12-28-2013, 10:47 AM
خب اگر من یک دنیای کاملا مجزا و ایزوله از دیگران داشتم و همه چیزش فقط دست خودم بود میتونستم نگران چیز دیگه ای نباشم. اما در واقعیت که اینطور نیست. من هرچی کمک کنم که بقیهء دنیا و دیگران هم بهتر بشن، حداقل با خود من سازگاری بیشتری پیدا کنن، اونوقت برای منم بهتره خب و اثراتش دیر یا زود و ریز و درشت بهم خواهد رسید.
خیلی موارد هست اصلا آدم ممکنه مجبور بشه بر تاثیرگذاری روی بقیهء دنیا و دیگران.
من تاحدی که میتونستم و فکر میکردم شدنیه وابستگی های خودم نسبت به بقیهء دنیا و مردمش رو از بین بردم یا کم کردم، ولی بازهم وابستگی و تاثیرهای زیاد و بعضا حیاتی وجود دارن.
مثلا فرض کن اگر کشور من بخاطر حکومت، سیاست، و طرز فکر غلط عده ای به جنگ یا تحریم و غیره کشیده میشه، خب من چطور میتونم از تبعاتش کاملا در امان باشم؟
همین تحریم ها و وضع خراب اقتصادی که شد، به منم اثراتش رسید، و شدیدا نگران آینده و منافع شخصی خودم شدم، و بخاطر همین عکس العمل نشون دادم و سعی کردم اعتراض و از این قضیه جلوگیری کنم. ولی چیزی که هست، برای من این اثرات نسبت به خیلی از دیگران دیرتر و کمتر فرا رسیدند و احساس شدند. بخاطر اینکه من یک آدم خاص بودم و در زندگیم وابستگی و نیاز کمی به منابع و قدرتهای برونی و دست دوم داشتم نسبت به خیلی های دیگر.
مثلا اونایی که زن و بچه داشتن و وضع مالیشون هم خوب نبود، طبیعتا باید فشار بسیار بیشتری رو محتمل شده باشن.
توی یه چیزی مثل جنگ هم که کمتر آدمی میتونه از امنیت و رفاه حتی حداقلی خودش هم مطمئن باشه.
خدا نکنه جنگ و هرج و مرج بشه! چون دیگه نمیشه هیچ چیزی رو برای هیچ کسی تضمین کرد. حداقل برای منکه نمیشه. مگر شاید اگر در یک جای دور افتاده ای زندگی خیلی ساده و با کمترین ارتباط با نقاط و مردم دیگر داشتم. تازه اونم زیاد نمیشه مطمئن بود.
خیلی موارد هست اصلا آدم ممکنه مجبور بشه بر تاثیرگذاری روی بقیهء دنیا و دیگران.
من تاحدی که میتونستم و فکر میکردم شدنیه وابستگی های خودم نسبت به بقیهء دنیا و مردمش رو از بین بردم یا کم کردم، ولی بازهم وابستگی و تاثیرهای زیاد و بعضا حیاتی وجود دارن.
مثلا فرض کن اگر کشور من بخاطر حکومت، سیاست، و طرز فکر غلط عده ای به جنگ یا تحریم و غیره کشیده میشه، خب من چطور میتونم از تبعاتش کاملا در امان باشم؟
همین تحریم ها و وضع خراب اقتصادی که شد، به منم اثراتش رسید، و شدیدا نگران آینده و منافع شخصی خودم شدم، و بخاطر همین عکس العمل نشون دادم و سعی کردم اعتراض و از این قضیه جلوگیری کنم. ولی چیزی که هست، برای من این اثرات نسبت به خیلی از دیگران دیرتر و کمتر فرا رسیدند و احساس شدند. بخاطر اینکه من یک آدم خاص بودم و در زندگیم وابستگی و نیاز کمی به منابع و قدرتهای برونی و دست دوم داشتم نسبت به خیلی های دیگر.
مثلا اونایی که زن و بچه داشتن و وضع مالیشون هم خوب نبود، طبیعتا باید فشار بسیار بیشتری رو محتمل شده باشن.
توی یه چیزی مثل جنگ هم که کمتر آدمی میتونه از امنیت و رفاه حتی حداقلی خودش هم مطمئن باشه.
خدا نکنه جنگ و هرج و مرج بشه! چون دیگه نمیشه هیچ چیزی رو برای هیچ کسی تضمین کرد. حداقل برای منکه نمیشه. مگر شاید اگر در یک جای دور افتاده ای زندگی خیلی ساده و با کمترین ارتباط با نقاط و مردم دیگر داشتم. تازه اونم زیاد نمیشه مطمئن بود.