نامنویسی انجمن درست شده و اکنون دوباره کار میکند! 🥳 کاربرانی که پیشتر نامنویسی کرده بودند نیز دسترسی‌اشان باز شده است 🌺

رتبه موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

فلسطین
#11

مردی برای اصلاح سر و صورتش به آرایشگاه رفت. در بین کار گفتگوی جالبی در مورد وجود خدا بین آنها در گرفت.
آرایشگر گفت : “من باور نمیکنم خدا وجود داشته باشد”.

مشتری پرسید: “چرا باور نمیکنی؟”
آرایشگر جواب داد: “کافیست به خیابان بروی تا ببینی چرا خدا وجود ندارد، به من بگو اگر خدا وجود داشت این همه آدم مریض می شدند؟ بچه های بی سرپرست پیدا میشد؟ اگر خدا وجود میداشت نباید درد و رنجی وجود داشت. نمیتوانم خدای مهربانی را تصور کنم که اجازه میداد این همه درد و رنج و جود داشته باشد.”

مشتری لحظه ای فکر کرد اما جوابی نداد. چون نمیخواست جر و بحث کند. آرایشگر کارش را تمام کرد و مشتری از مغازه بیرون رفت. به محض اینکه از مغازه بیرون آمد مردی را دید با موهای بلند و کثیف و به هم تابیده و ریش اصلاح نکرده ظاهرش کثیف و به هم ریخته بود.
مشتری برگشت و دوباره وارد آرایشگاه شد و به آرایشگر گفت: “میدانی چیست! به نظر من آرایشگر ها هم وجود ندارند!”



آرایشگر با تعجب گفت: “چرا چنین حرفی میزنی؟ من اینجا هستم. من آرایشگرم، همین الان موهای تو را کوتاه کردم.”

مشتری با خونسردی گفت:” نه. آرایشگرها وجود ندارند، چون اگر وجود داشتند. هیچکس مثل مردی که بیرون است. با موهای بلند و کثیف و ریش اصلاح نکرده پیدا نمیشد.”

آرایشگر: “نه بابا! آرایشگرها وجود دارند، موضوع این است که مردم به ما مراجعه نمیکنند.”
مشتری تائید کرد: “دقیقاً نکته همین است، خدا هم وجود دارد! فقط مردم به او مراجعه نمیکنند و دنبالش نمیگردند، برای همین است که این همه درد و رنج در دنبا وجود دارد!”


برای رسیدن بخدا باید از خود گذشت..................
تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز!






پاسخ
#12

به نام خداوند مهرگستر خیلی مهربان "و قل للذین لا یؤمنون اعملوا علئ مكانتکم انا عاملون و انتظروا انا منتظرون ""هم بگو برای همانان نباشد باور می کنند انجام دهید بر جایگاه گشته تان چونیم انجام دهندگانی هم چند بنگرید چونیم چندنگرنده گشته گانی"
kourosh_iran نوشته: بنظر من، بدبخت را در درجهء اول خود الله بدبخت کرده است!اگر مردمی قدرت دفاع از خودشان را نداشتند و ظالمی قوی تر بدانها ظلم کرد، خب این کار الله است!اما ادیان در این مانده اند! ریده اند! فقط الله می آید مثلا در قرآن ادعا میکند که من قادر مطلق هستم، من مهربان و عادل هستم، بخشنده ام و غیره.اگر الله براستی بود و اینطور بود که خودش میگوید، مذهبیون میگویند، پس چرا این همه در جهان مظلومان و ضعیفان بدبخت میشوند سالها و حتی یک عمر رنج میکشند کشته میشوند و کسی هم به کسی نیست؟پس الله برگ چغندر است؟ با آن همه قدرت و ادعایش!اگر من قدرت دفاع از مظلومی را داشته باشم، اگر جای الله بودم قدرت مطلق داشتم، میتوانستم، خب بهشان کمک میکردم. ولی اکنون که ندارم و میبینم t همین زندگی شخصی خودم را یک حداقلی هم بتوانم سر و سامان بدهم کلی کار کرده ام و توانم از خودم فراتر نمیرود، پس دیگر هیچ. فلسطین را هم فراموش خواهم کرد، و البته همچنین الله را. تمامی خدایان تمامی ادیان را.شیاطین همه جا هستند. ظلم و بدبختی همه جا هست. من از وقتی کودک بودم در زندگی خودم در همین کشور در همین جامعه همه جور ظلم و شیطان و بدبختی و فلاکت دیده که پاره ای بر سر خودم خانواده ام آمده است. اما الله چه کرد؟ اسلام چه کرد؟ خود چه توانستم بکنم؟ بدون قدرت چه کاری از کسی برمی آید؟ باید یا حمایتی از قدرتی بالاتر باشد قدرت بالاتر دخالت کند به دوش بگیرد و یا خود آن موجود قدرت کافی داشته باشد تا بتواند کاری بکند.خودم اکنون در این سن هنوز عزب مانده ام، تحت فشار هستم، چرا، چون دیدم چارهء دیگری ندارم، باید انتخاب کنم میان شکنجه ها و رنج ها و محرومیت ها. انتخابی کردم که کنترل بیشتری اطمینان بیشتری بر زندگی ام داشته باشم، و به دید خودم کمترین رنج و شکنجه را متحمل شوم، و دیگر هرگز بر وجود چیزی به اسم الله و هر اسم دیگری که میخواهد داشته باشد تکیه نکنم امید نبندم. تاجاییکه میتوانم!اصولا الله ای که در قرآن هست در اسلام هست، موجودی متناقض و خود مخوف و ظالم است! چطور میتوان بدان اعتماد و امیدی بست؟ حال بگذریم که در عمل چیز زیادی از وجودش از خاصیتش دیده نمیشود!اما من از معنویت و مشترکات تاحدی اعتقاد دارم چون فکر میکنم تاثیرات عملی مصداق های عینی در جهان واقعی دیده ام. اما اینها نیز در کنار قدرت خودم با عقل و اراده و تمهیدات خودم بوده اند، وگرنه فکر نمیکنم به هیچ روی کفایت میکردند.جهان، زندگی، سوال بزرگ بی جوابیست. و شاید تا ابد همینطور خواهد ماند. اما من یاد گرفتم که دیگر نترسم، و امید واهی نبندم. که این ترسها و امیدها و توهمات خود مولد ضعف و رنجند.اما بهرصورت تا میتوان نباید در برابر ظلم بی تفاوت بود، چراکه ظالم بهرحال کل جهان را خراب میکند، و ممکن است روزی سراغ خود ما هم بیاید یا کسانی منشاء گرفته الهام گرفته از آنها بیایند. ظلم و فساد و انتشار می یابد. شکی نیست که اسرائیل و صهیونیسم، تنفرانگیز است! و باید سعی کرد از قدرت یافتن آنها از گسترش یافتن این غده جلوگیری کرد. ولی بیش از توانم، بیش از آنچه که طبیعت واقعا هست، امکان هست، من نه ادعایی دارم و نه توانی و نه خویش را چه بصورت فیزیکی و چه بصورت روحی/روانی برای این واقعیات رنجور خواهم کرد.
شماها که باور به خداوند هم روزِ رستاخیز ندارید بر جایگاه خود انجام بدهید ما ها که باورمند به خداوندیم هم روز رستاخیز را باور می داریم هم انجام دهندگانیم هم شما ها بنگرید ما هم چشم براهیم می نگریم ،پناه بر خداوند پر توانِ دانا
پاسخ
#13

