08-05-2015, 05:46 PM
بنده مخالف این هستم که بگوییم از دم یهودیان بد هستند و این قوم فلانند و بهمانند ، چون بنده از این قوم افرادی را می شناسم که یک تار مویشان به صدها مسلمان می ارزد! اصلا این عاقلانه نیست که در مورد مسائل بطور مطلق صحبت کنیم مثلا اینکه بگوییم" آمریکا شیطان بزرگ است " این یک گزاره از بیخ غلط است چون بطور مطلق انگاشته شده است و در مقابل این طور استنباط می شود که طرف مقابل هم حتماً فرشته ی مقرب است!!! همه چیز در این دنیا نسبی است و مطلقی نیست. بقول حضرت مولانا :
پس بد مطلق نباشــد در جهـــان
بد به نسبـــت باشد این را هم بــدان
در زمانه هیچ زهر و قند نیســت
کـــه یکی را پا، دگر را بنـــد نیست
زهر مار، آن مار را باشد حیـات
نسبتش با آدمی باشــــــــد ممــــات
خلق آبی را بود دریــا چـــو باغ
خلق خاکی را بود آن، مرگ و داغ
هم چنین برمی شمر ای مردکار!
نسبت این، از یکی کس تا هزار
مولانا در فیه ما فیه نیز این مسئله را مطرح که در عالم، بنما کدام بد است که در ضمن آن نیکی نیست و کدام نیکی است که ضمن آن بدی نیست؟ این نسبی دیدن شر به معنای انکار شرور یا پرهیز از مواجهه با واقعیت نیست، بلکه کوششی است برای دیدن هستی از منظری فراتر از نیازها و علایق شخصی و فردی. برای کسی که خودش را محور هستی می شمارد و هیچ توجهی به دیگران ندارد، هر اتفاقی که نپسندد شر مطلق خواهد بود، اما برای انسانی که از بند خود پرستی بدر آمده باشد، نسبیت شرور امری واقعی و آشکار است.
برای یافتن حقیقت باید تعصب و کینه و دوستی و ..کنار گذاشت و بی طرفانه به جستجویش رفت! بقول ارسطو حق بالاتر از دوستی با افلاطون است!
پس بد مطلق نباشــد در جهـــان
بد به نسبـــت باشد این را هم بــدان
در زمانه هیچ زهر و قند نیســت
کـــه یکی را پا، دگر را بنـــد نیست
زهر مار، آن مار را باشد حیـات
نسبتش با آدمی باشــــــــد ممــــات
خلق آبی را بود دریــا چـــو باغ
خلق خاکی را بود آن، مرگ و داغ
هم چنین برمی شمر ای مردکار!
نسبت این، از یکی کس تا هزار
مولانا در فیه ما فیه نیز این مسئله را مطرح که در عالم، بنما کدام بد است که در ضمن آن نیکی نیست و کدام نیکی است که ضمن آن بدی نیست؟ این نسبی دیدن شر به معنای انکار شرور یا پرهیز از مواجهه با واقعیت نیست، بلکه کوششی است برای دیدن هستی از منظری فراتر از نیازها و علایق شخصی و فردی. برای کسی که خودش را محور هستی می شمارد و هیچ توجهی به دیگران ندارد، هر اتفاقی که نپسندد شر مطلق خواهد بود، اما برای انسانی که از بند خود پرستی بدر آمده باشد، نسبیت شرور امری واقعی و آشکار است.
برای یافتن حقیقت باید تعصب و کینه و دوستی و ..کنار گذاشت و بی طرفانه به جستجویش رفت! بقول ارسطو حق بالاتر از دوستی با افلاطون است!
ما نگوییم بد و میل به ناحق نکنیم
جامه کس سیه و دلق خود ازرق نکنیم
عیب درویش و توانگر به کم و بیش بد است
کار بد مصلحت آن است که مطلق نکنیم
رقم مغلطه بر دفتر دانش نزنیم
سر حق بر ورق شعبده ملحق نکنیم
شاه اگر جرعه رندان نه به حرمت نوشد
التفاتش به می صاف مروق نکنیم
خوش برانیم جهان در نظر راهروان
فکر اسب سیه و زین مغرق نکنیم
آسمان کشتی ارباب هنر میشکند
تکیه آن به که بر این بحر معلق نکنیم
گر بدی گفت حسودی و رفیقی رنجید
گو تو خوش باش که ما گوش به احمق نکنیم
حافظ ار خصم خطا گفت نگیریم بر او
ور به حق گفت جدل با سخن حق نکنیم
جامه کس سیه و دلق خود ازرق نکنیم
عیب درویش و توانگر به کم و بیش بد است
کار بد مصلحت آن است که مطلق نکنیم
رقم مغلطه بر دفتر دانش نزنیم
سر حق بر ورق شعبده ملحق نکنیم
شاه اگر جرعه رندان نه به حرمت نوشد
التفاتش به می صاف مروق نکنیم
خوش برانیم جهان در نظر راهروان
فکر اسب سیه و زین مغرق نکنیم
آسمان کشتی ارباب هنر میشکند
تکیه آن به که بر این بحر معلق نکنیم
گر بدی گفت حسودی و رفیقی رنجید
گو تو خوش باش که ما گوش به احمق نکنیم
حافظ ار خصم خطا گفت نگیریم بر او
ور به حق گفت جدل با سخن حق نکنیم