دفترچه
ساختارشناسی زبان پارسیک - نسخه قابل چاپ

+- دفترچه (https://daftarche.com)
+-- انجمن: تالارهای ویژه (https://daftarche.com/%D8%A7%D9%86%D8%AC%D9%85%D9%86-%D8%AA%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%B1%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%88%DB%8C%DA%98%D9%87)
+--- انجمن: ادبسار (https://daftarche.com/%D8%A7%D9%86%D8%AC%D9%85%D9%86-%D8%A7%D8%AF%D8%A8%D8%B3%D8%A7%D8%B1)
+--- موضوع: ساختارشناسی زبان پارسیک (/%D8%AC%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%B1-%D8%B3%D8%A7%D8%AE%D8%AA%D8%A7%D8%B1%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%D8%B2%D8%A8%D8%A7%D9%86-%D9%BE%D8%A7%D8%B1%D8%B3%DB%8C%DA%A9)

صفحات 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40


ساختارشناسی زبان پارسیک - محمد - 02-19-2013

زبان عربی بهترین و غنی ترین زبان دنیاست!!! هیچ زبونی نمیتونه مثل عربی یه شاهكار ادبی مثل قران رو بسازه!!!!
زبان عربی بلیغ ترین زبان دنیاست. حالا شماها هی فحش بدید بهشE056 یعنی نزادپرستی كنید. هیچ زبانی تو دنیا نمیتونه كوتاه مثل عربی باشه. چون ضمایر نصب و جر به تمام كلماتش میچسبه و كوتاه و بلیغش میكنه!!!


ساختارشناسی زبان پارسیک - Mehrbod - 02-19-2013

محمد نوشته: زبان عربی بهترین و غنی ترین زبان دنیاست!!!

بهترین زبان جهان که نمیتوانند «گڃ» بگویند و ڃهار واکه‌ی پ ژ گ ڃ هم ندارند؟ 4


محمد نوشته: هیچ زبونی نمیتونه مثل عربی یه شاهكار ادبی مثل قران رو بسازه!!!!

اینرا که فردوسی با شاهنامه‌ی خود پیشتر پاسخ کوبنده داده!



محمد نوشته: زبان عربی بلیغ ترین زبان دنیاست.

آری آن اندازه "بلیغ" که من هتا نمیدانم بلیغ ڃه هست, همان بُرنایی و دیرینگی زبان را میگویید؟


محمد نوشته: حالا شماها هی فحش بدید بهشE056 یعنی نزادپرستی كنید.

زبان ≠ نژاد

به این هم اینجا پیشتر پاسخیده‌ایم: آیا تلاش برای پارسی نویسی نمودی از فاشیسم است؟



محمد نوشته: هیچ زبانی تو دنیا نمیتونه كوتاه مثل عربی باشه. چون ضمایر نصب و جر به تمام كلماتش میچسبه و كوتاه و بلیغش میكنه!!!

آری تازیک گاه کوتاه میشود, ولی این را به بهای واژه‌سازی از هیڃ خود بدست میاورد که خواستنی نیست, این پُست را برای آگاهی بیشتر بنگرید.



رونوشت

٭٭٭ همسنجی توانایی زبان پارسی و عربی در واژه سازی.

[ATTACH=CONFIG]533[/ATTACH]


امروز یك جستار سنگین برای شما دوستان دارم:

----------
واژه سازی در عربی، همچنان كه كمابیش میدانیم، با یاری ریخت های زبان سامی ( ابواب) در كاربرد آنها بر روی واژگان ریشه ای این زبان هاست.
برای نمونه ریشه ی " ع ل م " = دانستن
با ریخت های " فاعل = عالم و مفعول = معلوم و .. استعلام و تعلیم و معلّم و مَعلَم و علّام و اعلم و علما و علیم و و .. و همچنین ریخته های كارواژه ای، مانند یعلم، اعلموا، ....در زمانهای گوناگون است.
پس شمار همه ی واژگانی كه میشود در تازی ساخت، فراورده (حاصلضرب) شمار ریشه ها در شمار ریخت هاست.
شمار ریشه ها به گفته ی فریدریش انگلس (كه زمانی می خواست عربی فراگیرد)، نزدیك ۴۰۰۰ است ( كه بیشتر آنها هم در باره ی شتر و بیابان اند و بیشتر هم چم های بسیار نزدیك دارند) . ما می گیریم ۵۰۰۰ و شمار ریخت ها در مرز اندكی است كه ما آنرا بزرگوارانه، ۶۰ می گیریم . پس بالاترین مرز واژه سازی، با ریشه هایی كه هم اكنون در عربی هست، نزدیك سیسد هزار واژه است.
از این گذشته، چسبانیدن و آمایش ( تركیب) دو یا چند ریشه به هم در عربی شدنی نیست. برای نمونه ما از دو كارواژه ی كندن و كردن، میتوانیم واژه ی " كند + ه + كار + ی " = كنده كاری را درست كنیم كه یك واژه است . در جاییكه در عربی ناچار باید از یك ریشه كه ویژه ی "كنده كاری" است ، مانند "منحوت" سود ببرند. از همین رو، یك پارسی زبان، با داشتن دو ریشه ی كندن و كردن، چم سومی را هم پدید میاورد كه نیاز به ریشه ی جداگانه ندارد ولی یك عرب زبان، ناچار باید هر سه ریشه جداگانه را بداند. در سنجه ی كلان تر، یك عرب زبان برای چیرگی سراسری به زبانش، ناچار از دانستن فراتر از ۴۰۰۰ ریشه است ( در كنار هزاران نامواژه ی جدا از همدیگر) و اگر در جهان، چم نوینی پدید آید، ناچار باید برای آن ریشه ی نوینی را از "هیچ" پدید بیاورند. یك پارسی زبان تنها باید اندك شماری از واژه های ریشه ای را بداند و واژه های دیگر، آموده ( تركیب) هایی از این ریشه اند. برای نمونه ، با دانستن "كندن"، "آكندن" را هم كه وارونه ی كندن است (= پركردن) دارد و همچنین "پرا كندن " ، چرا كه پیشوند "پرا" نشانه ی دور كردن از یك جاست. و یا "بركندن" ، كه انجام همین كندن ولی رو بالاست، مانند بركندن درخت از ریشه. و یا پیشوند های نام واژه ای، مانند دل كندن، جان كندن، ... كه همه ی اینها در عربی، یك كارواژه و ریشه ی جدا از هم دارد و هیچ همانندی و همسانی میان این كارواژه های عربی كه همگی در پارسی از ریشه "كندن" آن، به خویشاوند بودنشان پی می بریم، دیده نمیشود، یكی "حفر" است و یكی "ملاء" و دیگری "شتّ" و دیگری "خلع" و ...
***
در زبانهای هندو اروپایی، برای نمونه پارسی یا آلمانی، واژه ها می توانند از به هم چسبیدن واژه ها ، پسوند ها و پیشوند ها پدید بیایند، و هم اینكه ریشه های كارواژه های پارسی، دوگانه است، بزبان دیگر ما هم از ریشه ی كنون ( مانند بین ) و هم ریشه ی گذشته ( مانند دید) می توانیم سود بجوییم.
برای نمونه میتوانیم بگویم: دور + بین + ساز+ ی = دوربینسازی كه یك واژه است، ولی عرب تازه برای خود دوربین میگوید: "مِنْظار" و برای كارخانه : "مصنع"
پس روی هم باید بگوید "مصنع مِنْظار" كه دو واژه اند در پیوند افزودگی ( مضاف و مضاف الیه). و اگر فرتورنگار ( دوربین عكاسی) درست شد، چاره ای ندارند كه همان "كامرا" ی فرنگی را بگیرند و بگویند یا ریشه ی نوینی برای فرتورنگاری (فتوگرافی) درست كنند. پس از پدید آمدن هواپیما، می شد پست و نامه را از راه هوا هم جابجا كنند و در زبان هند و اروپایی، به سادگی به آن گفتند " ایرمیل" (= هواپُست ) ولی عرب باید بگوید " البرید جوّی"، باز دو واژه در پیوند زاب و زابگیر ( صفت و موصوف). <خود ما هم پس از آلودگی عربی، گرفتار زندان های اندیشه و كالبد های زبانی عربی شدیم و بجای همین هواپُست، به شیوه ی عربی گفتیم "پُست هوایی">
براین پایه، از روی شمارش آمایشی ( حساب كمبیناتوریك)، ما میتوانیم ، اگر مرزی برای بهم پیوستن نداشته باشیم، بی شمار واژه بسازیم ، بی اینكه نیاز به فراگیری بیشمار ریشه و پسوند و پیشوند و واژه داشته باشیم.
بر این پایه ، یك پارسی زبان، با یادگیری واژه های كمتر، به زبان خود چیره است و یك عرب با یاد گیری واژه های بسیار بیشتر. در زبان پارسی، روشن بهم چسبانیدن، راه را برای هركس برای ساختن واژه های نو باز كرده ولی در عربی باید ریشه و واژه ی نوین ساخته شود و یك نهاد یگانه این كار را بكند، چون به وارون پارسی، واژه ی برساخته و نو را كسی در نمی یابد. برای نمونه اگر واژه ی تازه ای مانند "داونلود" پیدا شود، عرب در می ماند ولی پارسی میتواند بگوید "فروبار"، چون پارسی-زبان هم "فرو" را میشناسد و هم "بار" را و، اگر هم این واژه را تا كنون ندیده باشد، به آسانی گمان میبرد كه چه میگوییم.
برای همین تراز بیسوادی عرب همواره بیم بالاتر بودن از تراز یك كشور همسان هندواروپایی را دارد و فزون بر این اندیشه اش بسته و گرفتار كالبد ها (قالب ها) است و می بینیم كه براستی از عرب هیچ دستاوردی در اندیشه و هنر و فند و فرنود و .. دیده نشده و نمیشود ( و از خود ما پس از آلودگی زبان و فرهنگ هم همچنین).
AS