سارا نوشته: مردی برای اصلاح سر و صورتش به آرایشگاه رفت. در بین کار گفتگوی جالبی در مورد وجود خدا بین آنها در گرفت.
آرایشگر گفت : “من باور نمیکنم خدا وجود داشته باشد”.

مشتری پرسید: “چرا باور نمیکنی؟”
آرایشگر جواب داد: “کافیست به خیابان بروی تا ببینی چرا خدا وجود ندارد، به من بگو اگر خدا وجود داشت این همه آدم مریض می شدند؟ بچه های بی سرپرست پیدا میشد؟ اگر خدا وجود میداشت نباید درد و رنجی وجود داشت. نمیتوانم خدای مهربانی را تصور کنم که اجازه میداد این همه درد و رنج و جود داشته باشد.”

مشتری لحظه ای فکر کرد اما جوابی نداد. چون نمیخواست جر و بحث کند. آرایشگر کارش را تمام کرد و مشتری از مغازه بیرون رفت. به محض اینکه از مغازه بیرون آمد مردی را دید با موهای بلند و کثیف و به هم تابیده و ریش اصلاح نکرده ظاهرش کثیف و به هم ریخته بود.
مشتری برگشت و دوباره وارد آرایشگاه شد و به آرایشگر گفت: “میدانی چیست! به نظر من آرایشگر ها هم وجود ندارند!”



آرایشگر با تعجب گفت: “چرا چنین حرفی میزنی؟ من اینجا هستم. من آرایشگرم، همین الان موهای تو را کوتاه کردم.”

مشتری با خونسردی گفت:” نه. آرایشگرها وجود ندارند، چون اگر وجود داشتند. هیچکس مثل مردی که بیرون است. با موهای بلند و کثیف و ریش اصلاح نکرده پیدا نمیشد.”

آرایشگر: “نه بابا! آرایشگرها وجود دارند، موضوع این است که مردم به ما مراجعه نمیکنند.”
مشتری تائید کرد: “دقیقاً نکته همین است، خدا هم وجود دارد! فقط مردم به او مراجعه نمیکنند و دنبالش نمیگردند، برای همین است که این همه درد و رنج در دنبا وجود دارد!”


برای رسیدن بخدا باید از خود گذشت..................
تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز!
بله وجود خدا محتمل است، ولی قطعی نیست. یعنی ما نمیتونیم ثابت کنیم حتما وجود داره! بر چه اساسی باید ثابت کرد وجود داره؟
در مثال آرایشگر، مردی با موهای ژولیده وجود داره، اما در مقابل مردم بیشتری هم هستن که موهای مرتب و اصلاح شده دارن. حالا یا میشه گفت رفتن پیش آرایشگر یا احتمالات دیگری رو مطرح کرد. بهرحال در وجود آرایشگر شک نمیکنیم چون خودمون تجربش کردیم رفتیم پیشش خودمون دیدیم عینا مستقیم بهمون ثابت شده.
ولی نکته همینجاست که الان میفرمایید چون مردم خودشون به خدا مراجعه نمیکنن خطا میکنن اینطور هست. خب پس اول و آخرش میرسیم به همین و فکر میکنم شما هم قبول داشته باشید که تجربه نقش اساسی داره و معیار قضاوت برای هر انسانی است.

