این هم متنش برای راحتی شما.
یادم نمیاد منبعش کجا بود. ولی با خوندنش متوجه میشین که دقیق است
در داشتن شاکی لازمه برای اجرای حکم. اگر فهمیدین کسی شکایت کرد، بی درنگ پناهنده سازمان ملل یا یکی از کشور های اروپایی و آمریکای شمالی شوید.
ارتداد یعنى چه؟ فلسفه مجازات مرتد در چیست؟ مگر اسلام آزادى عقیده را قبول ندارد، پس چرا مجازات سختى را بر مرتد تحمیل مىكند؟ آیا اسلام دین حق و منطبق بر عقل و برهان نیست، پس چرا با تحمیل مجازات درصدد ابقاى اجبارى مسلمانان بر دین خود برمىآید؟ اصولاً ارتداد به چه معنا است؟ اسباب تحقق آن كدام است؟ ماهیت حقوقى آن چیست؟
در قلمرو حقوق و آزادىهاى مذهبى، مسأله ارتداد، از مهمترین و حساسترین موضوعات شمرده مىشود.
ارتداد چیست؟
«ارتداد» كه از واژه «رد» گرفته شده، در لغت به معناى بازگشت است. در فرهنگ دینى، بازگشت به كفر ارتداد و ردّه نامیده مىشود، راغب اصفهانى، المفردات فى غریب القرآن، ص 192و193. البته مسأله ارتداد و احكام جزایى مترتب بر آن به اسلام اختصاص ندارد. در برخى دیگر از ادیان و مذاهب بزرگ نیز هر گاه كسى از دین برگزیده و منتخب روى گرداند ،كافر به شمار مىآید و بدان سبب كه از دین سابق برگشته، مرتد خوانده و مجازات مىشود. عهد قدیم، سفر توریه مثنى، فصل 13؛ عهد جدید، نامهاى به مسیحیان یهودى نژاد عبرائیان، بند10، جمله26-32.
در فرهنگ اسلامى از آن جهت كه دین حقیقى نزد خدا اسلام است، آل عمران (3)، آیه 19. هر كس خداى متعال یا وحدانیت وى، حیات پس از مرگ(معاد)، شریعت اسلامى یا نبوت حضرت محمد(ص) را باور نداشته باشد، كافر قلمداد مىشود. طبرسى، ابوعلى، مجمع البیان فى تفسیر القرآن، ج 1-2، ص128. البته جوهره همه ادیان الهى واحد است؛ گرچه به مقتضاى تفاوت شرایط اجتماعى، شرایع نیز تفاوت مىیابند؛ در هر عصرى، تنها یك شریعت بر حق است و سایر شرایع، به دلیل تفاوت شرایط قبلى یا وقوع تحریف، نسخ مىشود. رشیدرضا، محمد، تفسیر المنار، ج 6، ص 416-417.
احترام اسلام براى شریعتهاى پیش، مانند یهودیت و مسیحیت، صرفاً به دلیل تحمل و بردبارى و تسامح عملى و تأیید همزیستى مسالمتآمیز است نه پذیرش حقانیت و اصالت كنونى آنها. مصباح یزدى، محمدتقى، پرسشها و پاسخها (آزادى و پلورالیسم)، ج 4. ص 38 و62-78. بنابراین، چنان كه علامه مطهرى مىفرماید:
«كافى نیست كه انسان یك دینى داشته باشد و حداكثر این باشد كه آن دین، منتسب به یكى از پیامبران آسمانى باشد، با این استدلال كه همه ادیان آسمانى از لحاظ اعتبار، در همه وقت یكسان هستند،؛ بلكه دین حق در هر زمانى یكى بیش نیست و بر همه كس لازم است كه در هر زمان، پیغمبر صاحب شریعت از سوى خدا در آن عصر را اطاعت كنند تا آنكه نوبت به حضرت خاتم الانبیا(ص) رسیده است. در این زمان، اگر كسى بخواهد به سوى خدا راهى را بجوید، باید از دستورهاى دین او راهنمایى بجوید و به حكم صریح قرآن، دینى جز اسلام پذیرفته نیست. آل عمران (3)، آیه 85. و حتى اگر مراد از اسلام، خصوص دین ما نباشد؛ بلكه منظور(معناى لغوى آن یعنى) تسلیم خدا شدن باشد، باید دانست كه حقیقت تسلیم در هر زمانى شكلى داشته و در این زمان، شكل آن همان شریعت محمدى(ص) است و قهراً كلمه اسلام بر آن منطبق مىگردد و بس؛ چه اینكه این شریعت، آخرین دستور الهى است و همواره باید از آخرین دستورها تبعیت كرد. البته باید توجه داشت كه میان پیامبران اختلاف و نزاعى وجود ندارد، لكن انسان باید همه پیامبران را قبول داشته باشد بقره (2)، آیه 285. و بداند كه پیامبران سابق، مبشر پیامبران لاحق، خصوصاً خاتم و افضل آنها، بودهاند و پیامبران لاحق، مصدق پیامبران سابق بودهاند. صف (61)، آیه 6؛ بقره (2)، آیه 146. پس لازمه ایمان به همه پیامبران – كه مورد تأكید قرآن است بقره (2)، آیه 136. – این است كه در هر زمانى تسلیم شریعت همان پیامبرى باشیم كه دوره او است». مطهرى، مرتضى، عدال الهى، ص 296-300.
