Archive: goftman.com - آگاهی - #18
***
مزدك
امروز
پیک 69
گفتآورد:
نقل قول:فرستنده Orphée
گرامی ؛ برای پاسخ
دادن به پیام مزدك عزیز ؛ نیازمند دانستن تعاریف ایشان از دو عبارت
مفهوم و ماده هستم .
پس از پاسخ ایشان به این دو سوال ؛ خط به خط
آن پیام را پاسخ خواهم داد .
شاید شما تا كنون مثلاً بازی Age of Empires
را بازی كرده باشید.
در آن بازی ، شما دارای یك كشور و سربازان و مردم و
مزارع كشاورزی
و آموزشگاه ها و .. هستید و برای سروری در جهان ، بر علیه
كشور های
دیگر كه گرداننگان آن میتوانند بازیكنان حقیقی دیگر یا خود
رایانه باشد، بازی
میكنید. در آن جهان آدمها با هم سخن میگویند و كار
میكنند و میكارند و جنگ
میكنند و غیره. آن جهان دارای قوانین ویژه ئ خود
است و اعضای ان جهان
مطابق آن قوانین رفتار میكنند. آن جهانی بسته برای
خودش است و حاصل
هر عملی از سوی هر سرباز یا فیگور دیگر، نتیجه ای در آن
جهان دارد كه با
قوانین آن جهان محاسبه میشود. میكرب سرما خوردگی در این
جهان ، نمیتواند
یك آدم را در آن جهان بیمار كند. این درست مانند تعریف
یك حلقه یا ring در
دانش ریاضی است كه مجموعه ای بسته است كه در آن عدد
ها عمل های
ریاضی ویژه آن ring تعریف شده است، بگونه ای كه حاصل این
اعمال نیز
عددی است كه در آن حلقه وجود دارد ( اگر وجود نداشته باشد دیگر
حلقه
و بسته در خود نیست). خوب، این جهان در این بازی بنوعی وجود دارد
و بنوعی وجود ندارد ! وجود دارد، چون آن همان الكترون ها و مدار هایی
هستند كه این جهان را بروی مانیتور رایانه میچینند ولی اگر به این
الكترون ها
و مدار ها، بنگریم، یا مثلاً این مدار ها را لحیم كنیم، در
آنها هیچ سرباز و
مزرعه و باغ و درخت و كاخ و مدرسه ای نمیبینیم، پس كاخ
و درخت و سرباز
و مزرعه، آن و همان وجودی را كه در جهان خارجی
دارند، در این بازی ندارند،
گرچه وجود در چینش مادی را در قالب همان نرم
افزار و مدار و .. دارند،
ولی مفهوم سرباز و باغ و غیره ، تنها زمانی
پدید منیاید كه دستگاه خوانش و
تفسیر گری این چینش را خوانده درك نماید.
پس آگاهی ، یك وجود ذهنی است كه دارای وجود و بستر مادی است و
ولی
وجود مادی او همان وجود ذهنی نیست، این دو وجود دو روی
یك سكه و یا بهتر
بگوییم، یكی بازتاب دیگری است.
آگاهی به همین سبب نیز نسبی است و بسته به
دستگاه تفسیر گر دگرگون
میشود.
برای نمونه، شما در جایی واژه ئ " دار
" را میبینید. مفهومی كه
از آن برداشت میكنید، بسته به دستگاه تفسیر
شماییكه ایرانی
و فارسی زبان هستید اینست : چوبی برای اعدام، درخت، (
دارو درخت)، داشته باش...
حال یك اعرابی اگر این واژه را ببیند در دستگاه
تفسیر گر وی این مفهوم
نقش میبندد : سـَرا، خانه، جا، ( مانند
دارالمجانین=سرای دیوانگان )
پس مفاهیم نسبی بوده و در جهان ذهنی
ما ، مانند همان جهان آن بازی
وجود دارند، ولی بازتاب چینش هایی هستند كه
در جهان خارج وجود دارند.
گاهی این چینش ها بسیار روشن است، مثلاً خود یك
درخت هم چیزی نیست
جز چینش اتم ها و مولكولهای سلولز و نمیدانم آب و
كلروفیل و غیره و
شما این چینش را مستقیماً دیده و ذهن خود مفهوم درخت را
پدید میاورید.