حالا اگر بگم من سعی هم کردم و تجربه هم کردم و نتیجه ای نگرفتم چی؟ آیا میتونید بگید، منو متهم کنید، ثابت کنید، این حق رو دارید که بگید من دروغ میگم یا اشتباه میکنم؟ در نهایت شما نمیتونید منو محکوم کنید نمیتونید دروغگو بودن یا اشتباه منو ثابت کنید چون نمیتونید جای من باشید تجربه های زندگی منو نداشتید دریافت های منو نداشتید نمیتونید مطمئن باشید! پس باید قضاوت منو همونقدر شخصی و غیرقابل تحمیل بدونید که مال خودتون رو. اما ادیان و نظامهای مذهبی بطور معمول اینطور نیستن! میگن نه مسلمه که حق با ماست و هرکس خلافش رو بگه به خلافش برسه دروغه اشتباهه و تازه مجازاتش هم میکنیم! این حرف حساب اونهاست! البته این خودش جای بحث داره و شاید بنوعی اغراق باشه ولی بحث اصلی ما این نیست و فقط بعنوان تکمیل مطلب و اینکه بگم ادیان خودشون بیشتر زیر سوال و ایراد هستن مطرح کردم.

شما از تجربه صحبت کردید. و تجربهء من این بوده. مال شما هم مال خودتون. این تجربیات رو خیلی وقتا نمیشه اثبات و منتقل به دیگری کرد. مثل مورد ما. پس اثبات عمومی وجود نداره. چیزی وجود نداره که انتظار داشته باشیم همه بپذیرن. چیز بدیهی این وسط وجود نداره. چیز اثبات مطلق شده وجود نداره. تنها یکسری حدسیات و فرضیات و تصورات شخصی هستن.

و اما اگر شما میخواید وجود خدا رو، صفات الله رو، واقعا ثابت کنید، این مثال ها این کار رو نمیکنن. پس دنبال روش دیگری اثبات دیگری باشید! که البته این همه انسان و بشریت در طول تاریخ تاحالا در این زمینه به نتیجه نرسیدن بنابراین خیلی بعیده که شما هم بتونید این کار رو بکنید.

بزرگترین اندیشمندان، باهوش ترین ها، نخبه ها، نابغه ها، اعجوبه ها، ریاضیدان های بزرگ، کسانی مثل دکارت، اینا همه نتونستن وجود خدا و حقانیت ادیان رو ثابت کنن، بلکه بعکس بیشتر اونا رو زیر سوال بردن باورهای غالب رو سست کردن ایراد و انتقاد کردن و آخرش کلیسا از قدرت به زیر کشیده شد مسیحیت بلکه تمامی ادیان ضربه های سختی خوردن که تا به امروز هم اوضاع تغییر اساسی نکرده و این جریان ادامه داره.
برای من امروز تقریبا قطعی شده که اثبات خدا به لحاظ عقلانی/منطقی/علمی، یا خیلی دشواره و بشریت هنوز بهش دست پیدا نکرده یا شاید هم غیرممکن باشه.
پس فقط میمونه راههای دیگری یا به کمک و تکمیل با نیروها و راههای دیگری، مثلا الهام، و همون عمل و تجربه که میفرمایید، که البته بنده از عمل و تلاش و تجربه هم به چنین نتیجه ای نرسیدم!
البته من تاحالا بارها هزار بار گفتم بازم میگم که به اصول بنیادین معنویت و مشترکات میان ادیان تاحدی اعتقاد دارم یعنی احتمال صحت زیادی براشون میدم اینکه واقعا منشاء ماورایی داشته باشن هم محتمل میدونم و سعی در پایبندی به اونا و احتیاط در این باب رو عاقلانه میدونم. این بخاطر اینکه که فکر میکنم در عمل اونها رو کم و بیش و تاحدی هم که شده تجربه و حس کردم و به آزمون عملی گذاشته شدن تاثیر اونا رو دیدم لمس کردم نتیجه دیدم ازشون. ولی ادیان و یک خدای خاص مثل الله بطور کلی هیچوقت برام چنین چیزی نبودن چنین اثر و نتیجه و واقعیتی ازشون ندیدم. بلکه خیلی چیزها در اونها، بطور مثال ادعاها و رفتار الله، با واقعیت هایی که من لمس کردم جور درنمیان! حداقل هیچ شباهت و ارتباط مشخص و محکمی بینشون دیده نمیشه. الله بیشتر شبیه یک لولو خورخوره توی کتاب افسانه برای بچه هاست! همچنین اسلام با اون مناسک و آداب عریض و طویل و پیچیده. و تمام ادیان بطور کلی. اینقدر پرهزینه و هفت خان رستمی که خداوند بخشنده درست کرده که انگار عمدا خواسته ما رو مسخره و تحقیر و ناکام کنه بعدشم بقول خودش بندازه جهنم!
پاسخ
#14

کاش اشکها به مادرت مجال دهند
تا برای آخرین بار یک دل سیر تماشایت کند
هر چند آنقدر زیبایی که هیچ چشمی را سیر نمی کنی
و زیبایی گناه کمی نیست............
[عکس: clear.gif]
[عکس: clear.gif]

[عکس: clear.gif]