البته كفار به سه گروه تقسیم مىشوند:
1. اهل كتاب: یهودىها و مسیحىها
2. شبیه اهل كتاب: زرتشتىها. بر اساس روایات، زرتشتیان داراى كتاب آسمانى بودند كه در طول تاریخ از میان رفته است.
3. مشركان و سایر كفار ر.ك: كتب فقهى شیعه و اهل سنت؛ بخش جهاد.
قرآن كریم، همواره اهل كتاب را از مشركان جدا كرده است؛ براى مثال مىفرماید: «ما یودالذین كفروا من اهل الكتاب و لا المشركین أن ینزل علیكم من خیر … .»؛ بقره (2)، آیه 105. از این رو، با آنكه یهودیان حضرت «عزیر» و مسیحیان حضرت «عیسى(ع)» را پسر خدا مىدانستند، مشرك نامیده توبه (9)، آیه 30 و 31؛ مائده (5)، آیات 17 و 72 و 73. نشدهاند و در اسلام روش برخورد و تعامل با آنان مانند مشركین نیست. طباطبایى، سیدمحمدحسین، المیزان فى تفسیر القرآن، ج 9، ص 281 – 282.
هر مسلمانى كه منكر دین اسلام گردد، مرتد نام مىگیرد امام خمینى، تحریرالوسیله، ج2، ص 499؛ ابنقدامه (از فقهاى بزرگ اهلسنت)، المغنى، ج 10، ص74. و مجازاتى سخت بر او تحمیل مىشود.
عوامل ارتداد
امورى كه سبب كفر مىشود، هر گاه از سوى یك مسلمان صورت پذیرد، عوامل تحقق ارتداد نیز به شمار مىآید. این امور عبارت است از:
1. انكار اصل دین:
مانند انكار وجود خدا، وحدانیت وى، رسالت حضرت ختمى مرتبت(ص) یا معاد و حیات پس از مرگ. با انكار یكى از این امور فرد كافر مىشود؛ مثلاً اگر به خدا ایمان داشته باشد، ولى به شریعت حضرت محمد(ص) ایمان نیاورد، كافر شمرده مىشود؛ «الكافر هو من انتحل غیر الاسلام». ر.ك: كتب فقهى باب نجاسات، از جمله: شرایع الاسلام و تحریر الوسیله.
2. انكار یكى از احكام ضرورى و بدیهى دین اسلام:؛ ر.ك: كتب فقهى باب نجاسات، از جمله: شرایع الاسلام و تحریرالوسیله.
