12-08-2013, 09:21 PM
مزدك بامداد نوشته: پرسش دیگر:
میدانیم که در رستاخیز اسلامی، در دادگاه الله، هرکس که بدی هایش
بر خوبی هایش بچربد ( ۵١% به ۴۹%) ! به دوزخ روانه میشود
و آنهم برای جاودان ( فیها خالدون)
پرسش ١: در قران گفته که اگر به اندازه ی مورچه هم خوبی بکنید،
پاداش انرا میبینید. خب، پاداش این خوبی هایی که یارو کرده،
یکباره به باد نیستی رفته است !
پرسش ٢- هر گناه و کار بد، در این جهان مرز مند است و برای
همین هر بزهی در دادگاه هم یک پادافره مرز مند دارد، از دادن
پول گرفته تا چند سال زندان و یا اعدام.
ولی در آن جهان، برای کارهای بد مرزمندی که در این جهان
انجام شده است، پادافره سخت و سوزتنده و شکنجه ی
سخت و باورناپذیری تا جاودان، چشم براه گناهکار است.
آیا این با خرد جور در میاید که ازبرای گناهان مرزمند، مانند
نخواندن نماز، پادافره بیمرز و جاودان داده شود؟
•
پارسیگر
تنافی خلود با عدل الهی
مهمترین و اصلی­ترین اشکالی که در مورد مساله خلود شده این است که باید
میان جرم و کیفر تناسب وجود داشته باشد و کیفر متناسب با جرم و گناه تعیین
شود، در این صورت چگونه عذاب ابدی قابل توجیه است با اینکه زمان جرم و گناه
محدود بوده است؟ انسانی که حداکثر صد سال در کفر و عناد زندگی کرده چگونه
می­توان او را در برابر یکصد سال گناه، عذای بی­نهایت کرد؟ آیا این کاری
غیر عادلانه نیست؟
پاسخ
منشا این اشکال توجه نکردن به این نکته است که نوع مجازات در آخرت با نوع
مجازات در دنیا متفاوت است و پاسخ اشکال بی­تناسبی جرم و جنایت، بستگی به
فهم این تفاوت دارد. مجازات سه گونه است:
1. مجازات قراردادی (تنبیه و عبرت)
2. مجازاتی که با گناه، رابطه تکوینی و طبیعی دارد. (مکافات دنیوی)
3. مجازاتی که تجسم خود جرم است و چیزی جدا از آن نیست. (عذاب اخروی)
نوع اول مجازات همان کیفرها و مقررات جزائی است که در جوامع بشری به وسیله
مقننین الهی و غیر الهی وضع می­گردند. فائده این مجازات یکی جلوگیری از
تکرار جرم بوسیله خود مجرم و دیگری تشفی و تسلی خاطر ستمدیده است در مواردی
که از نوع جنایت و تجاوز به دیگران باشد.در چنین مجازاتهایی قطعا باید
تناسب جرم و جنایت در نظر گرفته شود.ولی باید توجه داشت که این گونه
مجازاتها در جهان آخرت معقول نیست، زیرا نه آخرت جای عمل است تا عقوبت کردن
انسان به این منظور باشد که دوباره مرتکب کردار زشت نشود و نه جای تشفی و
تسلی خاطر.
نوع دوم مجازات، کیفر­هایی هستند که رابطه علی و معلولی با جرم دارند،
یعنی معلول جرم و نتیجه طبیعی آن هستند. این کیفرها را «مکافات عمل» یا
«اثر وضعی گناه» می­گویند. مثلا شرابخواری موجب اختلال اعصاب و تصلب شرائین
و ناراحتیهای کبدی می­شود. یا تخلف از قوانین راهنمایی و رانندگی گاه موجب
تصادفاتی می­شود که سبب زمین­گیر شدن انسان برای یک عمر می­شود.این­گونه
مکافات­ها نتیجه و لازمه خود عمل و جرم است و کیفر قانونی و قراردادی نیست
تا گفته شود که باید تناسب جرم و مجازات در آن رعایت شود.
در نوع سوم مجازات که مخصوص مجازات اخروی است رابطه جرم و مجازات، نه
قرارداری است و نه از نوع رابطه تکوینی، بلکه یک رابطه قویتری است که در آن
بین جرم و مجازات، رابطه «عینیت» و «اتحاد» حکمفرماست. یعنی کیفر و مجازات
در آخرت تجسم خود عمل است. عذاب اخروی صورت واقعی اعمال بد است که در آنجا
خود را نشان داده و به صورت عذاب تمثل پیدا می­کند. قرآن کریم در این
زمینه می­فرماید: «و بدا لهم سیئات ما عملوا» (جاثیه33) «اعمال بدشان در
برابر آنان آشکار می­شود.»
ولی باز جای این سئوال است که چرا عملی محدود در دنیا، به صورت عذابی
نامحدود تجسم می­یابد؟ در جواب این سئوال، چنانچه قبلا گفته شد هر عمل زشت،
عذاب همیشگی بدنبال ندارد، وقتی انسان یک عمل ناروا را به صورت مداوم
انجام دهد و انجام این عمل برای او عادت گردد در این صورت اثر بد آن در نفس
و جان انسان رسوخ کرده و طبیعت ثانوی او می­گردد و حقیقت جدیدی را برای او
شکل می­دهد و باعث می­شود فطرت انسان مستور و مدفون بماند و به حکم قاعده
معروف «ذاتی الشیء لایختلف و لا یتخلف»؛ «چیزی که ذاتی و حقیقت چیزی به شما
آید، هرگز دستخش تغییر قرار نگرفته و تخلف پذیر نیست.»این حقیقت جدید آثار
دائمی در پی داشته و در نتیجه مایه عقوبت و عذاب ابدی می­گردد.
حکیم سبزواری به این مطلب اشاره کرده و می­گوید:«تصیر الكیفیة الظلمانیة جوهریة و
العرضیة السیئة ذاتیة مثل مركب القوى فإن الفطرة الإنسانیة ذاتیة لا تزول و
الفطرة الثانیة أیضا ذاتیة إذ صارت ملكة جوهریة إذ العادة طبیعة ثانویة»
«کیفیت ظلمانی گناه، صورت جوهری می­یابد و آلودگی عرضی آن ذاتی می­گردد؛
زیرا فطرت اولیه انسان، ذاتی او است و زوال­پذیر نیست و فطرت ثانوی نیز،
هرگاه به صورت ملکه جوهری مبدل شود، جنبه ذاتی به خود می­گیرد زیرا عادت،
طبیعت ثانوی انسان به شمار می­رود.»