05-24-2013, 09:11 AM
پاسخی به ردیه مسلمین بر ماجرای غرانیق :
افسانه غرانیق چیست؟ - گنجینه پاسخها - اسلام کوئست - مرجعی برای پاسخگویی به سوالات دینی، اعتقادی و شرعی
افسانه غرانیق چیست؟
پرسش
در مورد آیات مشهور به غرانیق توضیح دهید که در آنها این طور گفته می شود که پیغمبر گول شیطان را خورده و از بتها تعریف کرده است ؟ اگر سندیت ندارد از کجا این افسانه پیدا شده است؟
پاسخ اجمالی
افسانه غرانیق ساخته و پرداخته دشمنان و مخالفان بی خبری است که براى تضعیف موقعیت قرآن و پیامبر (ص) چنین حدیث بى اساسی را جعل کردهاند. آنها در این افسانه گفته اند: پیامبر خدا (ص) در مکه مشغول خواندن سوره" النجم" بود، چون به آیاتى که نام بتهاى مشرکان در آن بود یعنی: "أَ فَرَءَیْتُمُ اللَّاتَ وَ الْعُزَّى وَ مَنَوةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرَى" رسید، (نعوذ بالله) شیطان این دو جمله را بر زبان او جارى ساخت که: «تلک الغرانیق العلى، و ان شفاعتهن لترتجى»! یعنی: «اینها پرندگان زیباى بلند مقامى هستند و از آنها امید شفاعت است»! ، در این هنگام پیامبر (ص) سجده کرد و آنها هم سجده کردند، جبرئیل نازل شد و به پیامبر(ص) اخطار کرد که این دو جمله را من براى تو نیاورده بودم، این از القائات شیطان بود.
قرائن و شواهد فراوانی نشان مىدهد که این یک حدیث مجعول و ساختگى است. لذا تمام محققان اسلامى اعم از شیعه و اهل تسنن این حدیث را قویا نفى و آنرا به جعل جاعلین نسبت دادهاند.
پاسخ تفصیلی
پیرامون افسانه ساختگى غرانیق در بعضى از کتب اهل سنت روایات عجیبى از ابن عباس نقل شده از جمله این که: پیامبر خدا (ص) در مکه مشغول خواندن سوره" النجم" بود، چون به آیاتى که نام بتهاى مشرکان در آن بود رسید که: "أَ فَرَءَیْتُمُ اللَّاتَ وَ الْعُزَّى وَ مَنَوةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرَى" یعنی:به من خبر دهید آیا بتهاى «لات» و «عزّى» و «منات» که سوّمین آنهاست (دختران خدا هستند) ؟.[1] در این هنگام شیطان این دو جمله را بر زبان او جارى ساخت: «تلک الغرانیق العلى، و ان شفاعتهن لترتجى»! یعنی: «اینها پرندگان زیباى بلند مقامى هستند و از آنها امید شفاعت است»![2].
در این هنگام مشرکان خوشحال شدند و گفتند: « محمد (ص) تا کنون نام خدایان ما را به نیکى نبرده بود»، در این هنگام پیامبر (ص) سجده کرد و آنها هم سجده کردند، جبرئیل نازل شد و به پیامبر(ص) اخطار کرد که این دو جمله را من براى تو نیاورده بودم، این از القائات شیطان بود در این موقع آیات مورد بحث (وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِیٍّ ...) نازل گردید و به پیامبر(ص) و مؤمنان هشدار داد[3]!
گر چه جمعى از مخالفان اسلام براى تضعیف برنامه هاى پیامبر (ص) به گمان اینکه دستاویز خوبى پیدا کردهاند این قضیه را با آب و تاب فراوان نقل کرده و شاخ و برگهاى زیادى به آن دادهاند. ولى قرائن فراوان نشان مىدهد که این یک حدیث مجعول و ساختگى است که براى بى اعتبار جلوه دادن قرآن و کلمات پیامبر اسلام (ص)، به وسیله شیطان صفتان جعل شده است زیرا:
به گفته کدام محققان؟همان طور که در پست اول اشاره شده محققانی هستند که این داستان رو غیر واقعی نمی دانند و مسلمانان در قرون اولیه هم به این داستان معتقد بوده اند.
در کتب معتبر تاریخی مثل طبری،واقدی داستان ذکر شده بعد این احادیث که مسلمین هر گاه خوششان آمد معتبر می شوند و هر گاه خوششان نیامد جعلی، وقتی آیات دیگری از قرآن این موضوع رو تایید می کنند به طور کلی نه مورد نیاز هستند نه درجه ای از اعتبار دارند.
اتفاقا آیات ابتدایی سوره نجم بیشتر نشون میده محمد دچار چنین لغزشی در این زمینه شده و این آیات هم به منظور موجه جلوه دادن محمد بیان شده و پوشش همان خطایی که موضوع ماجرای غرانیق شده و وقتی موضوع اصلی حقانیت خود قرآن و وحی هست ، استناد به متن قرآن می شود سفسطه مصادره به مطلوب !! حالا بماند که اصولا نحوه جمع آوری قرآن و چینش آیات در در هر سوره نا مشخص هست و نمی توان گفت لزوما تمام آیات یک سوره مرتبط با یک موضوع باشند !!!