مانند انكار وجوب نماز یا روزه. هر مسلمانى مىداند در دین اسلام نماز و روزه واجب است. ممكن است كسى منكر اصل دین اسلام و شریعت محمدى(ص) نشود؛ ولى به دلیل انكار یكى از احكام ضرورى اسلام كافر گشته، حكم ارتداد بر وى جارى گردد؛ «الكافر هو من… و انتحله(یعنى الاسلام) و جحد ما یعلم من الدین ضرورة». موسوى عاملى، سید محمد، مدارك الاحكام فى شرح شرایع الاسلام، ج 2، ص 294. البته فقها در این مسأله كه آیا صرف انكار یكى از ضروریات دین موجب كفر و ارتداد مىشود – مانند بهائیان، قادیانىها و افرادى چون كسروى كه پیامبر را تكذیب نمىكنند ولى مىگویند شما معانى كلمات پیامبر(ص) را نمىفهمید – نجفى، محمدحسن، جواهر الكلام، ج 41، ص 601 و ج 6، ص 488 و 49؛ موسوى اردبیلى، سیدعبدالكریم، فقه الحدود و التغریرات، ص 839. یا باید مستلزم انكار اصل دین باشد و فرد به این نكته توجه داشته باشد خویى، سیدابوالقاسم، التنقیح فى شرح العروة الوثقى، ج 3، ص 58 – 59 و 61؛ امام خمینى، تحریرالوسیله، ج 1، ص 115. – مثلاً انكار وجوب نماز و روزه، به این معنا باشد كه من قبول ندارم در اسلام چنین حكمى وضع شده، پس (نعوذ الله) پیامبر دروغ گفته است – اختلاف نظر دارند. اگر منكر جدید الاسلام به شمار آید یا دور از كشورهاى اسلامى زندگى كند، به گونهاى كه روشن نبودن بداهت این حكم نزد وى ممكن باشد، به كفر وى حكم نمىشود. نجفى، محمدحسن، جواهر الكلام، ج 6، ص 49.
3. انكار یكى از احكام قطعى ولى غیر ضرورى اسلام:؛ همان.
هر گاه كسى به طور مشخص بداند مثلاً روزه در عید فطر حرام است یا روزه مسافر(جز در موارد خاص) باطل است و یا پوشش اسلامى بانوان واجب است، ولى با وجود این منكر آن گردد، مرتد مىشود؛ چون این امر به انكار رسول خدا(ص) یا تكذیب آن حضرت مىانجامد.
البته لازم نیست انكار دین یا ا حكام شریعت مقدس حتماً با گفتار صریح و آشكار باشد. هر گفتار یا كردارى كه سبب تكذیب، انكار، عیب گذارى و ناقص شمردن، تمسخر و استهزاى دین اسلام یا اهانت به مقدسات مانند حكم به ارتداد خانمى از سوى حضرت امام خمینى(ره) كه در مصاحبه رادیویى به مناسبت تولد حضرت زهرا(س) در پاسخ به این پرسش كه الگوى شما كیست، گفته بود: خانم اوشین الگوى من است؛ چون حضرت فاطمه(س) به چهارده قرن قبل تعلق داشتهاند. و كوچك شمردن و دست برداشتن از آن گردد، موجب تحقق كفر و ارتداد مىشود؛ مانند افكندن قرآن در كثافات یا پاره یا تیرباران كردن آن. از این روى، هر رفتار و گفتارى كه نتیجه آن عدم حقانیت دین اسلام و در نتیجه بىفایده بودن اعتقاد به آن باشد، موجب كفر و ارتداد مىگردد. نجفى، محمدحسن، جواهرالكلام، ج 6، ص 48 و ج 41، ص 600. یكى از نمونههاى روشن آن حكم حضرت امام خمینى درباره سلمان رشدى و مرتد خواندن او است. سلمان رشدى با صراحت به نفى و انكار اسلام نپرداخت؛ ولى به نحوى مزورانه و شرم آور به ساحت مقدس قرآن كریم، پیامبر اكرم(ص) و همسران و برخى از یاران آن حضرت توهین كرد – این خود جرمى جداگانه به نام«سب النبى» است و مجازات مستقل دارد – و مسأله وحى و نزول قرآن را به سُخره گرفت. او به خواننده كتابش تلقین مىكند كه رسالت پیامبر(ص) و نزول قرآن كریم، دروغ و – معاذ الله – ساخته ذهن نبى اكرم(ص) است و حتى بعضى از سخنان شیطان نیز در قرآن گنجانیده شده است.
انواع مرتد
در فقه اسلامى مرتد دو نوع است و هر یك احكامى جداگانه دارد:
الف. مرتد فطرى: كسى است كه پدر یا مادر یا والدینش هنگام انعقاد نطفه وى مسلمان بوده، بعد از بلوغ، آیین اسلام را پذیرفته و سپس به كفر روى آورده است؛ مانند سلمان رشدى كه پدرش مسلمان است.
ب. مرتد ملى: كسى است كه پدر و مادرش هنگام انعقاد نطفه وى كافر بودهاند؛ بعد از بلوغ، اظهار كفر كرده، سپس مسلمان شده و بعد از آن به كفر باز گشته است. امام خمینى، تحریرالوسیله، ج 1، ص 499.
البته برخى از فقها نیز اسلام یا كفر پدر یا مادر هنگام ولادت طفل را شرط دانستهاند نه هنگام انعقاد نطفه. خویى، سیدابوالقاسم، مبانى تكملة المنهاج، ج 1، ص 325.