كمی سخت تر و مجرد تر، دیدن تصویر مثلاً نقاشی شده ئ درخت
است كه بازهم اگر
خیلی بد نكشیده باشند، مفهوم درخت را در مغز شما پدید
می آورد
(امّا خود درخت دیگر نیست ).
چینی ها همین شیوه را پی گرفته و
برای درخت، یك نماد و سمبل كه همانند
درخت هم بنگر میرسد، سود برده اند و
در الفبای تصویری خود بكار میبرند.
ملت های هوشمند تر، از چینش چند نماد
و سمبل كه هر كدام نماینده ی یك
آوای انسانی هستند سود برده اند و و بسته
به كــُد كاربری مشترك خود
آنرا بصورت " درخ ت "، یا "tree " ، " baum "،
" arbre " ، ..
نشان میدهند. از این رو از الفبای تصویری كه یك درجه
تجریدی پایین تر از
الفبای آوایی است، در فرودگاه ها و جاهاییكه مردم
با زبان های گوناگون
وجود دارند سود میبرند، مانند نماد توالت مردانه و
زنان، كوشك تلفن،
دروازه هواپیما های فرود آینده و دروازه هواپیما های
روانه و ...
***
Orphée
امروز
پیک 70
گفتآورد:
نقل قول:فرستنده مزدك
شاید شما تا كنون مثلاً بازی Age of
Empires را بازی كرده باشید.
در آن بازی ، شما دارای یك كشور و
سربازان و مردم و مزارع كشاورزی
و آموزشگاه ها و .. هستید و برای
سروری در جهان ، بر علیه كشور های
دیگر كه گرداننگان آن میتوانند
بازیكنان حقیقی دیگر یا خود رایانه باشد، بازی
میكنید. در آن جهان
آدمها با هم سخن میگویند و كار میكنند و میكارند و جنگ
میكنند و
غیره. آن جهان دارای قوانین ویژه ئ خود است و اعضای ان
جهان
مطابق آن قوانین رفتار میكنند. آن
جهانی بسته برای خودش است و حاصل
هر عملی
از سوی هر سرباز یا فیگور دیگر، نتیجه ای در آن جهان دارد كه با
قوانین آن جهان محاسبه میشود. میكرب سرما
خوردگی در این جهان ، نمیتواند
یك آدم را
در آن جهان بیمار كند. این درست مانند تعریف یك حلقه یا ring در
دانش ریاضی است كه مجموعه ای بسته است كه در آن عدد ها عمل های
ریاضی ویژه آن ring تعریف شده است، بگونه ای كه حاصل این اعمال نیز
عددی است كه در آن حلقه وجود دارد ( اگر وجود نداشته باشد دیگر
حلقه
و بسته در خود نیست). خوب، این جهان در این بازی بنوعی وجود
دارد
و بنوعی وجود ندارد ! وجود دارد، چون آن همان الكترون ها و
مدار هایی
هستند كه این جهان را بروی مانیتور رایانه میچینند ولی
اگر به این الكترون ها
و مدار ها، بنگریم، یا مثلاً این مدار ها را
لحیم كنیم، در آنها هیچ سرباز و
مزرعه و باغ و درخت و كاخ و مدرسه
ای نمیبینیم، پس كاخ و درخت و سرباز
و مزرعه، آن و همان
وجودی را كه در جهان خارجی دارند، در این بازی ندارند،
گرچه
وجود در چینش مادی را در قالب همان نرم افزار و مدار و .. دارند،
ولی مفهوم سرباز و باغ و غیره ، تنها زمانی پدید منیاید كه دستگاه
خوانش و
تفسیر گری این چینش را خوانده درك نماید.
پس می
توانیم دو و یا چند جهان داشته باشیم كه هر یك قواعد خاص خود را داشته باشند
؛ این جهانها می توانند قابلیت تاثیر گذاری در یكدیگر را داشته و یا نداشته
باشند .
این قسمت را برای ادامه بحث نگه داریم .
گفتآورد:
نقل قول:پس آگاهی ، یك
وجود ذهنی است كه دارای وجود و بستر مادی است و
ولی وجود مادی او
همان وجود ذهنی نیست، این دو وجود دو روی
یك سكه و یا بهتر بگوییم،
یكی بازتاب دیگری است.
آگاهی به همین سبب نیز نسبی است و بسته به
دستگاه تفسیر گر دگرگون
میشود.