[TABLE="width: 100%"]
[TR]
[TD][TABLE]
[TR]
[TD]
[/TD]
[/TR]
[/TABLE]
[/TD]
[TD="width: 68, colspan: 2"] [TABLE]
[TR]
[TD][/TD]
[/TR]
[/TABLE]
[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="width: 28"][/TD]
[TD="width: 40"][/TD]
[TD][TABLE]
[TR]
[TD][/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranArabic, width: 100%"]بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi, width: 100%"]به نام خداوند رحمتگر مهربان[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranArabic"]وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَى ﴿۱﴾ [/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]فولادوند: سوگند به اختر [= قرآن] چون فرود مىآید[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]مکارم: سوگند به ستاره هنگامی كه افول میكند.[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]خرمشاهی: سوگند به ثریا چون فرو گراید
[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranArabic"]مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَى ﴿۲﴾ [/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]فولادوند: [كه] یار شما نه گمراه شده و نه در نادانى مانده[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]مکارم: كه هرگز دوست شما (محمد) منحرف نشده و مقصد را گم نكرده است.[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]خرمشاهی: كه همسخن شما نه سرگشته است و نه گمراه شده است
[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranArabic"]وَمَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَى ﴿۳﴾ [/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]فولادوند: و از سر هوس سخن نمىگوید[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]مکارم: و هرگز از روی هوای نفس سخن نمیگوید.[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]خرمشاهی: و از سر هواى نفس سخن نمىگوید
[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranArabic"]إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَى ﴿۴﴾ [/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]فولادوند: این سخن بجز وحیى كه وحى مىشود نیست[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]مکارم: آنچه آورده چیزی جز وحی نیست كه به او وحی شده است.[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]خرمشاهی: آن جز وحیى نیست كه به او فرستاده مىشود
[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranArabic"]عَلَّمَهُ شَدِیدُ الْقُوَى ﴿۵﴾ [/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]فولادوند: آن را [فرشته] شدیدالقوى به او فرا آموخت[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]مکارم: آنكس كه قدرت عظیمی دارد او را تعلیم داده.[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]خرمشاهی: [فرشته] نیرومند او را آموخته است
[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranArabic"]ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوَى ﴿۶﴾ [/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]فولادوند: [سروش] نیرومندى كه [مسلط] درایستاد[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]مکارم: همان كس كه توانائی فوق العاده و سلطه بر همه چیز دارد.[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]خرمشاهی: برومند است و سپس [در برابر او] در ایستاد
[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranArabic"]وَهُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلَى ﴿۷﴾ [/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]فولادوند: در حالى كه او در افق اعلى بود[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]مکارم: در حالی كه در افق اعلی قرار داشت.[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]خرمشاهی: و او در افق بالا بود
[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranArabic"]ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى ﴿۸﴾ [/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]فولادوند: سپس نزدیك آمد و نزدیكتر شد[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]مکارم: سپس نزدیكتر و نزدیكتر شد.[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]خرمشاهی: سپس نزدیك شد و فرود آمد
[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranArabic"]فَكَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَى ﴿۹﴾ [/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]فولادوند: تا [فاصلهاش] به قدر [طول] دو [انتهاى] كمان یا نزدیكتر شد[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]مکارم: تا آنكه فاصله او به اندازه دو كمان یا كمتر بود.[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]خرمشاهی: تا كه [فاصله آنها به قدر] دو كمان شد یا كمتر
[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranArabic"]فَأَوْحَى إِلَى عَبْدِهِ مَا أَوْحَى ﴿۱۰﴾ [/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]فولادوند: آنگاه به بندهاش آنچه را باید وحى كند وحى فرمود[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]مکارم: در اینجا خداوند آنچه را وحی كردنی بود به بندهاش وحی نمود.[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]خرمشاهی: آنگاه به بنده او آنچه باید وحى كند، وحى كرد[/TD]
[/TR]
[/TABLE]
[/TD]
[/TR]
[/TABLE]
[TABLE="width: 100%"]
[TR]
[TD][TABLE]
[TR]
[TD]
[/TD]
[/TR]
[/TABLE]
[/TD]
[TD="width: 68, colspan: 2"][/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="width: 28"][/TD]
[TD="width: 40"][/TD]
[TD] [TABLE]
[TR]
[TD][/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranArabic"]مَا كَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَى ﴿۱۱﴾ [/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]فولادوند: آنچه را دل دید انكار[ش] نكرد[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]مکارم: قلب او در آنچه دید هرگز دروغ نمیگفت.[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]خرمشاهی: دل او در آنچه دید ناراستى نكرد
[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranArabic"]أَفَتُمَارُونَهُ عَلَى مَا یَرَى ﴿۱۲﴾ [/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]فولادوند: آیا در آنچه دیده است با او جدال مىكنید[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]مکارم: آیا با او درباره آنچه دیده مجادله میكنید.[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]خرمشاهی: آیا شما با او درباره آنچه دیده است، مجادله مىكنید؟
[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranArabic"]وَلَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرَى ﴿۱۳﴾ [/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]فولادوند: و قطعا بار دیگرى هم او را دیده است[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]مکارم: و بار دیگر او را مشاهده كرد.[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]خرمشاهی: و به راستى كه بار دیگر هم او [جبرئیل] را دید
[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranArabic"]عِندَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى ﴿۱۴﴾ [/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]فولادوند: نزدیك سدرالمنتهى[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]مکارم: نزد سدرة المنتهی![/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]خرمشاهی: در نزدیكى سدرةالمنتهى
[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranArabic"]عِندَهَا جَنَّةُ الْمَأْوَى ﴿۱۵﴾
[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]فولادوند: در همان جا كه جنةالماوى است[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]مکارم: كه جنت الماءوی در آنجا است.[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]خرمشاهی: كه جنةالماوى هم نزدیك آن است
[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranArabic"]إِذْ یَغْشَى السِّدْرَةَ مَا یَغْشَى ﴿۱۶﴾ [/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]فولادوند: آنگاه كه درختسدر را آنچه پوشیده بود پوشیده بود[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]مکارم: در آن هنگام كه چیزی (نور خیره كنندهای) سدرة المنتهی را پوشانده بود.[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]خرمشاهی: آنگاه كه [درخت] سدره را چیزى كه فرو پوشاند، فرو پوشاند
[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranArabic"]مَا زَاغَ الْبَصَرُ وَمَا طَغَى ﴿۱۷﴾ [/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]فولادوند: دیده [اش] منحرف نگشت و [از حد] در نگذشت[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]مکارم: و چشم او هرگز منحرف نشد و طغیان ننمود.[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]خرمشاهی: دیده[اش] كژتابى و سرپیچى نكرد
[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranArabic"]لَقَدْ رَأَى مِنْ آیَاتِ رَبِّهِ الْكُبْرَى ﴿۱۸﴾ [/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]فولادوند: به راستى كه [برخى] از آیات بزرگ پروردگار خود را بدید[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]مکارم: او پارهای از آیات و نشانههای بزرگ پروردگارش را مشاهده كرد.[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]خرمشاهی: به راستى كه نشانههاى بزرگ پروردگارش را دید
[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranArabic"]أَفَرَأَیْتُمُ اللَّاتَ وَالْعُزَّى ﴿۱۹﴾ [/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]فولادوند: به من خبر دهید از لات و عزى[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]مکارم: به من خبر دهید آیا بتهای «لات» و «عزی»…[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]خرمشاهی: آیا شما لات و عزى را نگریستهاید
[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranArabic"]وَمَنَاةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرَى ﴿۲۰﴾ [/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]فولادوند: و منات آن سومین دیگر[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]مکارم: و منات كه سومین آنها است (دختران خدا هستند)؟!