زنده یاد دكتر حسابی نیز جستاری در این زمین نوشته است:
توانمندی زبان پارسی در برابرسازی
پیک خورشید - توانمندی زبان پارسی در برابرسازی از نگاه دکتر حسابی


ساختارشناسی زبان پارسیک - Mehrbod - 02-20-2013

[info]گفتگو‌های کناری به جستار جداییده: ساختارشناسی زبان پارسیک جنبانیده شدند.[/info]


ساختارشناسی زبان پارسیک - Mehrbod - 02-23-2013

٭٭٭

‫واژه ی تازی "تمام" بجای چند پنداره (مفهوم) بکار میرود و زبان ما را از اینرو، کم مایه کرده است.

پس بهتر این است که بجای هرکدام از کاربردهای آن، واژه ی برابر درخور پارسی آنرا بکار ببریم تا به پرمایگی زبانمان بیفزاییم.‬

[عکس: 13.png]



ساختارشناسی زبان پارسیک - Mehrbod - 02-24-2013

واژه ی "قدیم" بجای چند فرایافت[sup][aname="rpa60377eedb1e0411499f2d1313939e44a"][[/aname][anchor="pa60377eedb1e0411499f2d1313939e44a"]1][/anchor][/sup] بکار میرود و اینگونه، زبان مارا کم‌مایه کرده است.
چه بهتر که برابر های پارسی آنرا بکار ببریم که سخن ما روشنتر و زبان ما گویا تر شود.

