراشید!
خوب چنان که دیدید من پایان
پیکهایم خال قرمز نمیگذارم، پس به گفته شما مغز من چنان ساخته شده و در بستر فرهنگی که استخر ژنتیک هم در آن کارگر بوده، چنان پرداخته شده که دوست ندارد خال قرمز پایان پیک بگذارد...
خب برای پوچ کردن این گزاره و انقلاب بر حکومت شیطانی ژن ها من پایان این پیک یک خال قرمز میگذارم!
(فراموش نکنید که اگر بچه همان آلمانی را بدزدیم و به ایران بیاوریم و خورشت بادنجان به خوردش بدیم وقتی بزرگ شد دوست خواهد داشت، ژن ها چه کاره هستند؟
آیا ژن ها تعیین میکنند که در مسابقه رئال و بارسا مسی در دقیقه چندم گل بزند؟!! از نگر من این قدری مضحک است.)

مزدك بامداد نوشته: خب، ّپس ان خود، ما نیستیم، چیزی دیگر است و برای همین،
ما هیچ انگیزه ای نداریم که کاری را که شما میگویید، برای از میان
بردن خود انجام دهیم، چون فرمان ژن ما به وارون این است!
یک کودک 10 ساله هم اگر از بیرون به "خود"ِ هفتاد ساله اش بنگرد وی را بیگانه خواهد پنداشت و انگیزه ای برای هفتاد ساله شدن نخواهد داشت...
ولی چنان که دیدید و دیدیم 10 سالگی را پشت سر میگذارد و از 70 هم میگذرد.
پس میشود!
مزدك بامداد نوشته: اگر ما نام پرتقال را سیب بگذرایم، پرتقال سیب میشود؟
نه ، تنها نامش سیب میشود ولی همان پرتقال است.
اگر ایتدا نیمی از پرتقال برده و نیمی از سیب را جایگزین کنیم
سپس نیمی از نیم دیگر و... به همین ترتیب...
در ابتدا پرتقال و در انتها سیب خواهیم داشت.
پس این هم میشود!
مزدك بامداد نوشته: همانگونه که گفتیم، این ابزار ها نمیتوانند جای آماج (=زندگی) را بگیرند.
(یکبار دیگر تعریف خود از "زندگی" رو بیان کنید تعریفتان از "زندگی" به گمانم قدری تغییر کرده تا اینجا.)

مزدك بامداد نوشته: خورشید هم با تابندگی خود کران‌نمایی میشود و زمانی که نتابد،
دیگر خورشید نیست، سیاهچاله و یا چیزی دیگر است!
ما هم چیزی جز این نگفتیم،
فردید این بود که هیچ کس و هیچ چیز تضمین نکرده که ژن نابود نمیشود.(مانند خورشید که حالا هست و روزی دیگر نه!)

مزدك بامداد نوشته: آفرینش ( پدید اوردن چیزی از هیچ) شدنی نیست.
بله ادر کلاه شعبده بازی نمیتوان خرگوش آفرید و از هیچ ان را آورد.
ولی میشود حقه کلک یا نمایش شعبده ای خلق کرد که در آن خرگوش را از کلاه بیرون آورد.
مزدك بامداد نوشته: همان شیر هم از فرگشت در جنگل پدید امده !
و همان شیر هم چنان که شیر ایرانی منقرض شد، روزی منقرض میشود و از دست ژن هایش هیچ کاری ساخته نیست!
ژن انسان هم چیز ویژه ای نیست و از بین میرود!
.E032

آمد شدن تو اندرین گیتی چیست؟
آمد مگسی پدید و ناپیدا شد!

Mehrbod نوشته: اینجا گفته‌ایم که چرا با جابه‌جایی ویر[1] هستومندی[2] شما جابه‌جا نمیشود: هویت شخصی: مسئله بقای شخص در گذر زمان
اشتباه گفته اید.
انشاالله بعد در همان جستار گفتگو خواهیم کرد.
Mehrbod نوشته: در کنارِ اینها, من در این جُستار برای کسانی نوشتم که زندگی را
باارزش میدانند, اگر برای شما زیستن و نزیستن یکی هستند دیگر چرا اینجا هستید؟
اتفاقن اگر 2 تا از پیک های منو خونده بودین میفهمیدین که من رباتیک و هوش مصنوعی رو دشمن و مرده نمیدونم، بلکه اینها از نگر من نسل بعدی زندگی خواهند بود و ما مانند پدر آنها هستیم.
اگر برای گفتگو و تبادل نظر برای یافتن حقیقت جستار باز میکنید چرا پیک ها را نمیخوانید؟E409

آمد شدن تو اندرین گیتی چیست؟
آمد مگسی پدید و ناپیدا شد!