[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]خرمشاهی: و آن دیگرى منات را كه سومین است[/TD]
[/TR]
[/TABLE]
[/TD]
[/TR]
[/TABLE]
[TABLE="width: 100%"]
[TR]
[TD="class: QuranArabic"]أَلَكُمُ الذَّكَرُ وَلَهُ الْأُنثَى ﴿۲۱﴾ [/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]فولادوند: آیا [به خیالتان] براى شما پسر است و براى او دختر[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]مکارم: آیا سهم شما پسر است و سهم او دختر؟ (در حالی كه به زعم شما دختران كم ارزش تر از پسرانند).[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]خرمشاهی: آیا براى شما پسر و براى او [خداوند] دختر است؟
[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranArabic"]تِلْكَ إِذًا قِسْمَةٌ ضِیزَى ﴿۲۲﴾ [/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]فولادوند: در این صورت این تقسیم نادرستى است[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]مکارم: در این صورت این تقسیمی است غیر عادلانه![/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]خرمشاهی: در این صورت این تقسیمبندى ناعادلانهاى است
[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranArabic"]إِنْ هِیَ إِلَّا أَسْمَاء سَمَّیْتُمُوهَا أَنتُمْ وَآبَاؤُكُم مَّا أَنزَلَ اللَّهُ بِهَا مِن سُلْطَانٍ إِن یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَمَا تَهْوَى الْأَنفُسُ وَلَقَدْ جَاءهُم مِّن رَّبِّهِمُ الْهُدَى ﴿۲۳﴾ [/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]فولادوند: [این بتان] جز نامهایى بیش نیستند كه شما و پدرانتان نامگذارى كردهاید [و] خدا بر [حقانیت] آنها هیچ دلیلى نفرستاده است [آنان] جز گمان و آنچه را كه دلخواهشان است پیروى نمىكنند با آنكه قطعا از جانب پروردگارشان هدایت برایشان آمده است[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]مکارم: اینها فقط نامهائی است كه شما و پدرانتان بر آنها گذاشتهاید (نامهائی بیمحتوا و اسمهائی است بیمسمی!) و هرگز خداوند دلیل و حجتی بر آن نازل نكرده، آنان فقط از گمانهای بیاساس و هوای نفس پیروی میكنند در حالی كه هدایت از سوی پروردگارشان برای آنها آمده است.[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]خرمشاهی: آنها چیزى جز نامهایى كه شما و پدرانتان نامیدهاید، نیست، [و] خداوند بدان حجتى فرو نفرستاده است، جز از پندار و خواسته دلها پیروى نمىكنند، و حال آنكه به راستى براى آنان از سوى پروردگارشان هدایت آمده است[/TD]
[/TR]
[/TABLE]
ایراد وارد بر این استدلال همانند ایراد وارد بر مورد قبلی هست.استناد به قرآن برای اثبات حقانیتش، سفسطه مصادره به مطلوب هست ضمن اینکه مگر تغییر مطالب یا همان آیات قرآن جهت سر پوش گذاشتن بر خطای مورد بحث در ماجرای غرانیق کار سختی بوده؟ مثلا قرآن نسخه الکترونیک داشته که بدانیم از اول تا آخر یکی بوده؟ ماجرای جمع آوری خودش نشون میده به سادگی مطالب قابل تغییر بوده !!
بله در زمانی که از حمایت قریش نا امید شده بود و در مکه بود دیگر چنین مبارزه ای نداشته !! برای به دست آوردن دل مخالفان چنین سخنانی بر زبان رانده و بعد از متوجه شدن اینکه چه سخنانی گفته سعی در سر پوش گذاشتن بر موضوع کرده است ! اصولا تمام این استدلال ها و توجیهات مسلمین عزیز جنبه درون دینی دارد.آیات قرآن در سوره های حج و الاسرا به خوبی نشان می دهد چنین موضوع رخ داده بود.
این استدلال های بچه گانه هم به راستی مایه خنده است !! اینکه به فرض محمد به کمک دوستان و مشاورینش در زمان هایی تدبیر هایی هم کرده که تضادی با خطا در زمان دیگری ندارد ! محمد هم در طول زندگی خودش بر اساس زمان و موقعیت و حتی حالات روحی و احساسی خودش می توانسته حرف هایی نظیر ماجرای غرانیق زده باشد و از نظر منطقی هیچ ایرادی در بین نیست.
