05-14-2015, 08:43 AM
من بشدت به نیروهای ماوراالطبیعی اعتقاد دارم! مثلا در مورد خودم تو این چند سال چند مورد مثال میزنم:
من اگه از کافی شاپ خارج میشدم و دختره رو چاقو چاقوش نمیکردم میرفتم سربازی تیر خلاص میزدم ولی در لحظه آخر وقتی که نظرم عوض شد و میخواستم از کافی شاپ خارج بشم دختره موبایلش زنگ زد و با یه دختر دیگه حرف زد و حواسش پرت شد و منم یک دفعه زد به سرم و بهش حمله کردم و در نهایت از سربازی معاف شدم و دیگه نتونستم برم سربازی و تیر خلاص بزنم.
بعدا فهمیدم بازپرس پروندم که یه آدم کاملا عقده ای بود اسم تیمارستانهایی که باید با پلیس میرفتم برای اینکه تخت خالی پیدا کنم و بستری بشم رو از نظر درست و حسابی بودن برعکس نوشته بود! یعنی اسم تیمارستانها رو از آشغالترین جا به بهترین جا نوشته بود ولی در نهایت من بهترین جا بستری شدم! البته مجبور بود امین آباد رو آخر بنویسه و اگه من اون یکی مونده به آخری بستری نمیشدم باید میرفتم امین آباد!
اما در مورد دوستانی که خیال میکنن رژیم خیلی مهربونه و منو تبرئه کرده باید بگم سیستم قضایی جمهوری اسلامی مثل سیستم قضایی کشورهای اروپایی نیست که وقتی بفهمه طرف مریضه تبرئش کنن. اونجا تو اون تیمارستان خراب شده هرکی با حکم قضایی بستری شده بود رفت زندان بخاطر همین من خایه فنگ شده بودم ولی برای اینکه قضیه ضایع نشه جمهوری اسلامی از هر 10 نفر یکی رو تبرئه میکنه که نگن جمهوری اسلامی مریضای روانی رو میندازه زندان و اون یک نفر ظاهرا خود من بودم!
من بدون نظر مثبت پزشکی قانونی از تیمارستان آزاد شدم که باعث شد همه پرستارای بخش بگن بابا این اون بالاها آشنا داره در حالی که من هیشکی رو هیچ جا نداشتم!
همه وکیلایی که پیششون رفتیم گفتن باید دیه رو بدیم ولی قاضی چه در دادگاه بدوی چه در دادگاه تجدید نظر منو از دیه معاف کرد!
وقتی دیازپام خوردم دکتر گفت این زنده میمونه ولی کبدش بخاطر دوز بالای دیازپامی که خورده از کار میفته که اینطور نشد!
وقتی دوز داروهام رو اوردم پایین کسخل شدم و با پا زدم شیشه رو شکستم و وقتی به بیمارستان رفتم برای بخیه دکتره 10 بار بهم گفت خیلی خوش شانسی که با وجود بریدگی عمیق تاندون پات سالم مونده وگرنه فلج میشدی!
برای همینه که خانوادم همیشه به من میگن تو خیلی خوش شانسی ولی من میگم خوش شانس بودن از نظر من مردنه.
من اگه از کافی شاپ خارج میشدم و دختره رو چاقو چاقوش نمیکردم میرفتم سربازی تیر خلاص میزدم ولی در لحظه آخر وقتی که نظرم عوض شد و میخواستم از کافی شاپ خارج بشم دختره موبایلش زنگ زد و با یه دختر دیگه حرف زد و حواسش پرت شد و منم یک دفعه زد به سرم و بهش حمله کردم و در نهایت از سربازی معاف شدم و دیگه نتونستم برم سربازی و تیر خلاص بزنم.
بعدا فهمیدم بازپرس پروندم که یه آدم کاملا عقده ای بود اسم تیمارستانهایی که باید با پلیس میرفتم برای اینکه تخت خالی پیدا کنم و بستری بشم رو از نظر درست و حسابی بودن برعکس نوشته بود! یعنی اسم تیمارستانها رو از آشغالترین جا به بهترین جا نوشته بود ولی در نهایت من بهترین جا بستری شدم! البته مجبور بود امین آباد رو آخر بنویسه و اگه من اون یکی مونده به آخری بستری نمیشدم باید میرفتم امین آباد!
اما در مورد دوستانی که خیال میکنن رژیم خیلی مهربونه و منو تبرئه کرده باید بگم سیستم قضایی جمهوری اسلامی مثل سیستم قضایی کشورهای اروپایی نیست که وقتی بفهمه طرف مریضه تبرئش کنن. اونجا تو اون تیمارستان خراب شده هرکی با حکم قضایی بستری شده بود رفت زندان بخاطر همین من خایه فنگ شده بودم ولی برای اینکه قضیه ضایع نشه جمهوری اسلامی از هر 10 نفر یکی رو تبرئه میکنه که نگن جمهوری اسلامی مریضای روانی رو میندازه زندان و اون یک نفر ظاهرا خود من بودم!
من بدون نظر مثبت پزشکی قانونی از تیمارستان آزاد شدم که باعث شد همه پرستارای بخش بگن بابا این اون بالاها آشنا داره در حالی که من هیشکی رو هیچ جا نداشتم!
همه وکیلایی که پیششون رفتیم گفتن باید دیه رو بدیم ولی قاضی چه در دادگاه بدوی چه در دادگاه تجدید نظر منو از دیه معاف کرد!
وقتی دیازپام خوردم دکتر گفت این زنده میمونه ولی کبدش بخاطر دوز بالای دیازپامی که خورده از کار میفته که اینطور نشد!
وقتی دوز داروهام رو اوردم پایین کسخل شدم و با پا زدم شیشه رو شکستم و وقتی به بیمارستان رفتم برای بخیه دکتره 10 بار بهم گفت خیلی خوش شانسی که با وجود بریدگی عمیق تاندون پات سالم مونده وگرنه فلج میشدی!
برای همینه که خانوادم همیشه به من میگن تو خیلی خوش شانسی ولی من میگم خوش شانس بودن از نظر من مردنه.