12-17-2013, 11:05 AM
خوب به این پست توجه کنید، چون پست مهمی است.
میخواستم یک تاپیک جداگانه برایش بزنم، اما فکر کردم بهتر است در همین تاپیک درجش کنم.
میخواهم درمورد یک تفکر/واقعیت و مشکلی که به ذهن می آید صحبت کنم.
راستش من خیلی وقتها به این فکر کرده ام که من دارم از نظر ذهنی و جسمی خودم را بسیار غنی و قوی میکنم، سرمایه گذاری زیادی روی خودم کرده ام، ثروت زیادی در درون من به مرور جمع شده است، برای اینها زحمت زیادی کشیده ام، راضی هستم، اما یک موضوع بعضی وقتها مرا به فکر می اندازه و آزار میدهد که البته بازهم زورش به خواست و خشم و ارادهء من نمیرسد! آن موضوع اینست که فکر میکنم اگر کسی بخواهد به من صدمه ای بزند، مثلا متوجه برتری و ثروت عظیم درونی من بشود و به من حسادت کند، این کار را ممکن است بتواند انجام دهد و اصولا به انسان از راههای زیادی میتوان به راحتی صدمات جدی وارد کرد. مثلا در محیط کارم ممکن است در چایی من یک مادهء خطرناکی چیزی بریزند و به خوردم بدهند!
و بعد فکر میکنم اگر به این راحتی دیگران میتوانند به من صدمه بزنند، و چیزهایی را که با این همه امید و زحمت بدست آورده ام، یا امکان استفاده از آنها را به هر صورت، از من سلب کنند، پس چرا من اینقدر به خودم زحمت میدهم بخاطر چیزهایی که به این راحتی ممکن است مخدوش شوند! چرا روی به تنبلی و خوش گذرانی نیاوردم که چیزی نداشته باشم که کسی بتواند از من بگیرد و مرا متضرر سازد؟
البته در بحث قدرتهای اصیل و درونی بنده به این مطلب اشاره کردم که از خواص و مزایای بزرگ این قدرتها بر قدرتهای برونی و دست دوم (مانند ثروت و مقام اجتماعی) اینست که دربرابر سرقت و صدمه خوردن مصونیت خیلی بیشتری دارند. ولی خب موردی که انسانها بر اثر صفات پلید و بی منطقی مثل حسادت به همدیگر صدمه میزنند، چیزیست که حتی این قدرتها هم بطور کامل در برابر آن مصونیت ندارند. کسی نمیتواند قدرت جسم مرا به جسم خودش منتقل کند، اما میتواند از روی حسادت به جسم من صدمه برساند، و حتی ممکن است به مغزم که اینقدر ورزیده شده است و انبوهی از دانش در خود دارد به روشی (مثلا مواد شیمیایی مضری) صدمه بزند!
میدانید بخاطر همین چیزهاست که من سیاست مخفی بودن را پیشه میکنم. یعنی سعی میکنم تا مجبور نشده ام، میزان قدرت و خوشبختی خودم را در نزد دیگران آشکار نسازم، و حتی عمدا طور دیگری وانمود کنم/آن را پنهان سازم.
مثلا من در محیط کارم هیچوقت نگفته ام که واقعا چقدر توانایی در زمینهء کامپیوتر دارم، و مثلا نگفته ام و آدرس وبلاگم را به کسی نداده ام و اگر بپرسند هم احتمالا نمیگویم که من یک سایتی دارم به فلان آدرس. چون نمیخواهم آنها بفهمند که من چقدر قدرت دارم و چقدر بر آنها برتری دارم و چقدر احساس خوشبختی میکنم. چون میترسم که این باعث حسادت آنها و ایجاد خطر برای من شود.
من دنبال دردسر بیخود نمیگردم و احمق نیستم.
کنترل روانی هم که بارها گفته ام یکی همین است که خرد بجای احساسات سطحی و احمقانه ای مثل خودنمایی، بر وجود انسان حاکم باشد. من اجازه نمیدهم خودم را در معرض چنین خطراتی قرار دهم، حتی اگر تمام دانش من با خودم به گور رود و با اینکه بزرگترین نابغهء دنیا باشم اما کسی هیچوقت این را نفهمد و نامم در هیچ کجا ثبت نشود.