[عکس: 14.png]



----
[aname="pa60377eedb1e0411499f2d1313939e44a"]1[/aname]. [anchor=rpa60377eedb1e0411499f2d1313939e44a]^[/anchor] Farâyâft || فرایافت: پنداره‌ای که از چند پنداره‌یِ دیگر ساخته شده باشد; مفهوم Concept



ساختارشناسی زبان پارسیک - Mehrbod - 03-01-2013

شاید ما با چیزی یگانه روبرو هستیم که گاه آن را چونان «زبان» می‌بینیم و توصیف می‌کنیم،‌و گاه آن را چونان «اندیشه» به اندیشه می‌آوریم. - راستی را هر چه باشد، همچنین بگذارید در سپهری فروتنانه‌تر نیز چاره‌اندیشی کنیم: هرکسی باید دست‌کم یک گوشه‌ی کار را بگیرد، و دست‌کم در یک زمینه بکوشد و راه پوید، تا در هر زمینه/در همه‌ی زمینه‌ها پیشرفت الفنجیده شود.

— میرشمس‌الدین ادیب‌سلطانی
11. Juli 2011

‫میرشمس‌الدین ادیب‌سلطانی | Facebook‬

[عکس: 14.jpg]



ساختارشناسی زبان پارسیک - Mehrbod - 03-05-2013

باران که میاید، همه پرندگان به‌دنبال سرپناهند؛
یگانه[sup][aname="rpacb3b373d2e9b4911bc611db655450f54"][[/aname][anchor="pacb3b373d2e9b4911bc611db655450f54"]1][/anchor][/sup]، شهباز[sup][aname="rpa8e37141c63d74265ab212d07ed30afc3"][[/aname][anchor="pa8e37141c63d74265ab212d07ed30afc3"]2][/anchor][/sup] است که بالای ابرها پرواز میکند:
این دیدگاه است که دگرسانی[sup][aname="rpae3e2012aa2974f3ba31a71217692144f"][[/aname][anchor="pae3e2012aa2974f3ba31a71217692144f"]3][/anchor][/sup] می آفریند!

[عکس: 2.png]

یگانه = فقط
شهباز = عقاب
دگرسانی = تفاوت



----
[aname="pacb3b373d2e9b4911bc611db655450f54"]1[/aname]. [anchor=rpacb3b373d2e9b4911bc611db655450f54]^[/anchor] Yegâne || یگانه: بی مانند; تنها Unique
[aname="pa8e37141c63d74265ab212d07ed30afc3"]2[/aname]. [anchor=rpa8e37141c63d74265ab212d07ed30afc3]^[/anchor] Šahbâz || شهباز: عقاب Ϣiki-En, Ϣiki-Pâ Eagle
[aname="pae3e2012aa2974f3ba31a71217692144f"]3[/aname]. [anchor=rpae3e2012aa2974f3ba31a71217692144f]^[/anchor] Degarsâni || دگرسانی: تفاوت Difference



ساختارشناسی زبان پارسیک - Mehrbod - 03-07-2013

٭٭٭٭ کم و بیش

بیایید بجای خشک‌اندیشی و پیروی از کالبد‌هایِ از پیش آموخته, از توانِ شگرف و ساختارمندِ زبانمان بهره بگیریم!