پاسخ
#15

mbk نوشته: به نام خداوند مهرگستر خیلی مهربان "و قل للذین لا یؤمنون اعملوا علئ مكانتکم انا عاملون و انتظروا انا منتظرون ""هم بگو برای همانان نباشد باور می کنند انجام دهید بر جایگاه گشته تان چونیم انجام دهندگانی هم چند بنگرید چونیم چندنگرنده گشته گانی" شماها که باور به خداوند هم روزِ رستاخیز ندارید بر جایگاه خود انجام بدهید ما ها که باورمند به خداوندیم هم روز رستاخیز را باور می داریم هم انجام دهندگانیم هم شما ها بنگرید ما هم چشم براهیم می نگریم ،پناه بر خداوند پر توانِ دانا
این کس شعرها رو که چند بار تاحالا گفتی.
نیازی نیست برای باورهایی که نمیتونی اثباتشون کنی حرف جدید و حسابی نداری این همه پست بزنی!
همهء حرفت اینه که تو باور داری و حالا صبر کنید آخرش ببینیم حق با کی بوده!!
خب پس میشه گفت یجوری رندومه! 50% ممکنه تو درست گفته باشی.
البته بنظر من 50% تو هم مطمئن نیست، چون احتمالات خودش بر اساس منطق و ریاضیاته و منطق و ریاضیات و عقل و خرد بشری میگه که یک خدای منطقی نمیتونه اینقدر متناقض و چرند و یاوه گو باشه!

اگر اثباتی سندی استدلال درست و حسابی ای چیزی دارید بفرمایید. وگرنه که تنهایی خودتون خوش باشید با شعارها و ادعاهای بدون پشتوانه دین تان و بیش از این اسپم نفرمایید!

ما اومدیم اینجا دنبال چیزهای به درد بخور قابل اثبات یا حداقل قابل بحث که چیز مفیدی ازش دربیاد قابل استفاده دارای اعتبار در لحظهء حال برای زندگی واقعی فعلی باشه، نه توهم و نظر شخصی صرف و وعده و وعید آینده و رجزخوانی و تهدید توخالی و ادعای چیزهایی که برای وجودشون دلیل مشخصی نیست.
پاسخ
#16

kourosh_iran نوشته: بله وجود خدا محتمل است، ولی قطعی نیست. یعنی ما نمیتونیم ثابت کنیم حتما وجود داره! بر چه اساسی باید ثابت کرد وجود داره؟

حالا اگر بگم من سعی هم کردم و تجربه هم کردم و نتیجه ای نگرفتم چی؟ آیا میتونید بگید، منو متهم کنید، ثابت کنید، این حق رو دارید که بگید من دروغ میگم یا اشتباه میکنم؟ در نهایت شما نمیتونید منو محکوم کنید نمیتونید دروغگو بودن یا اشتباه منو ثابت کنید چون نمیتونید جای من باشید تجربه های زندگی منو نداشتید دریافت های منو نداشتید نمیتونید مطمئن باشید! پس باید قضاوت منو همونقدر شخصی و غیرقابل تحمیل بدونید که مال خودتون رو. اما ادیان و نظامهای مذهبی بطور معمول اینطور نیستن! میگن نه مسلمه که حق با ماست و هرکس خلافش رو بگه به خلافش برسه دروغه اشتباهه و تازه مجازاتش هم میکنیم! این حرف حساب اونهاست! البته این خودش جای بحث داره و شاید بنوعی اغراق باشه ولی بحث اصلی ما این نیست و فقط بعنوان تکمیل مطلب و اینکه بگم ادیان خودشون بیشتر زیر سوال و ایراد هستن مطرح کردم.

شما از تجربه صحبت کردید. و تجربهء من این بوده. مال شما هم مال خودتون. این تجربیات رو خیلی وقتا نمیشه اثبات و منتقل به دیگری کرد. مثل مورد ما. پس اثبات عمومی وجود نداره. چیزی وجود نداره که انتظار داشته باشیم همه بپذیرن. چیز بدیهی این وسط وجود نداره. چیز اثبات مطلق شده وجود نداره. تنها یکسری حدسیات و فرضیات و تصورات شخصی هستن.

و اما اگر شما میخواید وجود خدا رو، صفات الله رو، واقعا ثابت کنید، این مثال ها این کار رو نمیکنن. پس دنبال روش دیگری اثبات دیگری باشید! که البته این همه انسان و بشریت در طول تاریخ تاحالا در این زمینه به نتیجه نرسیدن بنابراین خیلی بعیده که شما هم بتونید این کار رو بکنید.

بزرگترین اندیشمندان، باهوش ترین ها، نخبه ها، نابغه ها، اعجوبه ها، ریاضیدان های بزرگ، کسانی مثل دکارت، اینا همه نتونستن وجود خدا و حقانیت ادیان رو ثابت کنن، بلکه بعکس بیشتر اونا رو زیر سوال بردن باورهای غالب رو سست کردن ایراد و انتقاد کردن و آخرش کلیسا از قدرت به زیر کشیده شد مسیحیت بلکه تمامی ادیان ضربه های سختی خوردن که تا به امروز هم اوضاع تغییر اساسی نکرده و این جریان ادامه داره.
برای من امروز تقریبا قطعی شده که اثبات خدا به لحاظ عقلانی/منطقی/علمی، یا خیلی دشواره و بشریت هنوز بهش دست پیدا نکرده یا شاید هم غیرممکن باشه.
پس فقط میمونه راههای دیگری یا به کمک و تکمیل با نیروها و راههای دیگری، مثلا الهام، و همون عمل و تجربه که میفرمایید، که البته بنده از عمل و تلاش و تجربه هم به چنین نتیجه ای نرسیدم!
البته من تاحالا بارها هزار بار گفتم بازم میگم که به اصول بنیادین معنویت و مشترکات میان ادیان تاحدی اعتقاد دارم یعنی احتمال صحت زیادی براشون میدم اینکه واقعا منشاء ماورایی داشته باشن هم محتمل میدونم و سعی در پایبندی به اونا و احتیاط در این باب رو عاقلانه میدونم.