در جواب به این موارد ذکر شده فقط می توان گفت زرشک :e057: !! اصل این داستان بر اساس حدیث تنها نیست که بر فرض محال با جعلی بودن حدیث مساله تمام شده باشد !! آیات دیگری از قرآن در اشاره به موضوع وجود دارد. حالا اینکه مثلا محققان اسلامی شیعه و سنی موضوع رو نفی کنند که چیز مهمی نیست !! اصلا ما توقع دیگری جز این نداریم...مسلمان که نمی آید با پذیرش این موضوع دست به خود ابطال گری بزند.
این توجیه هم از یک طرف ابطال کننده ادعای مسلمین مبنی بر جعلی بودن کل داستان غرانیق هست(یعنی تلویحا می گویند این ماجرا به شکلی بوده اما نه کاملا آنچه که به ضد آنها هست) هم لطیفه بی مزه ای که مثلا کسی وسط حرف محمد می پریده و جملات دیگری می گفته که اصطلاحا ایجاد پارازیت بر صبحت های محمد کند و امر بر بقیه مشتبه شود که محمد چنین سخنانی گفته!
این ها که روضه خوانی و حرف های پا منبری هست ! دقیقا موضوع همان انعطاف و احساس یاس و نا امیدی محمد از پذیرش حرف هایش توسط قریش بوده که منجر به ماجرای غرانیق شده...حالا در اثر حالات روحی و احساسی لحظه ای بوده یا سیاست ، مشخص نیست.باز هم این توجیه ماهیت درون دینی و توسل به سفسطه مصادره به مطلوب و از پیش معتقد به حقانیت محمد بودن ، دارد !!
[1]النجم،19و20.
[2] غرانیق جمع غرنوق (بر وزن مزدور) یک نوع پرنده آبى سفید یا سیاه رنگ است و به معانى دیگر نیز آمده است (قاموس اللغة).
[3] در المیزان ذیل آیات مورد بحث، این حدیث از جماعتى از حفاظ اهل سنت از جمله ابن حجر نقل شده است.
[4]تفسیر کبیر فخر رازى جلد 23 صفحه 50.
[5]همان مدرک.
[6]النجم،3و4، وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحى.
[7] النجم،23،إِنْ هِیَ إِلَّا أَسْماءٌ سَمَّیْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُکُمْ ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَ ما تَهْوَى الْأَنْفُسُ وَ لَقَدْ جاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدى.
[8]حجر،9، "إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ".
[9]مجمع البیان، تفسیر فخر رازى، قرطبى، فى ظلال، تفسیر صافى، روح المعانى و المیزان و تفسیرهاى دیگر ذیل آیات مورد بحث.
[10]تفسیر" قرطبى" جلد 7 ص 4474" مرحوم طبرسى" در" مجمع البیان" نیز آن را به عنوان یک احتمال آورده است.
[11]به نقل از تفسیر نمونه، ج14، ص 142- 145.
افسانه غرانیق چیست؟ - گنجینه پاسخها - اسلام کوئست - مرجعی برای پاسخگویی به سوالات دینی، اعتقادی و شرعی
افسانه غرانیق چیست؟
پرسش
در مورد آیات مشهور به غرانیق توضیح دهید که در آنها این طور گفته می شود که پیغمبر گول شیطان را خورده و از بتها تعریف کرده است ؟ اگر سندیت ندارد از کجا این افسانه پیدا شده است؟
پاسخ اجمالی
افسانه غرانیق ساخته و پرداخته دشمنان و مخالفان بی خبری است که براى تضعیف موقعیت قرآن و پیامبر (ص) چنین حدیث بى اساسی را جعل کردهاند. آنها در این افسانه گفته اند: پیامبر خدا (ص) در مکه مشغول خواندن سوره" النجم" بود، چون به آیاتى که نام بتهاى مشرکان در آن بود یعنی: "أَ فَرَءَیْتُمُ اللَّاتَ وَ الْعُزَّى وَ مَنَوةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرَى" رسید، (نعوذ بالله) شیطان این دو جمله را بر زبان او جارى ساخت که: «تلک الغرانیق العلى، و ان شفاعتهن لترتجى»! یعنی: «اینها پرندگان زیباى بلند مقامى هستند و از آنها امید شفاعت است»! ، در این هنگام پیامبر (ص) سجده کرد و آنها هم سجده کردند، جبرئیل نازل شد و به پیامبر(ص) اخطار کرد که این دو جمله را من براى تو نیاورده بودم، این از القائات شیطان بود.
قرائن و شواهد فراوانی نشان مىدهد که این یک حدیث مجعول و ساختگى است. لذا تمام محققان اسلامى اعم از شیعه و اهل تسنن این حدیث را قویا نفى و آنرا به جعل جاعلین نسبت دادهاند.
پاسخ تفصیلی
پیرامون افسانه ساختگى غرانیق در بعضى از کتب اهل سنت روایات عجیبى از ابن عباس نقل شده از جمله این که: پیامبر خدا (ص) در مکه مشغول خواندن سوره" النجم" بود، چون به آیاتى که نام بتهاى مشرکان در آن بود رسید که: "أَ فَرَءَیْتُمُ اللَّاتَ وَ الْعُزَّى وَ مَنَوةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرَى" یعنی:به من خبر دهید آیا بتهاى «لات» و «عزّى» و «منات» که سوّمین آنهاست (دختران خدا هستند) ؟.[1] در این هنگام شیطان این دو جمله را بر زبان او جارى ساخت: «تلک الغرانیق العلى، و ان شفاعتهن لترتجى»! یعنی: «اینها پرندگان زیباى بلند مقامى هستند و از آنها امید شفاعت است»![2].