[table]
[TR][TD]پارسیک[sup][aname="rpa4a72ae07c47a46968e7573f86fa4a45b"][[/aname][anchor="pa4a72ae07c47a46968e7573f86fa4a45b"]1][/anchor][/sup] [/TD] [TD] انگلیسی [/TD] [TD] پ.ج. [/TD] [TD] ع. [/TD] [TD] نمونه[/TD][/TR]
[TR][TD]بیش [/TD] [TD] max [/TD] [TD] biš [/TD] [TD] أكثر [/TD] [TD] بیش از این نمیتوان در اینباره چیزی گفت.[/TD][/TR]
[TR][TD]کم [/TD] [TD] min [/TD] [TD] kam [/TD] [TD] أقل [/TD] [TD] -[/TD][/TR]
[TR][TD]بیشیدن [/TD] [TD] to maximize [/TD] [TD] bišidan [/TD] [TD] - [/TD] [TD] -[/TD][/TR]
[TR][TD]کمیدن[sup][aname="rpac52b9b3f141c4a769ca014f852dd9630"][[/aname][anchor="pac52b9b3f141c4a769ca014f852dd9630"]2][/anchor][/sup] [/TD] [TD] to minimize [/TD] [TD] kamidan [/TD] [TD] - [/TD] [TD] -[/TD][/TR]
[TR][TD]بیشترینه [/TD] [TD] maximum [/TD] [TD] bištarine [/TD] [TD] حدأکثر [/TD] [TD] بیشترینه‌یِ کسانی که این نوشته را خوانده‌اند به آموختن پارسی گرایش دارند.[/TD][/TR]
[TR][TD]کمترینه [/TD] [TD] minimum [/TD] [TD] kamtarine [/TD] [TD] حدأقل [/TD] [TD] - نیکسرشتی برای پدیداریِ خود نیاز به کمترینه‌ای از بهزیوی (رفاه) دارد.[/TD][/TR]
[TR][TD]بیشین [/TD] [TD] maximal [/TD] [TD] bišin [/TD] [TD] - [/TD] [TD] - ترنجش بیشینِ ماهیچگان از این فراتر نمیرود.[/TD][/TR]
[TR][TD]کمین [/TD] [TD] minimal [/TD] [TD] kamin [/TD] [TD] - [/TD] [TD] دستمزد کمینِ برای انجام اینکار بیشتر از اینها است.[/TD][/TR]
[TR][TD]بیشینانه / بیشین‌وار [/TD] [TD] maximally [/TD] [TD] bišinâne / bišinvâr [/TD] [TD] - [/TD] [TD] -[/TD][/TR]
[TR][TD]کمینانه / کمین‌وار [/TD] [TD] minimally [/TD] [TD] kaminâne / kaminvâr [/TD] [TD] - [/TD] [TD] -[/TD][/TR]
[TR][TD]بیشینه[sup][aname="rpa5f0f4ae35b7f45f5a242243195162dae"][[/aname][anchor="pa5f0f4ae35b7f45f5a242243195162dae"]3][/anchor][/sup] [/TD] [TD] major [/TD] [TD] bišine [/TD] [TD] أکثر [/TD] [TD] بیشینه‌یِ مردم آگاه[sup][aname="rpa0076ac2cc9614aeba307bc5bf7527924"][[/aname][anchor="pa0076ac2cc9614aeba307bc5bf7527924"]4][/anchor][/sup] هستند.[/TD][/TR]
[TR][TD]کمینه[sup][aname="rpafd0d5316174e4bc1895b79690f98dbad"][[/aname][anchor="pafd0d5316174e4bc1895b79690f98dbad"]5][/anchor][/sup] [/TD] [TD] minor [/TD] [TD] kamine [/TD] [TD] اقل [/TD] [TD] کمترینه‌یِ دما امسال °١١- بوده است.[/TD][/TR]
[TR][TD]بیشینگان[sup][aname="rpaa5e7435c6bf242cbbe0f34fd8adaee31"][[/aname][anchor="paa5e7435c6bf242cbbe0f34fd8adaee31"]6][/anchor][/sup] [/TD] [TD] majority [/TD] [TD] bišinegân [/TD] [TD] أكثریة [/TD] [TD] - در گُزیدْمان[sup][aname="rpa0203afc1af8b4783bd87f878718164d9"][[/aname][anchor="pa0203afc1af8b4783bd87f878718164d9"]7][/anchor][/sup] (election) کشوردار (رٸیس جمهور), رای بیشینگان سرنوشت‌ساز است.[/TD][/TR]
[TR][TD]کمینگان[sup][aname="rpac1026a5f52df418cb9ae4b63383f33d5"][[/aname][anchor="pac1026a5f52df418cb9ae4b63383f33d5"]8][/anchor][/sup] [/TD] [TD] minority [/TD] [TD] kaminegân [/TD] [TD] أقلیتة [/TD] [TD] - در مردم‌سالاری, از آزادی‌هایِ کمینگان در برابر بیشینگان پاسداری میشود.[/TD][/TR]
[TR][TD]کمابیش [/TD] [TD] more or less [/TD] [TD] kamâbiš [/TD] [TD] - [/TD] [TD] کمابیش همه‌یِ برابرها را با دو واژه‌یِ کم و بیش ساختیم (:[/TD][/TR]
[TR][TD]مهینیدن [/TD] [TD] to increase [/TD] [TD] mehinidan [/TD] [TD] - [/TD] [TD] - [/TD][/TR]
[TR][TD]کاهنیدن [/TD] [TD] to decrease [/TD] [TD] kâhenidan [/TD] [TD] - [/TD] [TD] -[/TD][/TR]
[/table]