فرزندان نابالغ، از جهت اسلام و كفر، تابع آیین پدر و مادرند. نجفى، محمدحسن، جواهر الكلام، ج 41، ص 602؛ امام خمینى، تحریرالوسیله، ج 2، ص 498. هر گاه یكى از والدین مسلمان باشد، فرزند، مسلمان شمرده مىشود؛(اسلامِ حكمى) چون اسلام بر كفر برترى دارد و تابعیت برتر براى فرزند منظور مىشود. همان، ج 6، ص 49. اگر پدر و مادر هر دو كافر باشند، فرزند نیز در حكم كافر است. همان، ص 44 و 45. البته باید توجه داشت، براى حكم به ارتداد و اجراى مجازات آن، اسلامِ حكمى كفایت نمىكند. باید فرد، خودش پس از بلوغ، اسلام را انتخاب كند و سپس كفر بورزد.
مجازات ارتداد؛ همان. ج 41، ص 603 و 605 و 617.
اگر مرتد فطرى مرد باشد، علاوه بر برخى از احكام مدنى مانند فسخ پیمان نكاح و جدایى از همسر بدون نیاز به طلاق و تقسیم اموال بین ورثه، به اعدام محكوم است و توبهاش، از جهت ظاهرى، پذیرفته نمىشود یعنى اگر با اعتقاد و باور قلبى توبه كند، خداى متعال مىپذیرد و نماز و عبادتش صحیح است؛ اما بر جریان حكم اعدامش تأثیر ندارد. اگر مرتد ملى توبه كند، پذیرفته مىشود؛ حتى قبل از جریان هر گونه حكمى، نخست وى را به توبه و بازگشت به ا سلام دعوت مىكنند و سه روز – برخى از فقها مانند شیخ طوسى گفتهاند به قدر لازم – همان، ص 613. به او مهلت مىدهند. اگر در این مدت توبه كرد، آزاد مىشود؛ و گرنه به اعدام محكوم مىگردد. البته زن مرتد، از هر نوع كه باشد كشته نمىشود. او را به توبه فرا مىخوانند، چنانچه توبه كرد، آزادش مىكنند؛ و گرنه در زندان باقى مىماند، هنگام نماز تازیانه مىخورد و در تنگناى معیشتى قرار مىگیرد تا توبه كند. امام خمینى، تحریرالوسیله، ج 2، ص 624؛ نجفى، محمدحسن، جواهر الكلام، ج 41، ص 605 – 616.
موضوع ارتداد و آثار حقوقى اش در شریعت و فقه اسلام به اندازهاى روشن و بدیهى است كه درباره اصل حكم كمترین تردیدى وجود ندارد و همه مذاهب فقهى آن را پذیرفتهاند؛ موسوى اردبیلى، فقه الحدود و التعزیرات، ص 836 و ابن قدامه، المغنى، ج 10، ص 76. البته درباره جزئیاتش اختلاف نظرهایى دیده مىشود؛ براى مثال، بر اساس رأى مشهور اهل سنت، بین مرتد ملى و فطرى یا زن و مرد تفاوتى وجود ندارد؛ – هر نوع كه باشد – ابتدا به توبه دعوت مىشود، چنانچه توبه كرد آزاد و گرنه كشته مىشود. الجزیرى، عبدالرحمن، الفقه على المذاهب الاربعة، ج 5، ص 424. ابوحنیفه، مانند فقهاى شیعه، بین زن و مرد فرق گذاشته است. الكاسانى، ابوبكر، بدایع الصنایع، ج 7، ص 135. حسن بصرى نیز معتقد است مرتد، بىآنكه به توبه دعوت گردد، كشته مىشود. ابن قدامة، المغنى، ج 10، ص 76.
ماهیت جرم ارتداد
هر جرم از سه عنصر قانونى، مادى و روانى تشكیل مىشود.