در این هنگام مشرکان خوشحال شدند و گفتند: « محمد (ص) تا کنون نام خدایان ما را به نیکى نبرده بود»، در این هنگام پیامبر (ص) سجده کرد و آنها هم سجده کردند، جبرئیل نازل شد و به پیامبر(ص) اخطار کرد که این دو جمله را من براى تو نیاورده بودم، این از القائات شیطان بود در این موقع آیات مورد بحث (وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِیٍّ ...) نازل گردید و به پیامبر(ص) و مؤمنان هشدار داد[3]!
گر چه جمعى از مخالفان اسلام براى تضعیف برنامه هاى پیامبر (ص) به گمان اینکه دستاویز خوبى پیدا کردهاند این قضیه را با آب و تاب فراوان نقل کرده و شاخ و برگهاى زیادى به آن دادهاند. ولى قرائن فراوان نشان مىدهد که این یک حدیث مجعول و ساختگى است که براى بى اعتبار جلوه دادن قرآن و کلمات پیامبر اسلام (ص)، به وسیله شیطان صفتان جعل شده است زیرا:
نقل قول: اولا: به گفته ی محققان، راویان این حدیث افراد ضعیف و غیر موثقند، و صدور آن از ابن عباس نیز به هیچ وجه معلوم نیست، و به گفته" محمد بن اسحاق" این حدیث از مجعولات زنادقه مىباشد و او کتابى در این باره نگاشته است .[4]
به گفته کدام محققان؟همان طور که در پست اول اشاره شده محققانی هستند که این داستان رو غیر واقعی نمی دانند و مسلمانان در قرون اولیه هم به این داستان معتقد بوده اند.
نقل قول: ثانیا: احادیث متعددى در مورد نزول سوره نجم و سپس سجده کردن پیامبر و مسلمانان در کتب مختلف نقل شده، ولی در هیچ یک از این احادیث سخنى از افسانه غرانیق نیست، و این نشان مىدهد که این جمله بعدا به آن افزوده شده است.[5]
در کتب معتبر تاریخی مثل طبری،واقدی داستان ذکر شده بعد این احادیث که مسلمین هر گاه خوششان آمد معتبر می شوند و هر گاه خوششان نیامد جعلی، وقتی آیات دیگری از قرآن این موضوع رو تایید می کنند به طور کلی نه مورد نیاز هستند نه درجه ای از اعتبار دارند.
نقل قول: ثالثا: آیات آغاز سوره نجم صریحا این خرافات را ابطال مىکند آنجا که مىگوید:" پیامبر (ص) از روى هواى نفس سخن نمىگوید آنچه مىگوید تنها وحى الهى است" [6] این آیه با افسانه فوق چگونه سازگار است؟
اتفاقا آیات ابتدایی سوره نجم بیشتر نشون میده محمد دچار چنین لغزشی در این زمینه شده و این آیات هم به منظور موجه جلوه دادن محمد بیان شده و پوشش همان خطایی که موضوع ماجرای غرانیق شده و وقتی موضوع اصلی حقانیت خود قرآن و وحی هست ، استناد به متن قرآن می شود سفسطه مصادره به مطلوب !! حالا بماند که اصولا نحوه جمع آوری قرآن و چینش آیات در در هر سوره نا مشخص هست و نمی توان گفت لزوما تمام آیات یک سوره مرتبط با یک موضوع باشند !!!
[TABLE="width: 100%"]
[TR]
[TD][TABLE]
[TR]
[TD]
[/TR]
[/TABLE]
[/TD]
[TD="width: 68, colspan: 2"] [TABLE]
[TR]
[TD][/TD]
[/TR]
[/TABLE]
[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="width: 28"][/TD]
[TD="width: 40"][/TD]
[TD][TABLE]
[TR]
[TD][/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranArabic, width: 100%"]بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi, width: 100%"]به نام خداوند رحمتگر مهربان[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranArabic"]وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَى ﴿۱﴾ [/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]فولادوند: سوگند به اختر [= قرآن] چون فرود مىآید[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]مکارم: سوگند به ستاره هنگامی كه افول میكند.[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]خرمشاهی: سوگند به ثریا چون فرو گراید
[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranArabic"]مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَى ﴿۲﴾ [/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]فولادوند: [كه] یار شما نه گمراه شده و نه در نادانى مانده[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]مکارم: كه هرگز دوست شما (محمد) منحرف نشده و مقصد را گم نكرده است.[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]خرمشاهی: كه همسخن شما نه سرگشته است و نه گمراه شده است
[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranArabic"]وَمَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَى ﴿۳﴾ [/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]فولادوند: و از سر هوس سخن نمىگوید[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]مکارم: و هرگز از روی هوای نفس سخن نمیگوید.[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]خرمشاهی: و از سر هواى نفس سخن نمىگوید
[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranArabic"]إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَى ﴿۴﴾ [/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]فولادوند: این سخن بجز وحیى كه وحى مىشود نیست[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]مکارم: آنچه آورده چیزی جز وحی نیست كه به او وحی شده است.[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]خرمشاهی: آن جز وحیى نیست كه به او فرستاده مىشود
[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranArabic"]عَلَّمَهُ شَدِیدُ الْقُوَى ﴿۵﴾ [/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]فولادوند: آن را [فرشته] شدیدالقوى به او فرا آموخت[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]مکارم: آنكس كه قدرت عظیمی دارد او را تعلیم داده.[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]خرمشاهی: [فرشته] نیرومند او را آموخته است
[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranArabic"]ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوَى ﴿۶﴾ [/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]فولادوند: [سروش] نیرومندى كه [مسلط] درایستاد[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]مکارم: همان كس كه توانائی فوق العاده و سلطه بر همه چیز دارد.[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]خرمشاهی: برومند است و سپس [در برابر او] در ایستاد
[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranArabic"]وَهُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلَى ﴿۷﴾ [/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]فولادوند: در حالى كه او در افق اعلى بود[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]مکارم: در حالی كه در افق اعلی قرار داشت.[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]خرمشاهی: و او در افق بالا بود