بدبختی اینجاست که همه آن بقول شما نوابغ و اعجوبه ها خواستند از طریق علم مرده ریگ (بقول حضرت مولانا) خدا را اثبات کنند. حکیم صفا فیلسوف و عارف بزرگ ایرانی بهترین جواب را به همه ی کسانی که بدنبال خدا با علم مادی هستند ،داده است:

تجلّی گه خود کرد خدا دیده ی ما را
در این دیده در آیید و ببینید خدا را
خدا در دل سودا زدگانست بجویید
مجویید زمین را و مپویید سما را
گدایان در فقر و فناییم و گرفتیم
به پاداش سر و افسر سلطان بقا را
بلا را بپرستیم و به رحمت بگزینیم
اگر دوست پسندید پسندیم بلا را
طبیبان خداییم و به هر درد دوائیم
به جایی که بود درد فرستیم دوا را
مبندید در مرگ و ز مردن مگریزید
که ما باز نمودیم در دار شفا را
گدایان سلوکیم و شهنشاه ملوکیم
شهنشاه کند سلطنت فقر گدا را
حجاب رخ مقصود من و ما شمایید
شمایید مبینید من و ما و شما را
«صفا» را نتوان دید که در خانه ی فقرست
در این خانه بیایید و ببینید صفا

عرفا معتقدند که برای رسیدن بخدا باید به علم عشق آگاه بود
بشوی اوراق اگر همدرس مایی
که علم عشق در دفتر نباشد.......






پاسخ
#17

حالا مثلا اومدید اینجا راجع به فلسطین تاپیک زدید که چی؟ مثلا فکر کردید میان تاپیک شما رو حذف میکنن یا جوری جلوتون رو میگیرن که بعد مطمئن شید ادعا کنید که این فروم هم آزادی بیان نیست و آدمهای غیرمذهبی و بی خدا هم انصاف ندارن آزادی بیان و حقوق بشر رو رعایت نمیکنن؟

منکه فکر نمیکنم چنین اتفاقی بیفته!

اینجا آزادی مطرح کردن این مسائل و دفاع از اونا هم هست، برعکس مذهبیون که خطوط قرمز و بحثهای ممنوعه و مقدسات دارن و دست به سانسورشون هم خوبه.

البته این مسائل به ظرفیت خود افراد هم برمیگرده، به راستی خودشون هم برمیگرده، ولی در بی خدایی یا بی دینی بطور کلی چنین محدودیتی نیست. ولی در دین ها هست.

با اشک ریختن و شعار دادن و تبلیغات برای فلسطین هم چیزی نمیشه مشکلی حل نمیشه. شما برو اول اینکه خود الله ظالم نیست متناقض نیست رو ثابت کن بعد بیا! وگرنه که باید بپذیری دنیا همینه کاریش هم نمیشه کرد. البته اگر من شخصا بتونم کاری بکنم میکنم، ولی نه با این فرض و این پشتوانه که الله خوب هست و اسلام برحق است و این حرفا! بلکه درحد توانم درحدی که اگر بتونم و خودم به فاک نرم!

فعلا زندگی شخصی من برای خودم یک نبرد بزرگ و سختی هست. تحت فشار شدیدی هستم. اکثرا توانی فراتر از حفظ منافع خودم نمیبینم. حالا الله که میگید هست و قدرت مطلق داره خب پس خودش باید کاری بکنه چون میدونه که امثال من نه توان داریم و نه دلیل کافی برای قربانی کردن خودمون به حساب آرمان های دینی و این حرفا.
پاسخ
#18

سارا نوشته: بدبختی اینجاست که همه آن بقول شما نوابغ و اعجوبه ها خواستند از طریق علم مرده ریگ (بقول حضرت مولانا) خدا را اثبات کنند. حکیم صفا فیلسوف و عارف بزرگ ایرانی بهترین جواب را به همه ی کسانی که بدنبال خدا با علم مادی هستند ،داده است:

تجلّی گه خود کرد خدا دیده ی ما را
در این دیده در آیید و ببینید خدا را
خدا در دل سودا زدگانست بجویید
مجویید زمین را و مپویید سما را
گدایان در فقر و فناییم و گرفتیم
به پاداش سر و افسر سلطان بقا را
بلا را بپرستیم و به رحمت بگزینیم
اگر دوست پسندید پسندیم بلا را
طبیبان خداییم و به هر درد دوائیم
به جایی که بود درد فرستیم دوا را
مبندید در مرگ و ز مردن مگریزید
که ما باز نمودیم در دار شفا را
گدایان سلوکیم و شهنشاه ملوکیم
شهنشاه کند سلطنت فقر گدا را
حجاب رخ مقصود من و ما شمایید
شمایید مبینید من و ما و شما را
«صفا» را نتوان دید که در خانه ی فقرست
در این خانه بیایید و ببینید صفا

عرفا معتقدند که برای رسیدن بخدا باید به علم عشق آگاه بود
بشوی اوراق اگر همدرس مایی
که علم عشق در دفتر نباشد.......

