07-21-2015, 10:16 PM
زن قد بلند به طور جدی به او اخم میکند، گونه هایش برجسته تر میشود و عینکش را روی
بینی بالاتر میبرد. “ما درباره هواپیماها تحقیق نمیکنیم. 747 ها چه دخلی به موضوع ما دارد؟”
بینی بالاتر میبرد. “ما درباره هواپیماها تحقیق نمیکنیم. 747 ها چه دخلی به موضوع ما دارد؟”
“مگر توالت چه در هواپیمای جت و چه در کتابخانه ما – از لحاظ اصولی – در خدمت حل یک
مشکل ِ واحد نیست؟”
مشکل ِ واحد نیست؟”
“ما تسهیلات عمومی را یک به یک بررسی میکنیم. اینجا نیامده ایم که بر سر اصول صحبت
کنیم.”
کنیم.”
لبخند ملایم اوشیما در تمام طول این گفتگو محو نمیشود. “واقعا همینطور است؟ میتوانم قسم
بخورم که دقیقا بر سر اصول بحث میکنیم.”
بخورم که دقیقا بر سر اصول بحث میکنیم.”
زن پی میبرد که قافیه را باخته است، رنگ صورتش سرخ میشود، گرچه دلیلش جذابیت اوشیما
نیست. میکوشد از در دیگری وارد شود. “به هرحال جامبو جت اینجا بی ربط است. خلط مبحث
نکنید.”
نیست. میکوشد از در دیگری وارد شود. “به هرحال جامبو جت اینجا بی ربط است. خلط مبحث
نکنید.”
اوشیما قول میدهد: “فهمیدم. دیگر حرف هواپیما را نمیزنم. موضوع را می آوریم به زمین.”
زن به او خیره می شود و پس از آنکه نفسی میکشد، ادامه می دهد. “یکی دیگر از مباحثی که
میخواهم مطرح کنم، این است که چطور نویسندگان را از لحاظ جنسیت از هم جدا کرده اید.”
میخواهم مطرح کنم، این است که چطور نویسندگان را از لحاظ جنسیت از هم جدا کرده اید.”
“بله، درست است. کسی که قبل از ما مسئول این قضیه بود، اینها را فهرست میکرد و به هر
دلیل آنها را به زن و مرد تقسیم کرد. ما به فکرش بودیم که دوباره فهرستش کنیم، اما هنوز
نتوانستیم.”
دلیل آنها را به زن و مرد تقسیم کرد. ما به فکرش بودیم که دوباره فهرستش کنیم، اما هنوز
نتوانستیم.”
زن میگوید: “از این بابت از شما انتقاد نمیکنیم.”
اوشیما سرش را به این سو و آن سو می جنباند.
زن میگوید: “اما مشکل اینجاست که در تمام زمینه ها نویسندگان مذکر بر نویسندگان مونث
مقدمند. بر اساس طرز فکر ِ ما این موضوع اصل برابری زن و مرد را نقض میکند و بی نهایت نا
عادلانه است.”
مقدمند. بر اساس طرز فکر ِ ما این موضوع اصل برابری زن و مرد را نقض میکند و بی نهایت نا
عادلانه است.”
تعلیم معلم به كسی ننگ ندارد
سیبی كه سهیلش نخورد رنگ ندارد