[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranArabic"]ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى ﴿۸﴾ [/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]فولادوند: سپس نزدیك آمد و نزدیكتر شد[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]مکارم: سپس نزدیكتر و نزدیكتر شد.[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]خرمشاهی: سپس نزدیك شد و فرود آمد
[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranArabic"]فَكَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَى ﴿۹﴾ [/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]فولادوند: تا [فاصلهاش] به قدر [طول] دو [انتهاى] كمان یا نزدیكتر شد[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]مکارم: تا آنكه فاصله او به اندازه دو كمان یا كمتر بود.[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]خرمشاهی: تا كه [فاصله آنها به قدر] دو كمان شد یا كمتر
[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranArabic"]فَأَوْحَى إِلَى عَبْدِهِ مَا أَوْحَى ﴿۱۰﴾ [/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]فولادوند: آنگاه به بندهاش آنچه را باید وحى كند وحى فرمود[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]مکارم: در اینجا خداوند آنچه را وحی كردنی بود به بندهاش وحی نمود.[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]خرمشاهی: آنگاه به بنده او آنچه باید وحى كند، وحى كرد[/TD]
[/TR]
[/TABLE]
[/TD]
[/TR]
[/TABLE]
[TABLE="width: 100%"]
[TR]
[TD][TABLE]
[TR]
[TD]
[/TR]
[/TABLE]
[/TD]
[TD="width: 68, colspan: 2"][/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="width: 28"][/TD]
[TD="width: 40"][/TD]
[TD] [TABLE]
[TR]
[TD][/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranArabic"]مَا كَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَى ﴿۱۱﴾ [/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]فولادوند: آنچه را دل دید انكار[ش] نكرد[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]مکارم: قلب او در آنچه دید هرگز دروغ نمیگفت.[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]خرمشاهی: دل او در آنچه دید ناراستى نكرد
[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranArabic"]أَفَتُمَارُونَهُ عَلَى مَا یَرَى ﴿۱۲﴾ [/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]فولادوند: آیا در آنچه دیده است با او جدال مىكنید[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]مکارم: آیا با او درباره آنچه دیده مجادله میكنید.[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]خرمشاهی: آیا شما با او درباره آنچه دیده است، مجادله مىكنید؟
[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranArabic"]وَلَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرَى ﴿۱۳﴾ [/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]فولادوند: و قطعا بار دیگرى هم او را دیده است[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]مکارم: و بار دیگر او را مشاهده كرد.[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]خرمشاهی: و به راستى كه بار دیگر هم او [جبرئیل] را دید
[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranArabic"]عِندَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى ﴿۱۴﴾ [/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]فولادوند: نزدیك سدرالمنتهى[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]مکارم: نزد سدرة المنتهی![/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]خرمشاهی: در نزدیكى سدرةالمنتهى
[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranArabic"]عِندَهَا جَنَّةُ الْمَأْوَى ﴿۱۵﴾
[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]فولادوند: در همان جا كه جنةالماوى است[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]مکارم: كه جنت الماءوی در آنجا است.[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]خرمشاهی: كه جنةالماوى هم نزدیك آن است
[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranArabic"]إِذْ یَغْشَى السِّدْرَةَ مَا یَغْشَى ﴿۱۶﴾ [/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]فولادوند: آنگاه كه درختسدر را آنچه پوشیده بود پوشیده بود[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]مکارم: در آن هنگام كه چیزی (نور خیره كنندهای) سدرة المنتهی را پوشانده بود.[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]خرمشاهی: آنگاه كه [درخت] سدره را چیزى كه فرو پوشاند، فرو پوشاند
[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranArabic"]مَا زَاغَ الْبَصَرُ وَمَا طَغَى ﴿۱۷﴾ [/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]فولادوند: دیده [اش] منحرف نگشت و [از حد] در نگذشت[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]مکارم: و چشم او هرگز منحرف نشد و طغیان ننمود.[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]خرمشاهی: دیده[اش] كژتابى و سرپیچى نكرد
[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranArabic"]لَقَدْ رَأَى مِنْ آیَاتِ رَبِّهِ الْكُبْرَى ﴿۱۸﴾ [/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]فولادوند: به راستى كه [برخى] از آیات بزرگ پروردگار خود را بدید[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]مکارم: او پارهای از آیات و نشانههای بزرگ پروردگارش را مشاهده كرد.[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]خرمشاهی: به راستى كه نشانههاى بزرگ پروردگارش را دید
[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranArabic"]أَفَرَأَیْتُمُ اللَّاتَ وَالْعُزَّى ﴿۱۹﴾ [/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]فولادوند: به من خبر دهید از لات و عزى[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]مکارم: به من خبر دهید آیا بتهای «لات» و «عزی»…[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]خرمشاهی: آیا شما لات و عزى را نگریستهاید
[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranArabic"]وَمَنَاةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرَى ﴿۲۰﴾ [/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]فولادوند: و منات آن سومین دیگر[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]مکارم: و منات كه سومین آنها است (دختران خدا هستند)؟!