برای نمونه، شما در جایی واژه ئ
" دار " را میبینید. مفهومی كه
از آن برداشت میكنید، بسته به
دستگاه تفسیر شماییكه ایرانی
و فارسی زبان هستید اینست : چوبی برای
اعدام، درخت، ( دارو درخت)، داشته باش...
حال یك اعرابی اگر این
واژه را ببیند در دستگاه تفسیر گر وی این مفهوم
نقش میبندد :
سـَرا، خانه، جا، ( مانند دارالمجانین=سرای دیوانگان )
پس مفاهیم
نسبی بوده و در جهان ذهنی ما ، مانند همان جهان آن بازی
وجود
دارند، ولی بازتاب چینش هایی هستند كه در جهان خارج وجود دارند.
گاهی این چینش ها بسیار روشن است، مثلاً خود یك درخت هم چیزی نیست
جز چینش اتم ها و مولكولهای سلولز و نمیدانم آب و كلروفیل و غیره و
شما این چینش را مستقیماً دیده و ذهن خود مفهوم درخت را پدید
میاورید.
كمی سخت تر، دیدن تصویر مثلاً نقاسی شده ئ درخت است كه
بازهم اگر
خیلی بد نكشیده باشند، مفهوم درخت را در مغز شما پدید می
آورد. چینی ها
همین شیوه را پی گرفته و برای درخت، یك نماد و سمبل
كه همانند درخت
هم بنگر میرسد، سود برده اند و در الفبای تصویری
خود بكار میبرند.
ملت های هوشمند تر، از چینش چند نماد و سمبل كه
هر كدام نماینده ی یك
آوای انسانی هستند سود برده اند و و بسته به
كــُد كاربری مشترك خود
آنرا بصورت " درخ ت "، یا "tree " ، " baum
"، " arbre " ، ..
نشان میدهند. از این رو از الفبای تصویری كه یك
درجه تجریدی پایین تر از
الفبای آوایی است، در فرودگاه ها و
جاهاییكه مردم با زبان های گوناگون
وجود دارند سود میبرند، مانند
نماد توالت مردانه و زنان، كوشك تلفن،
دروازه هواپیما های فرود
آینده و دروازه هواپیما های روانه و ...
اگر درست متوجه شده باشم ؛
مفهوم و چینش دو معنای متفاوت در دیدگاه شما دارند .
در حقیقت چینش را
مقدمه ای برای فهمیدن می دانید .
بسیار خوب ؛ این سخنان شما نیز برای من
قابل قبول است .
اگر موافق باشید ؛ بحث را درباره مفهوم ادامه دهیم
.
مفهوم متعلق به كدام دنیاست ؟!پاسخ شما : جهان ذهنی !
پرسش
دیگر من : جهان ذهنی را می توان به عنوان جهانی موازات دنیای مادی در نگر
گرفت ؟!
شما اشاره كرده اید :
گفتآورد:
نقل قول:پس مفاهیم نسبی بوده
و در جهان ذهنی ما ، مانند همان جهان آن بازی
وجود دارند، ولی بازتاب چینش هایی هستند كه در جهان خارج وجود دارند.
و این مورد :«
گفتآورد:
نقل قول:پس آگاهی ، یك وجود ذهنی است كه دارای وجود و بستر مادی است و
ولی وجود مادی او همان وجود ذهنی نیست،
این تقسیم بندی خود نشان از وجود
دو دنیای مادی و ذهنی ( مفاهیم ) ندارد ؟!
***
مزدك
امروز
پیک 71
گفتآورد:
نقل قول:فرستنده Orphée
من تمام نوشته شما را
خوانده ام و از نظر شما در این باره نیز آگاه هستم ؛ شما هم در این پست
و هم در پست های قبلی اشاره كرده بودید كه حافظه و آگاهی تنها یك چینش
است .
من نیز با شما همداستان هستم .
اما یك سوال دیگر برای من
پیش می آید ؛ پس این حجم مورد نظر و بازی های زبانی دیگری كه درباره
حافظه آدمی در گرفته است چیست ؟!
و تصور می كنم پاسخ نیز این
باشد ؛ اشغال كردن حجم توسط حافظه بی معنی است !
پ.ن : این
سوال را تنها برای رد ادعای اولین پست خود در این جستار بیان كردم .