الف. عنصر قانونى؛ مراد از عنصر قانونى، «جرم شناخته شدن در قانون» است؛ چون هیچ عملى جرم نیست مگر اینكه قبلاً قانونى آن فعل یا ترك فعل را جرم شناخته و برایش مجازات تعیین كرده باشد. همان گونه كه گفته شد، در نظام حقوقى اسلام، ارتداد جرم شناخته و مجازات آن بیان شده است. در قوانین جزایى جمهورى اسلامى ایران، درباره ارتداد نصى وجودندارد؛ ولى چون اصل چهارم قانون اساسى، همه قوانین جمهورى اسلامى ایران را بر احكام شریعت اسلام مبتنى دانسته است و اصل 167 قانون اساسى مقرر مىدارد «قاضى موظف است كوشش كند حكم هر دعوى را در قوانین مدونه بیابد و اگر نیابد، با استناد به منابع معتبر اسلامى یا فتاواى معتبر، حكم قضیه را صادر نماید و نمىتواند به بهانه سكوت یا نقض یا اجمال یا تعارض قوانین مدونه، از رسیدگى به دعوى و صدور حكم امتناع ورزد» و چون دعوى مذكور به دعاوى مدنى اختصاص یا انصراف ندارد، باید براساس منابع فقهى مرتد را مجرم شناخت و به مجازات حكم كرد.
ب. عنصر مادى ارتداد؛ عنصر مادى یعنى عنصر خارجى، ملموس و محسوس كه به سبب آن ارتداد عینیت مىیابد؛ به عبارت دیگر، اظهار موجبات ارتداد، عنصر مادى این پدیده به شمار مىآید. البته ارتداد با انكار قلبى حاصل مىشود؛ ولى آنچه مجازات دنیوى بر آن مترتب مىگردد، ارتدادى است كه با گفتار یا رفتار اظهار شود؛ مانند سخنرانى، نوشتن كتاب، مقاله و… . ارتداد تا وقتى ابراز نشود، جرم حقوقى نیست و كسى حق تحقیق و تفحص و تفتیش عقاید ندارد. فقه الحدود و التعزیرات، ص 859. افزون بر این، اگر مسلمانى اظهار كفر كند و پس از آن مدعى شود تحت فشار یا اكراه به چنین كارى مبادرت ورزیده است، چنانچه احتمال آن وجود داشته باشد، ادعایش پذیرفته مىشود. همان.
ج. عنصر روانى ارتداد؛ عنصر روانى یعنى قصد مجرمانه داشتن. برخى از متفكران معاصر، مانند راشد الغنوشى و شیخ محمد عبده، معتقدند ارتداد، از آن جهت كه جرمى سیاسى و اقدامى عملى علیه حكومت اسلامى است، مجازات دارد. بنابراین، مجازات ارتداد تعزیرى است و صرف تغییر دین جرم شمرده نمىشود. مظفرى، محمدحسین، نابردبارى مذهبى، ص 82 – 83.
اما آیات و روایات نشان مىدهد خود ارتداد، یعنى «صرف تغییر دین و عقیده»، موضوع حكم است نه همراه شدن آن با جرائم دیگر؛ براى نمونه توجه به آیات سوره «محمد» آیه 25، «مائده» آیه 54، «بقره» آیه 217 و روایاتى كه شیعه و سنى از رسول اكرم(ص) نقل فرمودند محدث نورى، مستدرك الوسایل، ج 3، ص 242؛ المغنى، ج10، ص76. و نیز روایات نقل شده از امام باقر(ع) شیخ طوسى، تهذیب الاحكام، ج 10، ص 161، ح 553. و على بن جعفر از امام كاظم(ع) همان، ص 159، ح 544. سودمند مىنماید.
در آیات و روایات دیگر، جزئیات بحث آمده است؛ ولى قیدى كه بتوان به یارى آن ارتداد را جرمى سیاسى و اقدام علیه نظام حاكم اسلامى قلمداد كرد، به چشم نمىخورد. البته برخى آیات از جمله آیه 217 سوره بقره و مخصوصاً آیه 72 سوره آل عمران نشان مىدهد ارتداد به عنوان یك جریان فتنه انگیز براى ایجاد تزلزل درباورهاى دینى مسلمانان از سوى دشمنان داخلى و خارجى مطرح بود.