اگر هم در اینترنت و در اینجا مثلا این حرفها را زده ام، بخاطر اینکه یک محیط مجازی و غیرمستقیم است و هویت منهم بصورت آشکار و راحتی در آن در دسترس دیگران نیست. در اینجا میتوانم هم خودم استفاده کنم و هم احتمالا به دیگران کمک کرده و از این راه برای خودم کارمای مثبت جمع کنم.
اما مسئلهء دیگری هم که مرا امیدوار و پشت گرم میکند، همان ماوراء و قوانین بنیادین پنهان در کائنات است، که فکر میکنم اگر موجود باشند احتمالا از من حمایت خواهند کرد، و مرا در برابر این خطرات حفظ میکنند. چراکه من روی این قوانین، گرچه باور قطعی بدانها ندارم، اما به صرف همان احتمال و احترامی که برایشان قائل هستم و سعی میکنم خودم هم رعایتشان کنم، حساب کرده ام. من از ماهیت و نیروهای ناشناختهء کائنات هم درخواست کمک در راه رسیدن به اهدافم را میکنم. خویش را محدود به فقط چیزهای مشهود/ملموس و شناخته شده نمیکنم، چون لزومی به این نمیبینم.
آری قدرت اسرار زیادی دارد.
و درون انسان یک جهان پنهان است.
و آدمی میتواند در درون خودش گنج هایی داشته باشد.
یک مزیت قدرتهای اصیل و درونی این است که میتوان آنها را راحتتر و بهتر، از دیگران مخفی کرد.
و بدین شکل، خطر و دردسر و فشارها و هزینه های جانبی ناشی از اطلاع داشتن دیگران را کاهش داد.
خلاصه کنترل بیشتری بر این قضیه داریم. و این خوب است.
درحالیکه مخفی کردن قدرتهای برونی و دست دوم دشوارتر است.
مثلا اگر شما ثروت زیادی داشته باشید، اگر یک همسر فوق العاده سکسی داشته باشید، اگر اتومبیل، بچه، و غیره، اینها در معرض دید، اطلاع، حسادت، و دستبرد همگان است.
بنابراین من ترجیح میدهم این چیزها را با قدرتهای درونی و اصیل عوض کنم.
این شاید بخاطر تجربه های تلخ زندگی من نیز بوده باشد، اما بهرحال این یک واقعیت جهان و زندگیهای ماست، و اصلا پدیدهء عجیب و نامتداولی نیست و بنده در این زمینه استثنایی نیستم.
میخواستم یک تاپیک جداگانه برایش بزنم، اما فکر کردم بهتر است در همین تاپیک درجش کنم.
میخواهم درمورد یک تفکر/واقعیت و مشکلی که به ذهن می آید صحبت کنم.
راستش من خیلی وقتها به این فکر کرده ام که من دارم از نظر ذهنی و جسمی خودم را بسیار غنی و قوی میکنم، سرمایه گذاری زیادی روی خودم کرده ام، ثروت زیادی در درون من به مرور جمع شده است، برای اینها زحمت زیادی کشیده ام، راضی هستم، اما یک موضوع بعضی وقتها مرا به فکر می اندازه و آزار میدهد که البته بازهم زورش به خواست و خشم و ارادهء من نمیرسد! آن موضوع اینست که فکر میکنم اگر کسی بخواهد به من صدمه ای بزند، مثلا متوجه برتری و ثروت عظیم درونی من بشود و به من حسادت کند، این کار را ممکن است بتواند انجام دهد و اصولا به انسان از راههای زیادی میتوان به راحتی صدمات جدی وارد کرد. مثلا در محیط کارم ممکن است در چایی من یک مادهء خطرناکی چیزی بریزند و به خوردم بدهند!
و بعد فکر میکنم اگر به این راحتی دیگران میتوانند به من صدمه بزنند، و چیزهایی را که با این همه امید و زحمت بدست آورده ام، یا امکان استفاده از آنها را به هر صورت، از من سلب کنند، پس چرا من اینقدر به خودم زحمت میدهم بخاطر چیزهایی که به این راحتی ممکن است مخدوش شوند! چرا روی به تنبلی و خوش گذرانی نیاوردم که چیزی نداشته باشم که کسی بتواند از من بگیرد و مرا متضرر سازد؟
البته در بحث قدرتهای اصیل و درونی بنده به این مطلب اشاره کردم که از خواص و مزایای بزرگ این قدرتها بر قدرتهای برونی و دست دوم (مانند ثروت و مقام اجتماعی) اینست که دربرابر سرقت و صدمه خوردن مصونیت خیلی بیشتری دارند. ولی خب موردی که انسانها بر اثر صفات پلید و بی منطقی مثل حسادت به همدیگر صدمه میزنند، چیزیست که حتی این قدرتها هم بطور کامل در برابر آن مصونیت ندارند. کسی نمیتواند قدرت جسم مرا به جسم خودش منتقل کند، اما میتواند از روی حسادت به جسم من صدمه برساند، و حتی ممکن است به مغزم که اینقدر ورزیده شده است و انبوهی از دانش در خود دارد به روشی (مثلا مواد شیمیایی مضری) صدمه بزند!