[font=Microsoft Sans Serif]
پاسخ این پرسش هم در همان نوشته اصلی پیشین
داده شد.
برای هرجزء و واحد آگاهی، جرمی لازم است كه برای چینش
بكار
برود. یعنی شما برای نشان دادن و چیدن حرف A مثلاً
به 10 مهره نیاز
دارید. برای چیدن حرف B هم 10 مهره نیاز
دارید، پس برای چیدن واژه ئ BABA
نیاز به چهل مهره دارید
( نگاره پایین)
پس برای چیدن شاهنامه ئ
فردوسی شما نیاز به چند میلیون مهره ی
مادی دارید . حال از مولكول های
مركب ink بعنوان مهره برای این چینش سود
میبرید كه آسان تر و كم جرم تر و
ارزانتر است، ولی بدون این مهره ها
هیچگونه چینشی شدنی نیست. یعنی
شما
باید یك جعبه ی پر از مهره
داشته باشید تا بتوانید یك آگاهی " بزرگ " و
چندین " بایتی" را بچینید.
طبیعت هم برای ما ، این جعبه ئ پر از مهره
را داده است كه همان مغز و
سلولهای خاكستری و نورون ها و .. باشند و در
هنگام یادگیری، تنها
و تنها چینش این ماده ئ موجود، دگرگون میشود و بس.
بگفته ئ پژوهشگران،
ما آنقدر " مهره " در جعبه داریم كه اگر چند سده هم
زندگی بتوانیم بكنیم و یاد
بگیریم، باز هم مهره ئ استفاده نشده خواهیم
داشت. با این وجود، مغز چیز های
بی اهمیتی را كه كاربرد ندارند را پاك
میكند و مهره ها را " آزاد " میكند،( مانند
اینكه پریشب شام چی خوردیم !
) تا بهترین بازده ( راندمان ) را با كمترین redundance
( یعنی اتلاف
بیهوده ئ منابع ) بدست بیاوریم.
[//CENTER] [br]
***
Orphée
امروز
پیک 72
گفتآورد:
نقل قول:فرستنده مزدك
[font=Microsoft Sans Serif]
پاسخ این پرسش هم در همان نوشته اصلی
پیشین داده شد.
برای هرجزء و واحد آگاهی، جرمی لازم است كه برای
چینش
بكار برود. یعنی شما برای نشان دادن و چیدن حرف A مثلاً
به 10 مهره نیاز دارید. برای چیدن حرف B هم 10 مهره نیاز
دارید، پس برای چیدن واژه ئ BABA نیاز به چهل مهره دارید
(
نگاره پایین)
[//CENTER] [br]
در این باره
حق به جانب شماست .
واحد حافظه دارای جرم است ؛ اما آگاهی ( جابه جایی
جرمها ) تنها یك چینش است .
گفتآورد:
نقل قول:پس برای چیدن
شاهنامه ئ فردوسی شما نیاز به چند میلیون مهره ی
مادی دارید . حال
از مولكول های مركب ink بعنوان مهره برای این چینش سود
میبرید كه
آسان تر و كم جرم تر و ارزانتر است، ولی بدون این مهره ها
هیچگونه
چینشی شدنی نیست. یعنی شما باید یك جعبه ی پر از مهره
داشته باشید تا بتوانید یك آگاهی " بزرگ " و چندین " بایتی"
را بچینید.
طبیعت هم برای ما ، این جعبه ئ پر از مهره را داده
است كه همان مغز و
سلولهای خاكستری و نورون ها و .. باشند و در هنگام یادگیری، تنها
و تنها
چینش این ماده ئ موجود، دگرگون میشود و بس. بگفته ئ پژوهشگران،
ما آنقدر " مهره " در جعبه داریم كه اگر چند سده هم زندگی بتوانیم
بكنیم و یاد
بگیریم، باز هم مهره ئ استفاده نشده خواهیم داشت. با
این وجود، مغز چیز های
بی اهمیتی را كه كاربرد ندارند را پاك میكند
و مهره ها را " آزاد " میكند،( مانند
اینكه پریشب شام چی خوردیم !
) تا بهترین بازده ( راندمان ) را با كمترین redundance
( یعنی
اتلاف بیهوده ئ منابع ) بدست بیاوریم.
این
توضیحات برای من كاملا قانع كننده است .