خب دوست عزیز هزار و یک احتمال میشه داد بله اینا هم قابل توجه ولی غیرقابل اثبات هستن. بازم مگر اینکه کسی بصورت عملی خودش طی طریق کنه تجربه کنه بهش ثابت بشه! و گفتم که تجربه های شخصی من شخصا این راه و باورهای مطمئن رو بهم تجویز نکرده و نمیکنه. شاید من هنوز مرد این راه نیستم. شاید هم اصولا اینا همش توهم و شعار و خیاله. کسی چه میدونه؟ اثباتی وجود نداره! یا خودت باید مستقیم برسی درک کنی یا هیچ!
بهرحال دردی از امثال من دوا نمیکنه. یک کسی شاید موفق بوده به نتیجه رسیده حال هم میکنه تعریف هم میکنه، خب خوشا بحالش! امیدوارم که اینطور بوده باشه. ما که بخیل نیستیم به همون خدایی که اگر باشه خودش میدونه!

با حرف و شعارهای قشنگ با احساسات صرف چیزی حل نمیشه. در عمل در واقعیت باید زندگی کرد دید که چی رو میشه واقعا آزمود تحقق داد استفاده کرد.
من شخصا راه خودم رو پیدا کردم و دنبال میکنم. ساده و روشنه! بقیش هم دیگه مسئولیت و تقصیر خودم نمیدونم چون واقعا نمیتونستم از توان و امکان خودم خارج یافتم. برای چیزی که قدرتی برش نداشتم خودم رو سرزنش نمیکنم. من تلاش خودم رو کردم و میکنم، با توجه به عقل و تجربه و توانی که دارم میزان احتمالاتی که میدم و اولویت بندی که بر اساسش دارم.

معمولا نوجوان ها اعتقادات پرشوری پیدا میکنن، چون در دورانی هستن که میتونن آرمان پردازی کنن، ولی سرانجام رویارویی تمام عیار با واقعیت زندگی، رویاهای خیلی از اونا رو ویران خواهد کرد.
ضمنا بستگی به شرایط و تجربه های زندگی هرکسی از کودکی تا بزرگسالی هم داره بالاخره. مثلا شاید شما کودکیت بد نبوده شاید چیزهایی رو که من تجربه کردم نکردی شاید الانم شغل خوب و مطمئنی داری درآمد مکفی داری حداقل از من یکی بهتر. ضمنا مسئلهء هوش و سواد و قدرتهای اصیل و درونی هرکسی هم هست که چطور واقعیت ها رو تفسیر کنه چی نتیجه بگیره.

شعار دادن خوش خیال بودن آسونه! ولی عمل و واقعیت واقعیه که دشواره! یکی از واقعیت های تلخش هم همینه که نمیتونی خیلی چیزهایی رو که بنظرت درست هستن وجود دارن به دیگران حتی ثابت کنی، چه برسه به اینکه قانعشون کنی بتونی با خودت همراهشون کنی.
اما مذهبیون بازهم اکثرا از درک و پذیریش این واقعیتهای پایه عاجز هستن!
مثل همین mbk که وقتی کم میاره عصبانی میشه تهدید میکنه و وعده و وعید آینده میده، که البته با رویهء خود ادیان و کتابهای مقدس خودشون مثل قرآن هم تطبیق میکنه خب چنان دینها و کتابها و خدایی چنین افراد غیرمنطقی و توهم پرداز هم بار بیاره عجیب نیست!
من شخصا پذیرش واقعیت رو بهتر و کاراتر میدونم. مثلا اگر جایی بهم ظلم بشه که قدرتی بر جلوگیری ازش نداشته باشم، حتی بدونم که حق با من بوده یعنی مطمئن باشم، دیگه به امید خدا و این حرفا نیستم و دم از این چیزا نمیزنم از آخرت و انتقام و حساب و کتاب آیندهء نامعلوم صحبتی نمیکنم چون میدونم حتی اگر وجود هم داشته باشه الان صرفا یک احتمال و غیرقابل اثباته حتی خودم هم شک دارم و مسئله ای رو حل نمیکنه فقط یک توهم و دلخوشی بیهوده است برای آدمهای ضعیف و بزدل.
البته بازم سعی میکنم خودم ظلم نکنم تجاوز از حد نکنم. مثلا در یک مسئله ای ممکن بود توی فکر بودم بزنم طرف رو چپرچلاق کنم یا بکشم حتی، ولی اصول بنیادین معنویت و عمل به احتیاط در باب مشترکات میان ادیان جلوی منو گرفت!
ولی آدمهایی مثل mbk باد توخالی هستن و از ضعف و بزدلی خودشونه که دین رو و باورهای شخصی غیرقابل اثبات خودشون رو تکیه گاه میکنن برای تهدید و زدن توی سر دیگران و درواقع فقط خوش کردن دل خودشون! این نشون میده در واقع آنچنان ایمان قوی و مطمئنی هم در کار نیست و در برابر منطق و حرفهای امثال ما متزلزل میشن و همین اونا رو آزار میده به خشم میاره رنج میده منافعشون رو در معرض تهدید قرار میده. کسی که ایمان قوی واقعی داشته باشه با این حرفا تزلزل سراغش نیاد احساس خطر نکنه، به تخمش هم نیست چه نیازی به تهدید و وعده و وعید اثبات نشده آینده داره اصلا چرا وقت و انرژیش رو توی این محیط مجازی اینطوری تلف کنه؟