خداوند متعال مىفرماید: «و جمعى از اهل كتاب [یهودىها به پیروان خود ]گفتند [بروید در ظاهر] به آنچه بر مؤمنان نازل شده، در آغاز روز ایمان بیاورید و در پایان روز كافر شوید[ و از آیین اسلام بازگردید ]شاید آنها از آیین خود بازگردند» آلعمران (3)، آیه 72. این آیه صریح در تلقى ارتداد به عنوان یك توطئه است. در واقع، نه اسلام آوردن آنان حقیقى بود و نه كفرشان در تحقیق علمى ریشه داشت. این كردار آنها مقدمهاى بود براى ایجاد تزلزل درباورهاى دینى مردم مسلمان تا آنان از خود بپرسند اگر اسلام حق و درست است، پس چرا اهل كتاب كه از بشارات آسمانى پیشین آگاهند، از آن بازگشتند؟ این كار آنها به واسطه حسادت بود نه خیرخواهى. بقره (2)، آیه 109. عامل سوم هوس برخى از مسلمانان است. شیطان این كار ناروا را نزد آنان خوب جلوه مىدهد و از جاهطلبى و دیگر مطامع پست دنیوى براى فریفتن و پیوند زدنشان با دشمنان بهره مىبرد. محمد (47)، آیات 25-30. چه بسا بتوان به واسطه قرائن و شواهد مذكور در این آیات، مجازات مذكور در روایات را به ترتب آثار اجتماعى بر ارتداد افراد مقید دانست؛ یعنى هر گاه كسى كه از دین خارج شده، با تبلیغ ارتداد خود، در اذهان عمومى تردید و شبهه پدید آورد و روحیه ایمانى جامعه را تضعیف كند، با آن مجازات روبهرو مىشود. ر.ك: مصباح یزدى، محمدتقى، جزوه دین و آزادى.
بنابراین، ارتداد به عنوان اخلال در نظم عمومى تردید و فتنه انگیزى جرم شمرده مىشود نه به عنوان یك جرم سیاسى و اقدام علیه نظام حاكم. پس، بر خلاف نظر شیخ محمد عبده و راشد الغنوشى، مجازات ارتداد از باب حدود الهى است نه تعزیرات. از این روى، همه فقهاى شیعه و سنى بحث ارتداد را در باب حدود مطرح كردهاند. به همین جهت، در روایات آمده است: «بر امام واجب است؛ على الامام» نه «امام مىتواند؛ للأمام» كه ناظر به تعزیر باشد.
با تعلیل مذكور، فتنه انگیزى به عنوان قصد مجرمانه در جرم ارتداد، عنصر روانى آن را تشكیل مىدهد؛ ولى فتاواى فقها، مانند عمده یا همه روایات، مطلق است. بدین ترتیب، شاید جرم ارتداد در زمره جرائم صرفاً مادى قرار گیرد. جرائم صرفاً مادى جرائمى است كه تنها باانجام عمل مادى از سوى افراد و بدون در نظر گرفتن قصد مجرمانه یا وجود تقصیر جزایى از ناحیه مرتكب، عنصر روانى جرم تحقق پیدا مىكند؛ مانند صدور چك بىمحل. ولیدى، محمد صالح، حقوق جزاى عمومى، ج 2 (جرم)، ص323 – 324. در این گونه موارد، قانونگذار صرف تحقق كارى را اماره قانونى یا فرض قانونى در اماره قانونى. اثبات خلاف اماره ممكن است و در این صورت رفع اثر مىشود؛ اما اگر قانون گذار چیزى را به عنوان فرض قانون لحاظ كند، در صورت اثبات خلاف آن مطلب نیز آثار حقوقىاش مرتفع نمىشود.(ر.ك: الوسیط، عبدالرزاق سنهورى، ج1 و كتابهاى ادله اثبات دعوى). بر قصد فاعل منظور مىكند؛ مثلاً در مسأله حرمت اجتماع زن و مرد نامحرم، فقها معتقدند اجتماع زن و مرد نامحرم در یك فضاى بسته، هر چند قصد گناه نداشته باشند، حرام و ممنوع است. حكمت منع از ارتداد در این استنباط جلوگیرى از نفوذ بیگانگان و استفاده از ضعف فكرى افراد سست ایمان است؛ به عبارت دیگر، آن قدر این شیوه براى ایجاد تزلزل درباورهاى دینى مردم مؤثر و رایج و در عین حال شیوه ساده است كه قانون گذار به كسى اجازه نمىدهد به آن نزدیك شود، خواه مرتد قصد مجرمانه داشته باشد یا نه.