میدانید بخاطر همین چیزهاست که من سیاست مخفی بودن را پیشه میکنم. یعنی سعی میکنم تا مجبور نشده ام، میزان قدرت و خوشبختی خودم را در نزد دیگران آشکار نسازم، و حتی عمدا طور دیگری وانمود کنم/آن را پنهان سازم.
مثلا من در محیط کارم هیچوقت نگفته ام که واقعا چقدر توانایی در زمینهء کامپیوتر دارم، و مثلا نگفته ام و آدرس وبلاگم را به کسی نداده ام و اگر بپرسند هم احتمالا نمیگویم که من یک سایتی دارم به فلان آدرس. چون نمیخواهم آنها بفهمند که من چقدر قدرت دارم و چقدر بر آنها برتری دارم و چقدر احساس خوشبختی میکنم. چون میترسم که این باعث حسادت آنها و ایجاد خطر برای من شود.
من دنبال دردسر بیخود نمیگردم و احمق نیستم.
کنترل روانی هم که بارها گفته ام یکی همین است که خرد بجای احساسات سطحی و احمقانه ای مثل خودنمایی، بر وجود انسان حاکم باشد. من اجازه نمیدهم خودم را در معرض چنین خطراتی قرار دهم، حتی اگر تمام دانش من با خودم به گور رود و با اینکه بزرگترین نابغهء دنیا باشم اما کسی هیچوقت این را نفهمد و نامم در هیچ کجا ثبت نشود.
اگر هم در اینترنت و در اینجا مثلا این حرفها را زده ام، بخاطر اینکه یک محیط مجازی و غیرمستقیم است و هویت منهم بصورت آشکار و راحتی در آن در دسترس دیگران نیست. در اینجا میتوانم هم خودم استفاده کنم و هم احتمالا به دیگران کمک کرده و از این راه برای خودم کارمای مثبت جمع کنم.
اما مسئلهء دیگری هم که مرا امیدوار و پشت گرم میکند، همان ماوراء و قوانین بنیادین پنهان در کائنات است، که فکر میکنم اگر موجود باشند احتمالا از من حمایت خواهند کرد، و مرا در برابر این خطرات حفظ میکنند. چراکه من روی این قوانین، گرچه باور قطعی بدانها ندارم، اما به صرف همان احتمال و احترامی که برایشان قائل هستم و سعی میکنم خودم هم رعایتشان کنم، حساب کرده ام. من از ماهیت و نیروهای ناشناختهء کائنات هم درخواست کمک در راه رسیدن به اهدافم را میکنم. خویش را محدود به فقط چیزهای مشهود/ملموس و شناخته شده نمیکنم، چون لزومی به این نمیبینم.
آری قدرت اسرار زیادی دارد.
و درون انسان یک جهان پنهان است.
و آدمی میتواند در درون خودش گنج هایی داشته باشد.
یک مزیت قدرتهای اصیل و درونی این است که میتوان آنها را راحتتر و بهتر، از دیگران مخفی کرد.
و بدین شکل، خطر و دردسر و فشارها و هزینه های جانبی ناشی از اطلاع داشتن دیگران را کاهش داد.
خلاصه کنترل بیشتری بر این قضیه داریم. و این خوب است.
درحالیکه مخفی کردن قدرتهای برونی و دست دوم دشوارتر است.
مثلا اگر شما ثروت زیادی داشته باشید، اگر یک همسر فوق العاده سکسی داشته باشید، اگر اتومبیل، بچه، و غیره، اینها در معرض دید، اطلاع، حسادت، و دستبرد همگان است.
بنابراین من ترجیح میدهم این چیزها را با قدرتهای درونی و اصیل عوض کنم.
این شاید بخاطر تجربه های تلخ زندگی من نیز بوده باشد، اما بهرحال این یک واقعیت جهان و زندگیهای ماست، و اصلا پدیدهء عجیب و نامتداولی نیست و بنده در این زمینه استثنایی نیستم.