[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]خرمشاهی: و آن دیگرى منات را كه سومین است[/TD]
[/TR]
[/TABLE]
[/TD]
[/TR]
[/TABLE]
[TABLE="width: 100%"]
[TR]
[TD="class: QuranArabic"]أَلَكُمُ الذَّكَرُ وَلَهُ الْأُنثَى ﴿۲۱﴾ [/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]فولادوند: آیا [به خیالتان] براى شما پسر است و براى او دختر[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]مکارم: آیا سهم شما پسر است و سهم او دختر؟ (در حالی كه به زعم شما دختران كم ارزش تر از پسرانند).[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]خرمشاهی: آیا براى شما پسر و براى او [خداوند] دختر است؟
[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranArabic"]تِلْكَ إِذًا قِسْمَةٌ ضِیزَى ﴿۲۲﴾ [/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]فولادوند: در این صورت این تقسیم نادرستى است[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]مکارم: در این صورت این تقسیمی است غیر عادلانه![/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]خرمشاهی: در این صورت این تقسیمبندى ناعادلانهاى است
[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranArabic"]إِنْ هِیَ إِلَّا أَسْمَاء سَمَّیْتُمُوهَا أَنتُمْ وَآبَاؤُكُم مَّا أَنزَلَ اللَّهُ بِهَا مِن سُلْطَانٍ إِن یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَمَا تَهْوَى الْأَنفُسُ وَلَقَدْ جَاءهُم مِّن رَّبِّهِمُ الْهُدَى ﴿۲۳﴾ [/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]فولادوند: [این بتان] جز نامهایى بیش نیستند كه شما و پدرانتان نامگذارى كردهاید [و] خدا بر [حقانیت] آنها هیچ دلیلى نفرستاده است [آنان] جز گمان و آنچه را كه دلخواهشان است پیروى نمىكنند با آنكه قطعا از جانب پروردگارشان هدایت برایشان آمده است[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]مکارم: اینها فقط نامهائی است كه شما و پدرانتان بر آنها گذاشتهاید (نامهائی بیمحتوا و اسمهائی است بیمسمی!) و هرگز خداوند دلیل و حجتی بر آن نازل نكرده، آنان فقط از گمانهای بیاساس و هوای نفس پیروی میكنند در حالی كه هدایت از سوی پروردگارشان برای آنها آمده است.[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: QuranFarsi"]خرمشاهی: آنها چیزى جز نامهایى كه شما و پدرانتان نامیدهاید، نیست، [و] خداوند بدان حجتى فرو نفرستاده است، جز از پندار و خواسته دلها پیروى نمىكنند، و حال آنكه به راستى براى آنان از سوى پروردگارشان هدایت آمده است[/TD]
[/TR]
[/TABLE]
نقل قول: رابعا: آیاتى که بعد از ذکر نام بتها در این سوره آمده، همه در بیان مذمت بتها و زشتى و پستى آنها است و با صراحت مىگوید: اینها اوهامى است که شما با پندارهاى بى اساس خود ساختهاید و هیچگونه کارى از آنها ساخته نیست. قرآن می فرماید:"اینها فقط نامهایى است که شما و پدرانتان بر آنها گذاشتهاید (نامهایى بىمحتوا و اسمهایى بى مسمّى)، و هرگز خداوند دلیل و حجتى بر آن نازل نکرده آنان فقط از گمانهاى بىاساس و هواى نفس پیروى مىکنند در حالى که هدایت از سوى پروردگارشان براى آنها آمده است!. [7] با این مذمتهاى شدید چگونه ممکن است چند جمله قبل از آن، مدح بتها شده باشد بعلاوه قرآن صریحا یادآور شده که خدا تمامى آن را از هر گونه تحریف و انحراف و تضییع حفظ مىکند چنان که در آیه شریفه مىخوانیم:" ما قرآن را نازل کردیم و ما بطور قطع نگهدار آنیم!".[8]
ایراد وارد بر این استدلال همانند ایراد وارد بر مورد قبلی هست.استناد به قرآن برای اثبات حقانیتش، سفسطه مصادره به مطلوب هست ضمن اینکه مگر تغییر مطالب یا همان آیات قرآن جهت سر پوش گذاشتن بر خطای مورد بحث در ماجرای غرانیق کار سختی بوده؟ مثلا قرآن نسخه الکترونیک داشته که بدانیم از اول تا آخر یکی بوده؟ ماجرای جمع آوری خودش نشون میده به سادگی مطالب قابل تغییر بوده !!
نقل قول: خامسا: مبارزه پیامبر (ص) با بت و بت پرستى یک مبارزه آشتى ناپذیر و پىگیر و بى وقفه از آغاز تا پایان عمر او بوده است، پیغمبر اکرم (ص) در عمل نشان دادند که هیچگونه سازش و انعطافى در مقابل بت و بت پرستى- حتى در سخت ترین حالات- از خود نشان ندادند!!با این وصف چگونه ممکن است چنین الفاظى بر زبان مبارکشان جارى شود؟
بله در زمانی که از حمایت قریش نا امید شده بود و در مکه بود دیگر چنین مبارزه ای نداشته !! برای به دست آوردن دل مخالفان چنین سخنانی بر زبان رانده و بعد از متوجه شدن اینکه چه سخنانی گفته سعی در سر پوش گذاشتن بر موضوع کرده است ! اصولا تمام این استدلال ها و توجیهات مسلمین عزیز جنبه درون دینی دارد.آیات قرآن در سوره های حج و الاسرا به خوبی نشان می دهد چنین موضوع رخ داده بود.
نقل قول: سادسا: حتى آنها که پیامبر اسلام (ص) را از سوى خدا نمىدانند و مسلمان نیستند او را انسانى متفکر و آگاه و مدبر مىدانند که در سایه تدبیرش به بزرگترین پیروزیها رسید. آیا چنین کسى که شعار اصلیش لا اله الا اللَّه و مبارزه آشتى ناپذیر با هر گونه شرک و بت پرستى بوده، و عملا نشان داده است که در ارتباط با مساله بتها حاضر به هیچگونه سازشى نیست، چگونه ممکن است برنامه اصلى خود را رها کرده و از بتها این چنین تجلیل به عمل آورد؟!