خود ادیانی مثل اسلام و موجودات فرضی مثل الله هم به همین دلیل مشکوک هستن چون مثلا وقتی بهش ایمان نمیارن میگه آهان حالا اومدید اونور کونتون رو پاره میکنم تا ابد شکنجه های سخت میکنم شما رو!
ببخشید ولی من در این جز عجز و عصبانیت از اینکه طرف رو قبول نکردن و بعد هم بخاطرش ظلم کردن و ناحق و یاوه گفته چیزی نمی بینم! حداقل ظاهرش که اینطوره.
شما بگو اصولا دلیل کافی منطقی کجا چطور هست در این ادیان در منابع و مستنداتشون در قرآن که ما دربست وجود و حقانیت این چیزا رو باور کنیم، تا بعد برسیم به اینکه اگر با این وجود باور نکردیم چرا و چقدر انصافه که مجازات بشیم!
آخه الله قادر مطلق واسه چی باید براش اینقدر مهم باشه که ما بهش ایمان بیاریم یا نیاریم! مگه ما زورمون بهش رسیده میرسه که صدمه ای بهش بزنیم منافعش رو در خطر قرار بدیم رنجی بهش وارد کنیم؟
پاسخ
#19

میفرماید که کونتون رو پاره میکنم!
میگم خب بفرمایید پاره کنید! قدرت دست شماست! ولی از پاره کردن کون من چی عایدت میشه چی بهت میرسه این با کجای عقل و عدالت و انصاف و بی نیاز بودن جور درمیاد؟
چرا به صرف ایمان نداشتن منو مجازات میکنی؟ این همه آدم ایمان ندارن. اصولا ایمان خودش یعنی چی؟ اگر چیزی بدیهی بود قابل اثبات بود که کسی دلیلی برای باور نکردنش نداشت. حتما قابل اثبات نیست که شک میکنیم باور دربست نمیکنیم حتما تناقض داره غیرمنطقیه که قبول نمیکنیم، بخاطر همین نیاز به کمک چیز مبهمی مثل ایمان هست! ایمان چیه از کجا میاد؟ از عقل یا از ترس و تلقین؟

منکه درک نمیکنم!
من خودم فکر میکنم وجدان خودم عقل خودم چی میگه، به این نتیجه میرسم که اینا منطقی نیست.
من اگر خودم خوشبخت بودم کسی هم نمیتونست بهم صدمه ای بزنه، به تخمم نبود که دیگران دربارهء من چی فکر کنن منو قبول بکنن نکنن باور کنن نکنن اطاعت بکنن یا نکنن. تازه اگر قدرت داشتم خوشبختی هم بهشون میدادم! چون ندادن برای چنین موجودی هنری نیست! بدبخت کردن براش هنری نیست. شکنجه کردن هنری نیست. انتقام و مجازات معنایی نداره وقتی نمیتونسته جرمی مرتکب بشه که صدمه ای به من بزنه.
صرف ایمان نداشتن، اونم وقتی خب براش دلیل کافی نیست، چه جرمیه که الله تعریف کرده بخاطرش مردم رو شکنجه های سخت و طولانی، بلکه ابدی، میکنه بقول خودش؟!
چنین موجودی آیا واقعا بعنوان خدای واقعی با اون صفات قابل شناسایی است؟ چطور میشه بهش اعتماد و امید داشت وقتی منطقش قابل درک نیست؟
پاسخ
#20

kourosh_iran نوشته: خب دوست عزیز هزار و یک احتمال میشه داد بله اینا هم قابل توجه ولی غیرقابل اثبات هستن. بازم مگر اینکه کسی بصورت عملی خودش طی طریق کنه تجربه کنه بهش ثابت بشه! و گفتم که تجربه های شخصی من شخصا این راه و باورهای مطمئن رو بهم تجویز نکرده و نمیکنه. شاید من هنوز مرد این راه نیستم. شاید هم اصولا اینا همش توهم و شعار و خیاله. کسی چه میدونه؟ اثباتی وجود نداره! یا خودت باید مستقیم برسی درک کنی یا هیچ!
بهرحال دردی از امثال من دوا نمیکنه. یک کسی شاید موفق بوده به نتیجه رسیده حال هم میکنه تعریف هم میکنه، خب خوشا بحالش! امیدوارم که اینطور بوده باشه. ما که بخیل نیستیم به همون خدایی که اگر باشه خودش میدونه!

با حرف و شعارهای قشنگ با احساسات صرف چیزی حل نمیشه. در عمل در واقعیت باید زندگی کرد دید که چی رو میشه واقعا آزمود تحقق داد استفاده کرد.
من شخصا راه خودم رو پیدا کردم و دنبال میکنم. ساده و روشنه! بقیش هم دیگه مسئولیت و تقصیر خودم نمیدونم چون واقعا نمیتونستم از توان و امکان خودم خارج یافتم. برای چیزی که قدرتی برش نداشتم خودم رو سرزنش نمیکنم. من تلاش خودم رو کردم و میکنم، با توجه به عقل و تجربه و توانی که دارم میزان احتمالاتی که میدم و اولویت بندی که بر اساسش دارم.

معمولا نوجوان ها اعتقادات پرشوری پیدا میکنن، چون در دورانی هستن که میتونن آرمان پردازی کنن، ولی سرانجام رویارویی تمام عیار با واقعیت زندگی، رویاهای خیلی از اونا رو ویران خواهد کرد.
ضمنا بستگی به شرایط و تجربه های زندگی هرکسی از کودکی تا بزرگسالی هم داره بالاخره. مثلا شاید شما کودکیت بد نبوده شاید چیزهایی رو که من تجربه کردم نکردی شاید الانم شغل خوب و مطمئنی داری درآمد مکفی داری حداقل از من یکی بهتر. ضمنا مسئلهء هوش و سواد و قدرتهای اصیل و درونی هرکسی هم هست که چطور واقعیت ها رو تفسیر کنه چی نتیجه بگیره.