بازویراسته[sup][aname="rpab36588ebf70f4475b82047811c784436"][[/aname][anchor="pab36588ebf70f4475b82047811c784436"]9][/anchor][/sup] شد: https://www.facebook.com/pure.persian/posts/000000000000000



----
[aname="pa4a72ae07c47a46968e7573f86fa4a45b"]1[/aname]. [anchor=rpa4a72ae07c47a46968e7573f86fa4a45b]^[/anchor] pârs+ik::Pârsik || پارسیک: زبان پارسیِ نزدیکتر به پهلویک D4f Persian persisch
[aname="pac52b9b3f141c4a769ca014f852dd9630"]2[/aname]. [anchor=rpac52b9b3f141c4a769ca014f852dd9630]^[/anchor] Kamidan || کمیدن: کمترینه کردن; کم کردن; کاستن; Ϣiki-En To minimize
[aname="pa5f0f4ae35b7f45f5a242243195162dae"]3[/aname]. [anchor=rpa5f0f4ae35b7f45f5a242243195162dae]^[/anchor] Bišine || بیشینه: أكثر Major
[aname="pa0076ac2cc9614aeba307bc5bf7527924"]4[/aname]. [anchor=rpa0076ac2cc9614aeba307bc5bf7527924]^[/anchor] Âgâhidan || آگاهیدن: آگاه شدن To be informed
[aname="pafd0d5316174e4bc1895b79690f98dbad"]5[/aname]. [anchor=rpafd0d5316174e4bc1895b79690f98dbad]^[/anchor] Kamine || کمینه: أقل Minor
[aname="paa5e7435c6bf242cbbe0f34fd8adaee31"]6[/aname]. [anchor=rpaa5e7435c6bf242cbbe0f34fd8adaee31]^[/anchor] biš+in{miyânvand}+eg+ân::Bišinegân || بیشینگان: أكثریت Majority
[aname="pa0203afc1af8b4783bd87f878718164d9"]7[/aname]. [anchor=rpa0203afc1af8b4783bd87f878718164d9]^[/anchor] gozid+mân::Gozidmân || گزیدمان: انتخابات Ϣiki-En Election
[aname="pac1026a5f52df418cb9ae4b63383f33d5"]8[/aname]. [anchor=rpac1026a5f52df418cb9ae4b63383f33d5]^[/anchor] kam+in{miyânvand}+eg+ân::Kaminegân || کمینگان: أقلیت Minority
[aname="pab36588ebf70f4475b82047811c784436"]9[/aname]. [anchor=rpab36588ebf70f4475b82047811c784436]^[/anchor] Virâstan || ویراستن: ویرایش کردن; تصحیح کردن To edit



ساختارشناسی زبان پارسیک - Angela - 03-07-2013

یه سوال: مگه افزایش و کاهش ایرادی داره؟!


ساختارشناسی زبان پارسیک - Mehrbod - 03-07-2013

Angela نوشته: یه سوال: مگه افزایش و کاهش ایرادی داره؟!

درود, نه آکی به این دو واژه درون نیست آنجلا جان, ولی افزایش که همان بیشیدن نیست!

افزودن (افزایش) = to add = اضافه کردن
کاستن (کاهش) = to reduce = تقلیل دادن
بیشیدن = to maximize = به بیشترین بردن
کمیدن = to minimize = به کمترین کاستن