SAMKING نوشته: مزدکِ 10 ساله با مزدک 20 ساله تفاوت دارد...

ولی به نگر من :
مزدک 1 ساله + مزدک 2 ساله + مزدک 3 ساله + ... + مزدک N ساله = مزدک فعلی

طبیعتن مزدک 1 ساله برابر با مزدک 2 ساله نیست ولی مزدک 2 ساله تمام مزدک 1 ساله را در خود دارد و الا آخر .

خدای ار به حکمت ببندد دری - به کرمک زند قفل محکم تری  

sonixax نوشته: ولی به نگر من :
مزدک 1 ساله + مزدک 2 ساله + مزدک 3 ساله + ... + مزدک N ساله = مزدک فعلی

طبیعتن مزدک 1 ساله برابر با مزدک 2 ساله نیست ولی مزدک 2 ساله تمام مزدک 1 ساله را در خود دارد و الا آخر .
احسنت گرامی!
همان که گفتیم!
اگر ویرمان را به ربات انتقال دهند هم دقیقن به همین دلیل احساس نمیکنیم که نابود شدیم.
ویر پس از 1 سال رباتی بودن=ویر زمان انسان بودن+ویر در طول یک سال رباتی بودن.
آنجا هم فردیدمان این بود که با چنین تغییراتی در "خود" و گسترش آن نابود نشده ایم و نمیشویم

آمد شدن تو اندرین گیتی چیست؟
آمد مگسی پدید و ناپیدا شد!

SAMKING نوشته: درود بر شما، این همان سخن من از ابتدا بود،
مزدکِ 10 ساله با مزدک 20 ساله تفاوت دارد...
مزدک قبل در بدن گوشتی با مزدک در بدن آهنی هم تفاوت دارد...
و چنانکه گفتیم هر دو از نوع تغییرات در "خود" در گذر زمان هستند.
و شما هم با تایید این حرف ما گفتید:
از دست دادن بخشی از مزدک، از مردن و از دست دادن همه مزدک بهتر است.
چنانکه
تغییر در تعریف"خود" از مزدک 10 ساله به مزدک 20 ساله برای شما خوشایند است. و احساس نمیکنید مزدک نابود شده!
نادرست است زیرا:

مزدک ده ساله. هم آروین ها و دانسته های مزدک ۵ ساله را در خود دارد و هم ژنهای اورا ،
همچنین ٢۰ ساله به ١۰ ساله ولی شما نمیتوانید این زنجیره را ناگهان از گوشت به آهن
بدهید، چرا که گوشت دیگر ژن های مزدک را که همه چیز او را ساخته بودند را در بر ندارد.
بر این پایه، شما انگیزه ی هستی مزدک را از میان برده اید که همان فرازیست ژن ها بوده.
ژن ها ویر ها یک "غریزه" پدید اورده اند که آن هم همان خودنگهداری ( صیانت نفس) است .
این غریزه است که به من میگوید که اگر ویر مزدک هم ناچار بجا بماند، بهتر از این است که
همه ی مزدک از میان برود، چرا که برای نمونه من میتوانم هنوز به فرزندانم و به مردم ام
یاری کنم تا زندگی بهتری داشته باشند ولی خودم دیگر هیچ خوشی و سهش دیگری در
کالبد آهنین ندارم، از چلو کباب هم نمیتوانم خوشی ببرم و ....

خب، این غریزه خودش کور است و نمیداند که برای نگهداشت ژن پدید امده و نمیداند که
او به تنهایی یک ابزار است و در پیشکاری ژن میباشد. تا چندی پیش که دانشمندان به
انگیزه ی پیدایش غریزه پی بردند ... اکنون کمابیش هنوز همه ی جانوران نیز نه از آگاهی
و اندیشه، بساکه تنها و تنها از غریزه پیروی میکنند.
.

خرد، زنـده ی جــاودانی شنـــاس
خرد، مايــه ی زنــدگانی شنـــاس
چنان دان، هر آنكـس كه دارد خرد
بــه دانــش روان را هــمی پــرورد
موضوع بسته شده


موضوعات مشابه ...
موضوع / نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
آخرین ارسال توسط
کمتر‌از 1 دقیقه قبل

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 2 مهمان