فلسفه مجازات مرتد
در تفكر الحادى اومانیستى غرب، انسان جایگزین خدا شده است و محور همه ارزشها قلمداد مىشود؛ حقوق و قانون چیزى است كه انسانها وضع مىكنند و براساس میل آنها تنظیم مىگردد. در این نظام، معیار حقانیت و مشروعیت هر قانون و حكومتى، خواست مردم است.of the authority of government… )Art.12/3/universal Dec.of Human Rights.(
The will of the people shall be the basis از این رو، انسان حاكم بر سرنوشت خویش است و هیچ كسِ دیگر، حتى خداى متعال حق ندارد برایش تصمیم بگیرد. به همین سبب، اومانیسم به لیبرالیسم، یعنى اباحهگرى، مىانجامد و دولت نیز جز تأمین رفاه و لذتهاى مادى افراد وظیفهاى ندارد. در فرهنگ لیبرالیسم سخن از امیال، شهوت و تمنیات است نه حكمت و مصلحت؛ قواعد و مقررات آن گاه اعتبار دارند كه در جهت برخوردارى مردم از خواستههاى نفسانى و رسیدن به هوسهایشان تنظیم شوند؛ به گونهاى كه حتى عقل نیز در این ساحت فقط خدمت گزار و ابزار سنجش كم و كیف لذت است.ر.ك: آنتونى آربلاستر، لیبرالیسم غرب ظهور و سقوط، ترجمه عباس مخبر دزفولى. بر این اساس، حق همجنس بازى به همان اندازه مقدس و قابل دفاع و از حقوق طبیعى انسان قلمداد مىشود كه حق پرستش خداى متعال در عقاید مذهبى مقدس و قابل دفاع است؛ to LegaL phiLosophy; u.s.A:Wadsworth publishing Company,6991,p.641.Altman
Andrew; Arguing About law,An Introduction و چون حق پرستش خدا این قدر بىارزش شمرده مىشود، تغییر مذهب به سلیقه افراد و مطلقاً آزاد است و كسى حق ندارد از آن جلوگیرى كند.ماده 18 اعلامیه جهانى حقوق بشر.
اما در فرهنگ اسلامى، انسان موجودى دو بُعدى(مادى و معنوى) است؛ حكومت باید در جهت تأمین منافع مادى (دنیوى) و اخروى (معنوى) مردم تلاش كند و منافع مادى باید مقدمهاى براى تأمین منافع اخروى و معنوى به شمار آید. از این رو، هنگام تزاحم و تعارض، مصالح معنوى مقدم است. خداى متعال به مقتضاى لطف و حكمتش براى تأمین مصالح دنیوى و اخروى، شریعتى آسمانى به بشر ارزانى داشته است. در این زمان، پذیرش عقاید اسلامى و اجرا كردن قوانین آن تنها راه نیل به آن مصالح شمرده مىشود.
دین مقدس اسلام بنیانهاى اصلى ساختار فكرى خود را بر پایه خردمندى بشر نهاده، همواره انسانها را به بهرهگیرى از فروغ عقل و تعالىِ اندیشه و جدال فكرى صحیح سفارش كرده است. از این رو، بزرگترین خیانت به بشر آن است كه با فتنه انگیزى فضاى فكرى جامعه را آلوده ساخت و اذهان عمومى را در تشخیص حق و باطل مشوش كرد. اعدام و مجازات مرتد در برابر جنگ روانى و تبلیغاتى علیه اسلام و مسلمانان، سدّى مستحكم به شمار مىآید. دولت اسلامى، همان گونه كه موظف است در صورت مسموم شدن آب شهر آفت زدایى كند و آب سالم براى مردم فراهم آورد، وظیفه دارد در صورت مسمومیت یا آلودگى فضاى فكرى جامعه و شیوع عقاید گمراه كننده در جهت سالم سازى آن بكوشد. هفته نامه پرتو، 2/10/81. (سخنرانى آیت الله مصباح یزدى)
بنابراین، مجازات مرتد اقدامى شایسته و بازدارنده است تا دیگران دریابند نمىتوانند ارزشهاى جامعه را نادیده بگیرند و هر روز به دینى جدید روى آورند.