شعار دادن خوش خیال بودن آسونه! ولی عمل و واقعیت واقعیه که دشواره! یکی از واقعیت های تلخش هم همینه که نمیتونی خیلی چیزهایی رو که بنظرت درست هستن وجود دارن به دیگران حتی ثابت کنی، چه برسه به اینکه قانعشون کنی بتونی با خودت همراهشون کنی.
اما مذهبیون بازهم اکثرا از درک و پذیریش این واقعیتهای پایه عاجز هستن!
مثل همین mbk که وقتی کم میاره عصبانی میشه تهدید میکنه و وعده و وعید آینده میده، که البته با رویهء خود ادیان و کتابهای مقدس خودشون مثل قرآن هم تطبیق میکنه خب چنان دینها و کتابها و خدایی چنین افراد غیرمنطقی و توهم پرداز هم بار بیاره عجیب نیست!
من شخصا پذیرش واقعیت رو بهتر و کاراتر میدونم. مثلا اگر جایی بهم ظلم بشه که قدرتی بر جلوگیری ازش نداشته باشم، حتی بدونم که حق با من بوده یعنی مطمئن باشم، دیگه به امید خدا و این حرفا نیستم و دم از این چیزا نمیزنم از آخرت و انتقام و حساب و کتاب آیندهء نامعلوم صحبتی نمیکنم چون میدونم حتی اگر وجود هم داشته باشه الان صرفا یک احتمال و غیرقابل اثباته حتی خودم هم شک دارم و مسئله ای رو حل نمیکنه فقط یک توهم و دلخوشی بیهوده است برای آدمهای ضعیف و بزدل.
البته بازم سعی میکنم خودم ظلم نکنم تجاوز از حد نکنم. مثلا در یک مسئله ای ممکن بود توی فکر بودم بزنم طرف رو چپرچلاق کنم یا بکشم حتی، ولی اصول بنیادین معنویت و عمل به احتیاط در باب مشترکات میان ادیان جلوی منو گرفت!
ولی آدمهایی مثل mbk باد توخالی هستن و از ضعف و بزدلی خودشونه که دین رو و باورهای شخصی غیرقابل اثبات خودشون رو تکیه گاه میکنن برای تهدید و زدن توی سر دیگران و درواقع فقط خوش کردن دل خودشون! این نشون میده در واقع آنچنان ایمان قوی و مطمئنی هم در کار نیست و در برابر منطق و حرفهای امثال ما متزلزل میشن و همین اونا رو آزار میده به خشم میاره رنج میده منافعشون رو در معرض تهدید قرار میده. کسی که ایمان قوی واقعی داشته باشه با این حرفا تزلزل سراغش نیاد احساس خطر نکنه، به تخمش هم نیست چه نیازی به تهدید و وعده و وعید اثبات نشده آینده داره اصلا چرا وقت و انرژیش رو توی این محیط مجازی اینطوری تلف کنه؟

خود ادیانی مثل اسلام و موجودات فرضی مثل الله هم به همین دلیل مشکوک هستن چون مثلا وقتی بهش ایمان نمیارن میگه آهان حالا اومدید اونور کونتون رو پاره میکنم تا ابد شکنجه های سخت میکنم شما رو!
ببخشید ولی من در این جز عجز و عصبانیت از اینکه طرف رو قبول نکردن و بعد هم بخاطرش ظلم کردن و ناحق و یاوه گفته چیزی نمی بینم! حداقل ظاهرش که اینطوره.
شما بگو اصولا دلیل کافی منطقی کجا چطور هست در این ادیان در منابع و مستنداتشون در قرآن که ما دربست وجود و حقانیت این چیزا رو باور کنیم، تا بعد برسیم به اینکه اگر با این وجود باور نکردیم چرا و چقدر انصافه که مجازات بشیم!
آخه الله قادر مطلق واسه چی باید براش اینقدر مهم باشه که ما بهش ایمان بیاریم یا نیاریم! مگه ما زورمون بهش رسیده میرسه که صدمه ای بهش بزنیم منافعش رو در خطر قرار بدیم رنجی بهش وارد کنیم؟

از کسی که عاشق است بخواهید برای شما عشق را اثبات کند اگر توانست آنگاه خدا هم قابل اثبات است!
من با چشم خودم دیدم کسی را که امید به زندگی اش نبود و همه قطع امید کرده بودند . همان علمی که شما مدام ازش دم می زنید در جامه ی پزشکی اش از کمک به او عاجز بود! و در عین ناباوری شفا یافت!
می دانید هیچ چیزی در عالم زیباتر از آن نیست که مبتلا به بلا شوید و آنگاه نیرویی فراتر از هرکسی و هر علمی شما را شفا دهد. شاید این شعر حکیم صفا فقط برای شما شعر باشد اما برای کسانی که مبتلا شده اند و شفا یافته اند عین حقیقت است. این ها که مولانا و حافظ و عطار و.. گفته اند شعر نیست رموز هستی است!
دردم نهفته به ز طبیبان مدعی
باشد که از خزانه ی غیبم دوا کنند
این شعر حافظ را من بعینه دیدم.
راستش را بخواهید ما هر روز داریم معجزه می بینیم ولی چون این معجزات روزمره و تکراری شده اند به چشممان نمی آیند. مثل طلوع خورشید و... بنظرم مشکل از نگاهمان است مشکل از خودمان است . ما هنوز به وحدت با خودمان نرسیدیم حتی در درونمان هم با خودمان در جنگ هستیم . به خاطر همین هم اینقدر نا آرامیم.........






پاسخ


پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 11 مهمان