01-17-2012, 06:08 PM
Russell نوشته: این واژه البته ریشه ای است.از این رو که از لغات اساسی لیبرالیسم است.اینکه افراد جامعه با ایده های متفاوت بجای حذف یکدیگر،یکدیگر را تحمل کنند،یعنی قرار است این تحمل از همه جوانب باشد،طبیعیست که وقتی یک عضو جدید در یک جامعه وارد میشود موضوع بحث هم این میشود که آیا ما میتوانیم آنها را تحمل کنیم؟(که البته بقول شما بیادبانه میشود چون حق شهروندی طبیعی یک فرد جامعه را لطفی از طرف بقیه اعضای جامعه میداند).
ریشه یا ناریشهای این واژه باید جایگزین شود.
Russell نوشته: اما در مورد صلح طلبی بنظر من اساسن مشکل دارد،مشکلش هم اینست که صلح را بجای ابزار رسیدن به سعادت انسانها هدف قرار میدهد.اینکه برخورد نظامی باعث کشتار و ویرانی بخشی میشود واضح است ولی این دلیل غیر اخلاقی و نادرست بودن آنها نیست.مانند پزشکی میشود که بگوید من دارو طلب هستم چرا که روشهای درمانی دیگر عوارض دارند.
البته در اینکه در شرایطی که با همان شرایط و عواقب عدم خشونت و کشتار انسانها بر اعمال آن برتری دارد شکی نیست.ولی این باز هم از نظر اخلاقی واضحتر از آن است که قابلیت تشکیل گروهی بنام صلح طلب را بدهد.بنظر میرسد معنی اصلی صلح طلبی اینست که راه صلح آمیز ارزش هزینه دادن بیشتر را دارد چرا که در نهایت انسانها با هم تعامل میکنند.در واقع این تفکر همراه با یکنوع نسبیت فرهنگی همراه است که تقابل ارزشها را چیزی ساخته جوامع بشری میداند که ارزش جنگیدن ندارد.یعنی ما آنقدر از سعادت و جان انسانها هزینه میدهیم تا مثلن اقوام وحشی که بر ما حاکم شدند کم کم اندکی متمدن شوند و ما هم وحشیتر شویم و این خیلی هم خوب است.
راسل جان موضوع را اندکی بیشتر باز کنی خوب است. شاید بهتر باشد به جای صلح از واژه بهتر «سازش» سود ببریم که مفهوم را بخوبی میرساند.
رویکرد سازشگرایانانه رویکردی است که برای چیزهایی (کوچک و بیارزش) سازش و صلح را به جنگ و ستیز ارجحیت میدهد و برای چیزهای دیگر خیر.
برای نمونه خود من از دیدن عشقورزی دو همجنسگرای پسر در public اندکی احساس ناآرامی و تنش دارم؛ اکنون دو رویکرد خواهیم داشت:
- سازگاری و پذیرش: از آنجاییکه زمینه چیزی بیشتر از یک احساس گذرای ناراحت کننده نیست، پس ارزش ستیزهجویی و نیاز به ساخت قانونهای پاد-همجنسگرایی نمیرود (*)
- ستیز و جنگ: از آنجاییکه دیدن چنین چیزی برای من ناراحت کننده است، پس بایستی آن را با قانون محدود و از چشم پنهان کرد و حقوق همجنسگرایان را پایمال کرد.
به رویکرد نخستین ما میگوییم همزیستی سازشگرایانانه (یا اگر سیلابلهای آن زیاد است، بگوییم "سازشمندانه") که فکر نمیکنم کسی آن را بخودی
خود بد ببیند. نکته اما در این است که ما برای چه چیزهایی میباید سازشگر بوده و برای چه چیزهایی جنگ و ستیز و گرفتن حقوق بایسته است.
نمونه چیزهایی که نباید سازگاری از خود نشان داد:
- رسوم و آیینهایی که حقوق شهروندان را نقض میکند (ختنه کردن دختر/پسر، قربانی دادن آدم، کشتن نزدیکان از روی غیرت و ..)
- پایمالی حقوق پایهای مانند آزادی بیان (برای این یکی نه تنها نباید کوچکترین سازشی کرد که باید تا آخرین قطره خون هم جنگید)
- زیر پا رفتن حقوق دیگران (زنان، مردان، همجنسگرایان، کمونیستها و ..)
- ..
* در کنار آن همواره بد هم نیست، در نمونه مذکور دیدن دو دختر زیبای همجسنگرا نیز میآید!
.Unexpected places give you unexpected returns