مجازات ارتداد براى استفاده بهینه از آزادى مذهبى و ایجاد فضاى سالم براى بهرهبردارى شایسته از آن است نه محدود ساختن آزادى مذهبى. اسلام از پیروان خود پیروى كوركورانه و بىدلیل را نمىپذیرد. هر گاه كسى تحت تأثیر پدر و مادر و محیط و عوامل دیگر به اسلام گردن نهد با توبیخ این آیین روبهرو مىشود. اسلام معتقد است پیروانش باید براساس دلیلهاى منطقى و دور از ابهام و پیچیدگى كه فرا راه همگان قرار دارد، به مبانى مذهبى پایبند گردند وگرنه صرف اظهار ایمان و به كار بستن مقررات دینى، بدون اتكا به اصول علمى درست، هیچ ارزشى ندارد. اسلام مانند مسیحیت كنونى و دیگر مذاهب ساختگى نیست كه قلمرو ایمان را از قلمرو منطق و استدلال جدا بداند. در اسلام، ایمان به مبادى مذهب و ریشههاى عقاید باید از منطق و استدلال سرچشمه گیرد. اگر از مسیحیان كنونى بپرسیم: چگونه ممكن است خدا در عین آنكه یكى است، سه تا(أب و ابن و روح القدس)باشد؟ پاسخ مىدهند: قلمرو ایمانى از قلمرو عقل و منطق جدا است!ولى اسلام مىگوید: «به بندگانم آنهایى كه همه گونه حرفها را مىشنوند و در میان آنها نیكوترینشان را انتخاب مىكنند، بشارت بده اینان كسانى هستند كه از ناحیه خدا هدایت یافتند و اینان صاحبان خردند». زمر (29)، آیه 18.
قرآن كریم از كسانى كه براى خدا شریك قائل شدهاند یا به سبب تعصب مذهبى و غرور ملى بهشت را مخصوص خود و خود را ملت برگزیده خدا مىدانند، دلیل و برهان مىخواهد و مىفرماید: «قل هاتوا برهانكم ان كنتم صادقین»؛ بقره (2)، آیه 111؛ انبیاء (21)، آیه 24؛ نحل (16)، آیه 64.
بنابراین، اسلام پیش از آنكه كسى را به عنوان پیرو بپذیرد، به او هشدار مىدهد چشم و گوش خود را باز كند و درباره آیینى كه مىخواهد بپذیرد، آزادانه بیندیشد؛ چنانچه از لحاظ عمق و استدلال روحش را قانع ساخت – البته حتماً قانع مىسازد – در شمار پیروانش در آید و گرنه حق دارد هر چه بیشتر دربارهاش تحقیق و بررسى كند. قرآن مجید به پیامبرش دستور مىدهد: «اگر یكى از مشركان به تو پناهنده شد به او پناه بده تا گفتار خدا را بشنود آنگاه به امانگاهش برسان؛ این به خاطر آن است كه آنها مردمى نادانند». توبه (9)، آیه 6.
در پى این فرمان، فردى به نام «صفوان» خدمت پیامبر اسلام(ص) شرفیاب گردید و از حضرتش خواست اجازه دهد دو ماه در مكه بماند و درباره اسلام تحقیق كند شاید حقیقت و درستى آن برایش روشن گردد و در زمره پیروانش درآید. پیامبر فرمود: من، به جاى دو ماه، چهار ماه به تو مهلت و امان مىدهم. اسدالغابه، ج 3، ص 22.
بر همین اساس، اسلام هشدار مىدهد چشم و گوش خود را باز و دلایل و منطق این دین را دقیقاً بررسى كنید، اگر شما را قانع نكرد و مجذوب اصالت و واقعیت خود نساخت، در برابرش گردن ننهید: «لا اكراه فى الدین»؛ بقره (2)، آیه 256. ولى هر گاه مسلمان شدید، دیگر نمىتوانید از آن باز گردید. این سختگیرى، علاوه بر آنكه سبب مىشود مردم دین را امرى سَرسَرى و تشریفاتى ندانند و در پذیرش و انتخابش بیشتر دقت كنند، راه سودجویى را بر مغرضان و دشمنان كینه توز اسلام مىبندد تا نتوانند از این راه، آیین میلیونها مسلمان را بازیچه امیال شوم خود قرار دهند و در انظار عمومى آن را از اعتبار ساقط كنند.
البته اسلام براى زنان مرتد، بدان سبب كه از نظر سازمان دفاعى و فكرى نوعاً از مردها ضعیف ترند و زودتر تحت تأثیر قرار مىگیرند، كیفرى آسانترى در نظر گرفته است. قربانى، زینالعابدین، اسلام و حقوق بشر، ص 480-482.
اساساً خداى متعال انسان را آزاد ولى هدفمند آفریده است. از این رو، آزادى و حق انتخاب انسان موهبتى الهى براى نیل به كمال شمرده مىشود. به همین جهت، از نظر اسلام، بت پرستى و شرك و كفر و الحاد در شأن انسان نیست؛ خداوند شرك و كفر را از انسان نمىپذیرد زمر (29)، آیه 7. و مشركان را نمىبخشد؛ «ان الله لایغفر أن یشرك به و یغفر ما دون ذلك…»؛ نساء (4)، آیه 116.