این استدلال های بچه گانه هم به راستی مایه خنده است !! اینکه به فرض محمد به کمک دوستان و مشاورینش در زمان هایی تدبیر هایی هم کرده که تضادی با خطا در زمان دیگری ندارد ! محمد هم در طول زندگی خودش بر اساس زمان و موقعیت و حتی حالات روحی و احساسی خودش می توانسته حرف هایی نظیر ماجرای غرانیق زده باشد و از نظر منطقی هیچ ایرادی در بین نیست.
نقل قول: از مجموع این بحث بخوبى روشن مىشود که افسانه غرانیق ساخته و پرداخته دشمنان ناشى و مخالفان بی خبر است که براى تضعیف موقعیت قرآن و پیامبر (ص) چنین حدیث بى اساسی را جعل کرده اند. لذا تمام محققان اسلامى اعم از شیعه و اهل تسنن این حدیث را قویا نفى و تضعیف کرده اند و به جعل جاعلین نسبت داده اند.[9]
در جواب به این موارد ذکر شده فقط می توان گفت زرشک :e057: !! اصل این داستان بر اساس حدیث تنها نیست که بر فرض محال با جعلی بودن حدیث مساله تمام شده باشد !! آیات دیگری از قرآن در اشاره به موضوع وجود دارد. حالا اینکه مثلا محققان اسلامی شیعه و سنی موضوع رو نفی کنند که چیز مهمی نیست !! اصلا ما توقع دیگری جز این نداریم...مسلمان که نمی آید با پذیرش این موضوع دست به خود ابطال گری بزند.
نقل قول: البته بعضى از مفسران توجیهى براى این حدیث ذکر کرده اند که تنها بر فرض ثبوت اصل حدیث، قابل ذکر است و آن اینکه پیامبر اسلام (ص) آیات قرآن را آهسته و با تانى مىخواند، و گاه در میان آن لحظاتى سکوت مىکرد، تا دلهاى مردم آن را بخوبى جذب کند، هنگامى که مشغول تلاوت آیات سوره نجم بود و به آیه" أَ فَرَأَیْتُمُ اللَّاتَ وَ الْعُزَّى وَ مَناةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرى" رسید بعضى از شیطان صفتان (مشرکان لجوج) از فرصت استفاده کرده و جمله" تلک الغرانیق العلى و ان شفاعتهن لترتجى" را در این وسط با لحن مخصوصى سر دادند تا هم دهن کجى به سخنان پیامبر (ص) کنند و هم کار را بر مردم مشتبه سازند، ولى آیات بعد به خوبى از آنها پاسخ گفت و بت پرستى را شدیدا محکوم کرد."[10]
این توجیه هم از یک طرف ابطال کننده ادعای مسلمین مبنی بر جعلی بودن کل داستان غرانیق هست(یعنی تلویحا می گویند این ماجرا به شکلی بوده اما نه کاملا آنچه که به ضد آنها هست) هم لطیفه بی مزه ای که مثلا کسی وسط حرف محمد می پریده و جملات دیگری می گفته که اصطلاحا ایجاد پارازیت بر صبحت های محمد کند و امر بر بقیه مشتبه شود که محمد چنین سخنانی گفته!
نقل قول: از اینجا روشن مىشود این که بعضى خواسته اند داستان غرانیق را نوعى انعطاف از ناحیه پیامبر (ص) نسبت به بت پرستان به خاطر سرسختى آنها و علاقه پیامبر(ص) به جذب آنان به سوى اسلام بدانند و از این راه تفسیر کنند، مرتکب اشتباه بزرگى شده اند، و نشان مىدهد که این توجیه گران، موضع اسلام و پیامبر(ص) را در برابر بت و بت پرستى درک نکرده اند و مدارک تاریخى معتبری که مىگوید دشمنان هر بهایى را حاضر شدند به پیامبر (ص) در این زمینه بپردازند و او قبول نکرد و ذره اى از برنامه خود عدول ننمود را ندیده اند، و یا عمدا تجاهل مىکنند.[11]
این ها که روضه خوانی و حرف های پا منبری هست ! دقیقا موضوع همان انعطاف و احساس یاس و نا امیدی محمد از پذیرش حرف هایش توسط قریش بوده که منجر به ماجرای غرانیق شده...حالا در اثر حالات روحی و احساسی لحظه ای بوده یا سیاست ، مشخص نیست.باز هم این توجیه ماهیت درون دینی و توسل به سفسطه مصادره به مطلوب و از پیش معتقد به حقانیت محمد بودن ، دارد !!
[1]النجم،19و20.
[2] غرانیق جمع غرنوق (بر وزن مزدور) یک نوع پرنده آبى سفید یا سیاه رنگ است و به معانى دیگر نیز آمده است (قاموس اللغة).
[3] در المیزان ذیل آیات مورد بحث، این حدیث از جماعتى از حفاظ اهل سنت از جمله ابن حجر نقل شده است.
[4]تفسیر کبیر فخر رازى جلد 23 صفحه 50.
[5]همان مدرک.
[6]النجم،3و4، وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحى.
[7] النجم،23،إِنْ هِیَ إِلَّا أَسْماءٌ سَمَّیْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُکُمْ ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَ ما تَهْوَى الْأَنْفُسُ وَ لَقَدْ جاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدى.
[8]حجر،9، "إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ".
[9]مجمع البیان، تفسیر فخر رازى، قرطبى، فى ظلال، تفسیر صافى، روح المعانى و المیزان و تفسیرهاى دیگر ذیل آیات مورد بحث.
[10]تفسیر" قرطبى" جلد 7 ص 4474" مرحوم طبرسى" در" مجمع البیان" نیز آن را به عنوان یک احتمال آورده است.
[11]به نقل از تفسیر نمونه، ج14، ص 142- 145.